پایگاه خبری / تحلیلی نگام ، محمد سلامتی معتقد است : اصلاح طلبان بايد با عناصراصلی خود وارد رقابت های انتخاباتی شوند ، برای جهان تعامل با اصلاح طلبان ايران قابل قبول تراست ، جبر زمانه توسعه سياسي و فرهنگي را بر كساني كه آن رانمي پسندند تحميل ميكند ، اصلاح طلب هراسي نتيجه مورد نظرافراطيون رابه بارنياورده است ، حزب توسعه ملی ایران اسلامی ادامه دهندهی خط ومشي “سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران” است.
محمد سلامتی ،سیاستمدار آرام و پرکاری است که همان انرژی ای که دیروز در دوران جوانی، ایشان را به سوی انقلاب سوق می داد،امروز و در سن ۷۶ سالگی به سوی اصلاح امور رهنمون ساخته است. نکته جالب توجه در زندگی سیاسی سلامتی اما آن است که چه انقلابی گری و چه اصلاح طلبی را در قالب تشکیلات در پیش گرفته است. ایشان در کنار سابقه وزارت کشاورزی در دولت های شهید رجایی،باهنر ،مهدوی کنی و دوسال اول مهندس میرحسین موسوی و سابقه نمایندگی در مجلس سوم در پرونده فعالیتهایش،در عرصه جامعه مدنی نیز در کسوت دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، تشکل منسجم و گفتمان ساز اصلاحات، تجارب ارزنده ای دارد. از انقلاب پشیمان نیست ، هرچند معتقد است که برخی از آرمان های انقلاب ، همچون آزادی و جمهوریت را باید همچنان در قاب و قالب اصلاح طلبی پیش برد. غلبه برخی رویکرد های غیر انقلابی بر منویات امور را مانع وصول به اهداف انقلاب می داند. حاملان و عاملان اصلاحات را طبقات متوسط و پائین می داند، همان طبقاتی که گفتمان چپ اسلامی را پشتیبانی می کردند. معتقد است که هر جا منافع اقشار آسیب پذیر تحت الشعاع قرار می گرفت،مانند قانون اصلاحات ارضی، قانون کار،بیمه بیکاری، تعاونی ها و قانون شوراهای اسلامی ، این چپ ها بودند که سینه سپر می کردند. همین دغدغه هایی که او معتقد است، اصلاح طلبان نیز مد نظر دارند. مدعی است که اصلاح طلبی تا کنون کمابیش خوب جواب داده است. حضور اصلاح طلبان در قدرت را باعث تسریع پیشبرد اصلاحات میداند. قبول دارد که برخی فرصت طلبان در صفوف اصلاح طلبان رخنه کرده اند، اما مدعی است که اصلاح طلبان عموما نسبت به اين موضوع حساسند.به همين علت دربرنامههاي پيشنهادي واعلامي خود مبارزه با فساد اقتصادي راجزوبرنامه هاي اصلي معرفی میکند.
می گوید که یارانش در حزب توسعه ی ملی ایران اسلامی متشکل شده اند و این تشکیلات قرار است همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در ایجاد وحدت و انسجام بین اصلاح طلبان نقش آفرینی کند.
عملکرد دولت در عرصه ی سیاست خارجی را مورد تائید قرار می دهد، اما نسبت به مدیریت اقتصاد و سیاست داخلی گلایه دارد.
