پایگاه خبری / تحلیلی نگام – شهرزاد میرقلی خان نویسنده و فعال سیاسی ست که پیشتر به عنوان بازرس ویژه رییس سازمان صدا و سیما در زمان محمد سرافراز کوشید با مبارزه با فساد سیستماتیک در سازمان صدا و سیما بپردازد اما مجتبی خامنه ای و حسین طائب در ادامه راه مانع فعالیت وی شدند سایت خبری تحلیلی نگام با او که ساکن یکی از کشورهای عربی است،گفتگویی انجام داده است که در ادامه متن پیاده شده بخش اول این گفتگو را می خوانید ، بخش دوم این گفتگو در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
از سلسله گفتگوهای سایت خبری تحیلی نگام و تلویزیون نگام در خدمت خانم شهرزاد میرقلی خان نویسنده و فعال سیاسی هستیم.
خانم میرقلی خان خیلی خوش آمدید به برنامه ما ابتدا خیر مقدم با بینندگان بفرمایید.
شهرزاد میرقلی خان : سلام و ادب و درود خدمت شما آقای بازیاری و همهی بینندگان محترمتان،درخدمت شما هستم.
نگام : همانطور که مستحضرید بحث فساد در کشور و نظام ما در جمهوری اسلامی خیلی ریشه ای شده است و مردم از فساد آسییب های جدی دیدهاند و باعث شده که توسعه در کشور صورت نگیرد و ظلمهای بیشماری از طرف حاکمیت به مردم شود البته این نظر شخصی بنده است و سوال من این است آیا فساد در ایران بصورت سیستماتیک انجام میشود یا خیر؟
شهرزاد میرقلی خان : بله شخصا معتقدم فساد در ایران سیستماتیک است و ریشه های طولانی دارد و اعتقاد بنده این است که در همه جای دنیا حکومت فاسد به مرور ملت را هم فاسد میکند ( این نظر شخصی من است و استدلال هایی را برای آن دارم ) درست است که سیستم فاسد است و این فساد در همه جای دنیا است ولی ملت برای جلوگیری و رهایی از فساد نقش حائز اهمیتی دارند و نمیشود گفت چون حکومت فاسد است، پس ملت باید زجر بکشند .
نگام ک در طول دو دههی گذشته که در صدا و سیمای ایران فعالیت داشتید آیا موردی هست که خودتان با فساد برخورد کرده باشید و شاهد فساد سیستماتیک بوده باشید یا خیر؟
شهرزاد میرقلی خان : بله همانطور که مستحضرید من به مدت 9 ماه بازرس ویژه رئیس سازمان صدا و سیما در دوران ریاست دکتر سرافراز بودم و حقیقتا آنجا با فساد سیستماتیک برخورد کردم که نتیجهی مقاومت و مبارزهی من اقدام به قتل من بود که موفق نشدند و اقدام به زندانی کردن من بود و در آخر هم تبعید من از کشور ایران بود.
در سازمان صدا و سیما موارد فسادی که در دیتا سنتر و در اپلیکیشن سروش پیگیری میکردم به عنوان مثال در پروژه آیپیتیوی ، فساد ها قبل از حضور دکتر سرافراز در جایگاه ریاست اتفاق افتاده بود و مبالغ زیر میزی ها از همان هزار میلیارد تومانی بود که آقای احمدی نژاد هدیه کرده بود به سازمان صدا و سیما. در نتیجه وقتی که من رفتم در پروژه دیتا سنتر یک پروژه عظیم جثه ای یک ساختمان عظیمی را در دفتر اصلی در خیابان ولیعصر به مدت 6 سال بود که قراداد بسته بودند که دیتا سنتری را برای سازمان بسازند حالا در این پروژه چند مبلیون یورو یا چند میلیارد تومان هزینه کرده بودند.روز اول که من برای بازدید به آنجا گرفتم مدیر آنجا یک برخورد تهاجمی با من داشتند من هم که از آقای دکتر اجازه داشتم که تمام وقایع را با گوشی خودم ضبط کنم ، شما فکر کنید در مدت 6 سال یک ساختمان 8 طبقه ساخته بودند و من گروهی از اسپانیا آوردم ، میگفتند شرکت گوگل در آمریکا یک چنین ساختمانی به عنوان دیتاسنترخود ندارند.چک که کردیم متوجه شدیم مناقصه های فرمالیته ای انجام شده که مثلا یکی از کارها به اقوام آقای علی عسکری محول شده که آنها پول را گرفته اند و کاری انجام نداده اند و دائما کسری بودجه داشتند.آقای علی عسکری که معاون صدا و سیما بودند و معاونت فنی صدا و سیما بودجه ای جداگانه داشت که اصلا قابل مقایسه با معاونت های دیگر سازمان نبود چون برای خریدها و کارهای فنی انجام میشد.
آقای سرافراز یک نفر به نام آقای اخوان بهابادی که شاگرد اول کنکور بود و دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بود و در وزارت ارتباطات کار میکردند را به عنوان نایب رییس سازمان در حوزه آی تی استخدام کردند.آقای دکتر ایشان را با توجه به رزومه ایشان انتخاب کرده بود که متوجه شدیم ایشان در رکاب آقای علی عسکری است و آقای علی عسکری در رکاب اقایان حداد عادل و مجتبی خامنه ای است و ما به وضوح دیدیم که آقای اخوان برای اپلیکیشن سروش مناقصه ای گذاشتند به مبلغ دو میلیارد تومان و در این مناقصه شرکتی برنده شد که اعضای آن شرکت پسر آقای علی عسکری بود و آقای عباس عسکری ساری و یک خانم که میگفتند مادر یکی از رزمندگان است . آقای عباس عسکری ساری خودشان کارمند رسمی سازمان بود که حقی نداشت در سازمان خصوصی کار کند ، وقتی که من با اقای اخوان دعوا داشتیم و من ضبط کردم و گزارش دادم که اگر آقای عباس عسکری ساری کارمند سازمان است پس حق ندارد که در بخش خصوصی فعالیت کند.