متن کامل گفتگوی عصر ما با محمد سلامتی در ادامه میآید:
بعنوان شخصیتی انقلابی ،وضعیت کنونی را به چه میزان مبتنی و منطبق بر خواستههایی می دانید ملتی میدانید که در سال ۵۷ انقلاب کردند؟
تبلورخواسته هاي مردم درجريان انقلاب شعار”استقلال،آزادی،جمهوری اسلامي”بود.مكمل ومشروح خواسته ها نيز درقانون اساسي منعكس شده است.به نظر من از خواسته هايي كه درشعارها آمده است، بي ترديد مردم به استقلال سياسي نائل شدهاند.يعني تصميم گيري درعرصه سياسي درخصوص مناسبات بين المللي ،برخلاف نظام پيشين، در داخل صورت ميگيرد.اين خود امتياز ويژه اي است كه كمتر كشوري از آن برخوردار است.امادرمورد آزادي بايد گفت كه هنوزفاصله زيادي باآنچه كه انتظاربود و در قانون اساسي آمده است، داريم.درمورد جمهوريت كه به مفهوم مشاركت آزادانه مردم درسرنوشت خود و ازطريق انتخابات رياست جمهوري ،مجلس خبرگان ،ومجلس شوراي اسلامي است، نيز،شيوه عمل و وجود نظارت استصوابي آن رابه شدت خدشه دار كرده است.درمورد اسلام هم آنچه توسط عده اي ارائه شده وازلحاظ تبليغاتي غالب شده است،اسلام جذابي نيست،بلكه حتي به تعبير حضرت علي ، شبيه پوستين وارونه است.درموارد ديگرمثل عدالت درزمينه اقتصادي ،اجتماعي وقضائي نيزباآنچه درقانون اساسي هست فاصله زيادي داريم.اما به هرحال مطالبات مردم درقانون اساسي قانونمند وبه رسميت شناخته شده چيزي كه درقانون اساسي قبل از انقلاب وجود نداشت.ولي به نظر من اين مطالبات از زاويه ديد عدهاي، كاملا منطبق بافلسفه وجودي انقلاب نبود.انقلاب اسلامي يك انقلاب فرهنگي بود،به اين معني كه وقتي مي رفت كه جامعه ايراني مغلوب تهاجم فرهنگ پست مدرن از یوی جوامع غربی شود،ظرفيت وپتانسيل فرهنگ اسلامي درايران توسط امام خميني تجميع وبه مصاف آن رفت،كه درنهايت پيروزي انقلاب اسلامي را رقم زد.اما برخلاف امام خميني كه عدالت وآزادي راتفكيك ناپذير ازانقلاب اسلامي مي ديد ند، عده اي يا اين نظر را نداشتند ويا قرائت خاص خود را داشتند.لذا ازهمان اوايل انقلاب جامعه با مشكلات اساسي مواجه شد؛از جمله مشكل قانونگذاري .چون عده اي معتقد بودند احكام اوليه شرع به عنوان قانون موجود است وهمان ها بايد اجراشوند ومردم حق قانونگذاري ندارند.به همين علت قوانين مادر و مهمي كه مي بايست درهمان ماه هاي اول انقلاب جهت تنظيم مناسبات اجتماعي تصويب شود، باحضورجدي چنين طرزتفكري، سال ها به تاخير افتاد.ودرعمل مانع هرنوع اصلاحي شد.
مهمترین موانع دستیابی به اهداف انقلاب را چه می دانید؟
مهمترين موانع نيل به اهداف وخواسته هاي مندرج درقانون اساسي ازابتداي انقلاب تابه حال عبارتند از:غلبه طرز تفكر غيرانقلابي و ناسازگار باروح قانون اساسي و سلطه آن بربرخي اركان تصميم گيري وبه دنبال آن انحصارطلبي وسوء استفاده ازقدرت واجازه نفوذ فرصت طلبان.اما عليرغم همه اين ها به تدريج قوانين مادري ومهمي كه انعكاس مطالبات اكثريت آن زمان بود وبه مراتب حساسيت برانگيزتر، مسئله سازتر وپيچيده ترازمطالبات امروزي بود ،به تدريج ،گام به گام وبه شكل مسالمت آميز بالاخره به تصويب رسيد.قوانين مربوط به اصلاحات ارضي،بيمه محصولات كشاورزي،بيمه بيكاري، كار،شوراهاي اسلامي كار وتعاوني ها ازاين دست بودند.
تجربیات مختلف شما از دوران انقلاب و پس از آن چه درسی را پیش پایتان نهاده است که در دهه های اخیر به طور مکرر از اصلاحات سخن می گویید؟
بر اساس توضیحات پیشین تجربه اجرايي ودرك نسبي شرايط و واقعيت هاي معادلات قدرت درساختاراجتماعي كشور، مارا اميدوارانه به سوي اصلاحات مي كشاند.بايد توجه كرد كه هرنوع جهش درمناسبات اجتماعي خارج ازظرفيت ومعادلات قدرت، يا غير عملي است ويا ناپايدارو قابليت برگشت را مي تواند داشته باشد.اما اين امر نمي تواند به هيچ وجه كم تحركي و ضعف عمل را توجيه كند.بلكه با درك شرايط وظيفه را چند برابر مي كند.
شما و هم جریانی هایتان معتقد به گفتمان چپ اسلامی و انقلابی بودید چه شد که به اصلاح طلبی روی آوردید؟به عبارتی اصلاح طلبی واجد و حامل کدام اصول و مبانی تشکیل دهنده ی گفتمان چپ اسلامی و انقلابی است؟
معمولاعناصرسياسي واحزاب وگروه ها،درعرصه فعاليت خود(بجزتعداد معدودي)،دفاع ازمنافع و پيگيري مطالبات اكثريت جامعه راهدف خود قرارمي دهند.ازقبل انقلاب تا تقريبا دودهه بعد آن درساختاراجتماعي ايران اكثريت مطلق جامعه محرومين و مستضعفين بودند كه عمد تا شامل كارگران وكشاورزان مي شدند.لذا چپهاي اسلامي خود را موظف به حمايت ازاين اقشار مي دانستند كه نتيجه آن درعرصه قانونگذاري،پيگيري وتصويب قوانيني مثل:قانون اصلاحات ارضي،قانون بيمه محصولات كشاورزي،قانون تعاوني ها،قانون كار،قانون بيمه بيكاري ،قانون شوراهاي اسلامي كاروغيره كه قبلا اشاره شد،بود.
درعرصه اجرايي نيزكارهايي مثل سهميه بندي كالاهاي اساسي،قيمت گذاري كالاهاو… انجام شد.دراين دوره هرزمان كه لازم بود براي صيانت از منافع اكثريت محروم جامعه كه عمدتا اقتصادي و معيشتي بود،چپ هاي اسلامي سينه سپر مي كردند.امابه تدريج ساختاراجتماعي ايران تغيير كرد به شكلي كه اكثريت جامعه را طبقه متوسط تشكيل داد.طبق آمارهاي موجود،روند تغييرات براساس سرشماري ها عبارت است از:طبقه پايين جامعه از6/62درصد درسال 1355به 6/50درصد درسال 1375كاهش پيداكرده است.درهمين مدت طبقه متوسط از8/34درصد به 6/43درصد افزايش پيدا كرده است.اكنون درايران طبقه متوسط اكثريت مطلق جامعه راتشكيل ميدهد كه تقريبا ازسال 1375شروع شده وبه تدريج درصد آن افزايش پيدا كرده است.ملاحظه مي شود كه به مرور زمان يك اكثريت به اقليت ويك اقليت به اكثريت تبديل شده است.اگرمطالبات اصلي طبقه محروم حداقل معيشت، كار و مسكن است،مطالبات اصلي طبقه متوسط،توسعه سياسي وتوسعه فرهنگي است.
ازابتداي دولت اصلاحات (سال 1376) به تدريج چپ اسلامي ضمن حفظ موضع خود درخصوص صيانت ازمطالبات طبقه محروم ،خودرا موظف به حمايت ازمطالبات طبقه اي كه داراي اكثريت جامعه شده بود، ميدانست.اما شيوه عمل راهمانطور كه در مورد پيگيري مطالبات كارگران وكشاورزان انجام داد ،يعني تدريجي واصلاحي،دراين زمينه هم همين روش را راه كار اصولي خود مي داند.بنابراين چپ ازمواضع خود عدول نكرده بلكه براساس شرايط جديد آن را تكميل كرده است.
سئوال مقدری که امروز در سطح جامعه جنبشی پشتیبان و حامی اصلاحات مطرح می شود این است که” اصلاح طلبان از دوم خرداد بدین سو در عرصه سیاسی کشور کمابیش حضور داشته ، در عرصه های مختلف نقش آفرینی کرده و امروز در آستانه ی انتخابات ۱۴۰۰ همچنان از سیاست ورزی اصلاح طلبانه سخن می گویند. این در حالی است که این رویه تاثیر موثری بر مناسبات سیاسی کشور نداشته است.” این فرضیه را تا چه اندازه درست می دانید؟ و در صورت عدم حضور اصلاح طلبان در قدرت وضعیت کشور چگونه خواهد شد؟ اصلاح طلبان با حضور در قدرت کدام مشکل اساسی کشور را حل کرده اند؟
به نظر من شيوه اصلاح طلبانه تا اينجا نسبتا خوب جواب داده است.در دولت هاي هفتم وهشتم با تاكيد بر توسعه سياسي و توسعه مدني شاهد گسترش كم سابقه احزاب وتشكل هاي سياسي وان.جي.او.ها بوديم.فضاي بازسياسي به مراتب بهتر از گذشته شد.اقدامات خودسرانه افشا و به تدريج كاهش پيداكرد. پس ازدولت نهم ودهم نيز از آن جا كه برنامه وشعار دولت آقاي روحاني اصلاح طلبانه بود،موجب گشايش فضاي باز سياسي بيشتري براي فعالان سياسي واحزاب شد.البته اگر انتظار جهش دراين زمينه ها باشد،جهشي دركارنبوده ونخواهد بود.اين امرنيز به ساختاراعتقادي، فرهنگي وسنتي جامعه ما وبخصوص نخبگان مربوط مي شود. گرچه به تدريج جبر زمانه كارخودراانجام داده وتوسعه سياسي و فرهنگي رابركساني كه آن رانمي پسندند تحميل ميكند(همان طوركه مي بينيم روز به روزبرتعداد اصولگراهايي كه به سمت اعتدال واصلاح طلبي گرايش پيدا مي كنند افزوده مي شود)،اماعدم حضور اصلاح طلبان درقدرت ،اين روندرا كند وحضورشان درقدرت آن راسرعت مي بخشد.اما اثر حضور اصلاحطلبان به همين جا خلاصه نمي شود.ازآنجا كه در اكثر كشور هاي جهان طبقه متوسط قدرت را در اختياردارد،بنابراين تعامل با اصلاح طلبان ايران كه نماينده طبقه متوسط هم هستند برايشان قابل قبول تراست.لذا اصلاح طلبان راحت ترمي توانند بر اساس منافع ملي با آنهاتعامل برقرار كنند.