اینها همه مصداق فساد و نحوهی زدو بندهاست ، وقتی من صدای ضبط شده اخوان را نزد آقای دکتر بردم ، گفتند 500 میلیون تومان به شما میدهیم شما یک نامه بنویس بگو گزارشم اشتباه بوده و به عمان برو ، ما آن جا دستمان باز است و هر چقدر خواستی دلار به تو میدهیم که نتیجه این شد که اقای سرافراز استعفا دادند و من تبعید شدم .
من میگفتم اگر فسادی میبینید گزارش بدهیدکه بررسی شود اما اکثرا می گفتند شما جانت را از سر راه آوردی.اگر میخواهی با اینها مبارزه کنی کارت را از دست میدهی یعنی هیچکس حاضر به همکاری نبود به جز یک خانم خدابیامرز که آقای مدیر کل بخاطر ماهی 200 هزار تومان پاداش که در لیست حقوقی این خانم رد شود به ایشان تعرض جنسی میکردند ف در سازمان صدا و سیما و در دفتر آقای مدیرکل این کار انجام میشد.
تنها کسی که بین تمام پرسنل سازمان آمد و این فساد را گزارش داد و گفت من بخاطر اینکه مطلقه هستم و یک فرزند دارم و برای اینکه ماهی 200 هزار تومن بدست بیاورم مجبورم که این کار را انجام دهم و اگر جواب رد دهم آن شخص گفته که شما را به حراست میفرستم و کلا بیکار میشوید ، یعنی این که این آقای مدیر با حراست هماهنگ بوده برای استفاده جنسی از خانم ها در محیط کار در سازمان صدا و سیمایی که تحت نظر بیت رهبری است ، وقتی این خانم به دفترم آمد گفت من میترسم که من را به حراست بفرستند و کاری از شما هم ساخته نباشد من حاضرم اضافه کاری کنم اما از جسمم استفاده نشود.
من به ایشان گفتم که عزیزم بر اساس ادعاها نمیشود کاری کارد و چیزی را ثابت نمود ، شما به طریقی سندی بیاور که گفته های شما را بتواند اثبات کند ، این آقای مدیر در قبال 200 هزار تومان پاداش ، تعرض جنسی کند که البته این 200هزار تومان هم از جیب خودشان نبوده بلکه از پول سازمان استفاده میکرده است.
من اول که ادعای این خانم را شنیدم گفتم شما خودت نباید اجازه میدادی همچین اتفاقی بیفتد ، میگفت شما در این محیط نبودی و نمیدانی اگر من اعتراض میکردم حراست خودم را محکوم میکرد
اما من هنوز امیدوار بودم که چون آقای سرافراز آدم خوبی هست ، وقتی آن خانم فایل را به من آوردند و من گوش کردم تمام بدنم می لرزید و فایل را خدمت آقای سرافراز بردم و چنان عصبانی شدند که آقای مدیر که اخراج شد ، یعنی به فاصلهی سه روز مدیر کل اخراج شد.
من اسامی را نمی خواهم نام ببرم و من از آقای سرافراز مجوز گرفتم که این خانم معاون دفتر خودم شود ، چون واقعا کارش عالی بود و ماهی 200 تومان هم من از جیب خودم به ایشان میدادم ، چون واقعا حرفه ای و زحمتکش بودند.
من با آقای سرافراز صحبت کردم که اگر واقعا بخواهیم در سازمان تغییراتی ایجاد کنیم بزرگترین مشکل کارکنان ترس است ، ترس از اینکه هرکس بخواهد با فساد مبارزه کند خودش قربانی میشود ، گفتم من با اجازه شما انجمن حمایت از حقوق بانوان راه اندازی کنم و بانوان راجذب کنم ، و اتفاقاتی که می افتد را مستندسازی کنم و با حضور شما و آقای صحرایی که در حراست آمده اند بتوانیم جلوی این قضیه را بگیریم و خانمها بفهمند که جای هیچگونه ترسی نیست و آدم های خوبی هم وجود دارند که از حق و حقوق شما دفاع خواهند کرد ،و دقیقا سیزدهم دیماه که من از ایران تبعید شدم چهارشنبه ی همان هفته اولین جلسه انجمن حمایت از بانوان من قرار بود در سالن همایش صدا و سیما برگزار شود که آقای حسین طائب به دستور آقای مجتبی خامنه ای آمدند مرا بیرون انداختند.
تا زمانی که من آن جا بودم و به چشم می دیدم فقط یک نفر شهامت داشت که به من بگوید. همه ترجیح میدهند سکوت کنند تا منافع شخصیشان به خطر نیفتد ، تنها ترس از دست دان کار و موقعیت و درآمدشان را دارند و تا زمانی که این ترس وجود دارد که آنها فساد را میبینند و سکوت میکنند و متحد نیستند ، این اهرم ترس از زندان ، ترس از دست دادن شغل ، ترس از حراستی شدن ف ترس از تعلیق ، در دست آقای مجتبی و طائب می ماند و همین طور فساد ادامه پیدا میکند.
نگام : این اتفاق در چه سالی افتاد؟
-درسال 1394
نگام : آیا این رقم در آن زمان چه ارزشی داشت ؟
خانم میرقلی خان : ایشان خدابیامرز یک فرزند پسر داشتند که میگفتند برای هزینه های دانشگاه آزاد مجبور بودند و حتی من گفتم که این رقم که قابل توجه نیست و گفتند به اندازه بنزین ماشینم برای رفت و آمد به سازمان که میشود.