دوگانه ی اصول گرایی-اصلاح طلبی در سالهای اخیر دچار فراز و نشیب های زیادی شده است. اصلاح طلبان در دهه ی ۹۰ از شخصی که سابقه اصول گرایی در کارنامه ی خود داشت و تحت عنوان اعتدال گرا وارد عرصه سیاسی شد،حمایت کردند. ائتلاف اصلاح طلبان ،اعتدال گرایان و میانه روها در این دهه دولت سازی کرد، حضور اندک اصلاح طلبان در سطوح مختلف دولت و میدان داری اصلاح ستیزان در کنار کارشکنی های مخالفان دولت و اصلاحات ناامیدی گستردهای در عرصه ی سیاسی کشور بوجود آوردهاست. پس از ۸ سال استقرار دولت اعتدالی و نقدهای جدی ای که اصلاح طلبان به عملکرد دولت دارند،آیا اصلاح طلبی همچنان می تواند با رویکرد و راهبرد حاکم بر دهه ی ۹۰ سیاست ورزی کنند؟
به نظر من سياست اصلاح طلبان دردهه نود سياست ناگزير اصلاح طلبان بود كه شرايط برآن ها تحميل كرد.البته اين سياست به خوبي توانست جلو تخريب بيشتر را بگيرد.اما به همان نسبت ادامه آن ميتواند زيانبار باشد.لذا اصلاح طلبان براي تثبيت وتقويت موقعيت خود بايد تامدت ها به شكل خالص درعرصه سياسي حاضر شوند.
تحلیل گران سیاسی مختلف نقش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در گفتمان سازی، اجماع سازی و تعادل افکنی بین طیف های مختلف در جریان اصلاحات را نقشی برجسته دانسته که بر آمده از انسجام تشکیلاتی و شناخت همه جانبه کادر رهبری سازمان از اوضاع سیاسی کشور بود. در سالیان اخیر و بعد از حکم انحلال، هرچند حضرت عالی و برخی دیگر دوستان مرکزیت سازمان همچنان در گفتمان سازی و تعادل افکنی و دفاع از اصلاحات پیشتاز هستند،اما فقدان تشکیلاتی چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران برای انسجام و اتحاد آفرینی بین جریان اصلاحات مشهود است.کدام حزب سیاسی رسمی را وارث خط و مشی سازمان در شرایط کنونی می دانید؟ برخی موارد شاهد جدال های بی حاصل شخصی بین بخش های از اصلاح طلبان هستیم. مهندس نبوی در نقد این رویه به درستی می گویند که عیب اصلاح طلبان آن است که بلند بلند فکر می کنند!! برخی موارد تصمیمات اختلاف در رویه ی سیاسی شکل می گیرد ، مانند انتخابات مجلس یازدهم که در آن کارگزاران و معدودی از احزاب اصلاح طلب در انتخابات شرکت کردند و لیست دادند و دیگر احزاب اصلاح طلب از ارائه لیست امتناع کردند. به زعم شما کدام سیاست اصولی و مبانی گفتمانی می تواند اصلاح طلبان را در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به اجماعی حداکثری برساند؟
بعد از تعطيلي سازمان دوستان سازماني دنبال ايجاد تشكيلات جديدي براي جايگزين آن رفتند و همانطوركه مي دانيد درنهايت به تشكيل”حزب توسعه ملي ايران اسلامي”منجرشد.لذا اين حزب ادامه دهنده خط ومشي “سازمان مجاهد ين انقلاب اسلامي ايران” است.بي ترديد اين حزب نيزمثل سازمان درجهت تقويت جبهه اصلاحات ازهيچ كوششي دريغ نمي كند.اكنون كه احزاب وگروه ها به تنهايي ازقدرت كافي برخوردار نيستند،تنها راه ثمربخش دررقابت هاي انتخاباتي درمقابل رقيب، جبههاي عمل كردن وتقويت آن است.اما اين امر نبايد محدود كننده كامل قدرت مانور تشكل ها شود، چون درغيراين صورت درنهايت به متلاشی شدن جبهه مي انجامد.بنا بر اين بايد بر فعاليت هاي جبهه اصول دموكراتيك حاكم باشد.اين اصل را”شوراي هماهنگي گروه هاي خط امام “پذيرفته واعمال مي كرد وبه عنوان تجربه مفيدي تلقي شد. درانتخابات دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي پس ازبحث هاي فراوان ازهفت گروه درمرحله اول فقط سه گروه حاضربه شركت شدند يعني انجمن اسلامي معلمان،انجمن اسلامي مدرسين دانشگاه هاو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران،ودرمحله دوم دفتر تحكيم وحدت نيزاضافه شد.اما نتيجه كارهمه راخرسند كرد.به نظر من كاري كه بعضي گروه هاي جبهه اصلاحات در يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي انجام دادند خلاف مصوبه شوراي عالي سياستگذاري نبود.اما اشكال كاردرتحليل شرايط و ترسيم هدف توسط آن ها بود.لذا موجب ناخشنودي برخي دوستان شد.به نظرمن چون اصلاح طلبان راطيفي وسيع تشكيل مي دهد كه نمايندگي طبقه محروم ومتوسط را دربرمي گيرد،بايد درمورد انتخابات آتي درمورد محوريت قراردادن” شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات” خيلي جدي باشند.علاوه بر اين، آنها بايدعناصراصلي خودراوارد ميدان كنند وبعداز بررسي صلاحيت ها براساس نظرسنجي هاكانديداي خودرا انتخاب كنند.
مستحضرید که مبانی هویتی طیف های مختلف درون جریان اصلاحات مبتنی بر سیاست،اقتصاد،فرهنگ و… دارای تفاوت های اساسی است. به نحوی که در جرگه کسانی که خود را اصلاح طلب می نامند ، از اولترا چپ تا اولترا راست وجود دارد. برخی خود را اصلاح طلب جامعه محور و دیگران را اصلاح طلبان قدرت محور می نامند. برخی اولویت را به توسعه اقتصادی و برخی اولویت را به توسعه سیاسی می دهند . گروهی اولویت را به آزادی و گروهی اولویت را به عدالت می دهند. برخی اصلاحات را حرکت تدریجی و مسالمت آمیز برای تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب ،گروهی اصلاحات را دموکراتیزاسون و جرگه ای از اولویت توسعه بر دموکراسی سخن می گویند. تعریف شما از اصلاح طلبی کدام است؟ کدام تعریف از اصلاحطلبی می تواند وجه مشترک جبهه ی گسترده اصلاحات باشد؟
جبهه اصلاحات راطيف گستردهاي ازاحزاب وگروه ها وشخصيت ها وافراد تشكيل مي دهند.آن ها خودرا سخنگوي طبقات محروم و متوسط ميدانند.اين دو طبقه طيف وسيعي ازاقشارجامعه رادربر مي گيرد،كه داراي مطالبات گوناگون كه ذيل مطالبات كلي طبقه شان به شمار مي رود، مي باشند. لذا طبيعي است كه براساس اهميت دادن به بعضي ازمطالبات وكم اهميت دانستن برخي ديگر، دراين جريان تفاوت ديدگاه وجود داشته باشد.چنانكه حتي دريك تشكيلات نيزهمين وضع برقرار است.البته اين اختلاف نظر منحصر به جبهه اصلاح طلبان نيست،بلكه درجبهه اصولگرايان هم وجود دارد.واصولا تمام جبهه هاو احزاب درسراسردنيا باهمين وضع روبه رو هستند. فلسفه تشكيلات نيز براي جمع وجور كردن همين تفاوت نظرها ومعدل گيري براي اهداف مشترك است.مديران بايد ازاين اختلاف نظرها را به عنوان يك واقعيت پذيرفته وازآن هادرموارد مختلف استفاده كنند.انچه من ازاصلاح طلبي ميدانم سوق دادن وضع موجود به سمت مطالبات مندرج درقانون اساسي است. يعني در زمينه سياسي آزادي بيان ،قلم،برگذاري اجتماعات،تحزب،عقيده و..،درزمينه اقتصادي ايجاد عدالت ومبارزه بافساد،درزمينه حقوقي، عدالت قضايي و…اين مطالبات صرفا مي تواند به تدريج وبه شكل مسالمت آميز انجام شود.بنا براين آنچه كه مي تواند هدف اصلاح طلبان باشد اجراي دقيق ودرست قانون اساسي است،باپي گيري توسط تمام كساني كه طبقات محروم ومتوسط جامعه رانمايندگي مي كنند.
مستحضرید که گفتمان اصلاح طلبی از دل جریان موسوم به چپ اسلامی بیرون آمد. از طرفی هم در گفتمان چپ با دال مرکزی مفهوم”عدالت” تحولاتی شگرف بوجود آمده است و هم در درون اصلاحات شاهدیم که مفهوم عدالت توسط طیف هایی از این جریان نادیده انگاشته می شود،به نحوی که راست افراطی در کشورمان از با تصاحب شعارهای عدالت خواهانه توده ی مردم را با خود همراه ساخت. اگر طبقات متوسط و دهک های آسیب پذیر پائینی را حامیان،حاملان و عاملان گفتمان چپ و اصلاح طلبی بدانیم، بی التفاتی نسبی برخی طیف های اصلاح طلب به ایشان چه تاثیری بر عقبه ی سیاسی اصلاح طلبی و جنبش اصلاحی خواهد داشت؟
بايد توجه داشت كه عدالت خواهي توسط برخي ازجناح راست تفاوت اساسي با عدالت خواهي چپ اسلامي دارد.آن هاعدالت خواهي راعمدتا درشيوه ارائه كمك معيشتي و يارانه مي بينند.حتي درگذشته بعضي ازآن ها نظر ميدادند براي كمك به محرومين بايد به اغنيا كمك كرد تاآن هاقادر باشند بهتر به فقرا ومحرومين كمك كنند.اماچپ اسلامي همواره دنبال حمايت اساسي وساختاري ازطبقات محروم مثل كارگران وكشاورزان بوده است.كه نمونه آن ها تهيه وپي گيري براي تصويب واجراي همان قوانيني كه قبلا ذكرشد وجناح راست سرسختانه باآن ها مخالفت مي كرد و آن هارا خلاف شرع مي دانست.چپ اسلامي نیز تلاش براي ايجاد اشتغال ازطرق مختلف براي آن هارا، از وظايف خود مي دانست. گرچه درجريان اصلاح طلبي طيف قابل ملاحظه اي ازتشكل هادفاع ازطبقات محروم جامعه را ازاهداف اصلي خود میدانند ولي برخي با توجه به خاستگاه طبقاتي خود، بيش ازهرچيزمطالبات ملموس خود را درك ميكنند.اين نقطه ضعفي است كه مي تواند به اصلاح طلبان در عرصه رقابت هاي سياسي بخصوص زمان انتخابات ضربه بزند.لذامجموعه اصلاح طلبان بايد درجهت برطرف كردن چنين ضعفي اقدام كنند.
-پاکدستی و سلامت اقتصادی،از وجوه ممیزه اصلی اصلاح طلبان نسبت به رقیب بود. این در حالی است که برخی کادرهای اصلاحطلب بدون وفادادری به اصول و مبانی اصلاحات ،زمینه را برای پاک کردن این وجه ممیزه فراهم آوردند. امروز همچنان جامعه ی جنبشی حامی اصلاحات ،کانون اصلی اصلاحات را از نظر اقتصادی سالم و پاکدست می داند،اما نسبت به حضور برخی افراد در جرگه اصلاح طلبان( در سطوح مختلف )که این اصل هویت ساز را زیر سئوال بردند،سئوالات جدی دارد. کادر رهبری اصلاحات برای رفع دغدغه های جامعه جنبشی حامی،از میدانداری اینان چه اقداماتی در دستور کار دارند؟
رخنه كردن فرصت طلبان وسوء استفاده كنندگان در هرجرياني كه احتمال در دست گرفتن قدرت رادارد ،وجود دارد.البته براي اين عده جريان اصولگرا به دليل استمرار و پايداري بيشتر در قدرت،جذاب تر به نظر ميرسد،وجريان اصلاحات به دليل عدم پايداري دراختيارداشتن قدرت ازجذابيت كمتري برخورداراست.اما بعضي عناصر فرصت طلب به همين هم قانع هستند.اصلاح طلبان عموما نسبت به اين موضوع حساسند.به همين علت دربرنامه هاي پيشنهادي واعلامي خود مبارزه با فساد اقتصادي را جزو برنامه هاي اصلي خود قرار ميدهند.
مستحضرید که در سالیان اخیر، افراطیون برای شکاف افکنی بین حاکمیت و اصلاح طلبان و نیز مردم و اصلاح طلبان، از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند. پروژه ی اصلاح طلب هراسی را در دستور کار قرار داده و از هر فرصتی برای فاصله افکنی بین اصلاح طلبان و راس حاکمیت استفاده کرده اند. این در حالی است که رهبری و کادرهای اصلی اصلاح طلب، حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشور، حفظ نظام و تلاش برای بهبود اوضاع را در برهه های مختلف به عنوان اصول خدشه ناپذیر اصلاحات تعریف کرده اند. به نظر شما برای خنثی کردن پروژه ی اصلاح طلب هراسی افراطیون چه اقداماتی می بایست از طرف اصلاح طلبان و حاکمیت پیش گرفته شود؟ اصلاح طلبان چگونه می توانند از طرفی حاکمیت را نسبت به پذیرش اصلاحاتی متضمن مصالح و منافع ملی و مردم را به اعتماد دوباره به اصلاحات امیدوار کنند؟
به نظرمن اصلاح طلبان نبايد انتظار داشته باشند كه به راحتي كارشان پيش رود.آن ها بايد تلاش كنند كه خودشان رااثبات كنند.صداقت درگفتار ،صداقت دررفتار وپخته عمل كردن خود به خود اصلاح طلبان رامحبوب مي كند.اصلاح طلب هراسي نتيجه مورد نظر افراطيون رابه بار نياورده وحتي نتيجه عكس داشته است .اكنون بخشي ازاعتبار اصلاح طلبان مد يون بي تد بيري افراطيون واقدامات غيراصولي آن هاست.بنا براين به اين شيوه كار افراطيون دررابطه باخدشه دار كردن وجهه اصلاح طلبان نبايد وقعي نهاد.
حضرت عالی و دوستان تان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران از دوم خرداد بدین سو سعی کردهاید در مسیر تعادل افکنی بین طیف های مختلف اصلاحات نقش آفرینی کنید. در دولت اصلاحات علیرغم صلاحیت و سوابق درخشان در سطح اول کابینه حضور نداشتید، در جریان برخی اختلاف قرائت از اصلاحات بالأخص بین جریان های رادیکالتر و محافظه کارتر، در جایگاهی میانه بایستید. به نحوی که امروز هم جریان کارگزاران شما را قبول دارد،هم جریان اتحاد. هم توسعه گرایی کارگزاران -علی رغم برخی اختلاف نظرها – مورد حمایت شماست و هم دموکراسی خواهی طیفی که خود را اصلاح طلبان پیشرو می داند(دوستانی که در حزب اتحاد ملت سازمان یافته اند.) برای ایجاد وحدت و اجماع بین این طیف ها چه راهبردی را پیشنهاد می کنید؟راهبردی که از طرفي دغدغه های اصولی این طیف ها را مد نظر داشته باشد و از طرفی گفتمانی تقلیل نیافته از اصلاح طلبی را روی میز میدان سیاست در زمینه و زمانه کنونی بگذارد.
به نظرمن درحال حاضر” شوراي هماهنگي گروههاي جبهه اصلاحات”مناسب ترين محل براي همكاري،معاضدت وتفاهم براي مشاركت درعرصه رقابت هاي سياسي و در راس آن انتخابات است.لذابايد به آن پربها داده شود.براي تقويت وتحكيم آن احزاب عضو بايد همواره اين موارد رادرنظرداشته باشند كه:
1- جمع آن هاطبقات متوسط ومحروم رانمايندگي مي كنند كه اكثريت جامعه راتشكيل ميدهند،كه رقيب فاقد اين ويژگي است.
2- اصلاحطلب هستند كه مصمم اند باراه كارهاي قانوني مسير امور رابه سمت قانون هدايت كنند.رقيب بااين ويژگي هم مخالف است چون خود مسبب انحراف امور ازمسير قانون اساسي است.
3- اعضاي شورا بايد بدانند كه به دليل ضعف نظام حزبي به تنهايي نمي توانند درعرصه رقابت هاي سياسي موفق شوند.
4- اعضا بايد بدانند هيچ بخشي ازجناح مقابل به دليل بدبيني وبي اعتمادي ،واز آن مهمتر به دليل روحيه انحصار طلبي و معذوريت هاي اعتقادي و جناحي ،حاضربه همكاري صادقانه بااحزاب اصلاحطلب، به عنوان شريك سياسي نيست.
با اين وصف اعضاي شورا بايد بدانند كه فقط باهم مي توانند كاركنند.اگراين پذيرفته شود، انعطاف عامل اصلي تفاهم هاي موفقيت آميز خواهد بود.اما به نظر من بهترين راهبردي را كه گروه هاي اصلاح طلب ميتوانند درپيش گيرند همان است كه مشتركا در شوراي عالي سياستگذاري تصويب كردهاند.
عملکرد دولت تدبیر و امید را در زمینههای سیاست خارجی،سیاست داخله و اقتصاد چگونه ارزیابی می کنید؟ به زعم شما دولت در پاسخ به مطالبات جامعه ی جنبشی حامی و بهبودخواه چگونه رفتار کرده است؟ واگذاری سیاست داخله دولتی که با حمایت اصلاح طلبان روی کار آمد،به شخصی که سابقه ی ضد اصلاح طلبی داشته است ، چه تاثیری بر مناسبات دولت و اصلاح طلبان داشته است؟
به نظرمن عملكرد دولت آقاي روحاني درطول اين هفت سال درزمينه سياست خارجي عملكردي منطقي،فعال،متعهد ومطلوب بوده است ونتيجه آن تقويت وگسترش مناسبات خارجي عليرغم معضلات وپيچيدگي هاي موجود وتصويب برجام كه كاري با ارزش به لحاظ عدم موازنه ظرفيت هاي سياسي طرفين بود.دريك طرف همه قدرت هاي بزرگ واتحاديه اروپا بعلاوه پيگيري هاي شيطنتآميز و مستمرارتجاع منطقه و اسرائيل براي تخريب، و درطرف ديگرفقط ايران.بي انصافي است كه اين زور آزمايي راضعيف تلقي كنيم.البته لازم مي دانم دونكته را نيز تذكر دهم.
اول اين كه وزارت خارجه بايد بسيار بيشترازآنچه كه اكنون انجام مي دهد،درمورد مناسبات اقتصادي وتجاري باكشورهاي خارج سفارتخانهها را فعال كند.
دوم اين كه رئيس جمهور در بيان مواضع درخصوص مسائل خارجي ازآن چه كه آن ها ممكن است نقطه ضعف تلقي كرده و توقعات غيرمنطقي خودرا بيشتر كنند و همچنين از تناقض درگفتار پرهيز كند.
امادرموردسياست داخلي مهمترين نقطه مثبت اين است كه شخص آقاي روحاني تابه حال سعي كرده است تا از آزادي هاي سياسي ومدني حمايت كند واين كار را نسبتا خوب انجام داده است امادرارتباط با كل دولت دربرنامه ابتدايي آقاي روحاني فضاي گسترده تري ترسيم شده بود كه متناسب آن ميبايست مجري مناسب آن انتخاب مي شدکه چنين نشد .لذا دراين خصوص نتيجه قابل قبولي عايد نشده است.
درموردمسائل اقتصادي، دولت اول روحاني تلاش كرد تا تورم رامهار كند و آرامش رادر محيط كسب و كار و اقتصاد حاكم كند.اين كارارزنده وشايسته تقدير بود.ايشان تلاش داشت همين شرايط را در دولت دوم حاكم كند،كه تحريم هاي بي سابقه رئيس جمهورافسار گسيخته آمريكا شرايط را سخت كرد.درچنين شرايطي هر دولت ديگر و در هركشور ديگر بود؛ نمي توانست كار را به راحتي انجام دهد.به خصوص باوجود عدهاي كه به جاي كمك درچنين موقعيت حساس كشور،دولت را تحت فشارهم قرارميدهند.اما عليرغم اين دولت ميتوانست مشكلات اقتصادي رابسياركم كند.آن هم با استفاده ازظرفيتهاي داخلي.اما هدايت كنندگان مسائل اقتصادي دردولت نه اعتقادي به اين امر داشتند و دارند ونه توان آن را.وقتي به دليل تحريم ها و از آن مهمتر به دليل ناهماهنگيهاي داخلي و بوروكراسي ،واحدهاي توليدي تعطيل ويا نيمه فعال ميشوند؛كمك و حمايت دولت يك ضرورت غير قابل اجتناب بوده و ميتواند آن هارانجات دهد.اما مسئولان دولت باافتخار براعتقاد به اقتصاد بازار آزاد، رهاكردن آن ها را توجيه مي كنند.كاري كه به طور طبيعي در آزاد ترين اقتصادها نيز درچنين شرايطي آن راانجام نمي دهند. آن وقت كاري كه آن هابايد براي احياي واحدهاي توليدي انجام دهند، قوه قضائيه انجام ميدهد وبازهم ياد نمي گيرند.من درابتداي دولت آقاي روحاني پيشنهاد وانتظارم اين بود كه دولت آقاي روحاني ازهمان ابتداي امر باتوجه به مشكلات ناشي از تحريم، ستادي شبيه ستادي كه اكنون براي مقابله باكرونا عمل مي كند، براي احياي واحدهاي توليدي كوچك ومتوسط كه درزمان دولت نهم ودهم به تعطيلي كشيده شده بودند، تشكيل دهد كه متاسفانه اين كارنشد.اين ناشي ازاتكا و خوشبيني مفرط نسبت به دست آوردهاي سريع برجام، وبي توجه به ضرورت تمركزبرظرفيت هاي داخلي واثربخشي آن درزمان بحران بود . موفقيت دولت درمورد مبارزه باكرونا ازطريق راه كارمذكور كه يكي ازافتخارات دولت آقاي روحاني محسوب مي شود،صحت وكارايي آن رانشان مي دهد.
آیا دوگانه های محافظه کار-رادیکال ، اصلاحطلبان عملگرا و واقع بین در برابر اصلاح طلبان خیال اندیش و یا اصلاح طلبان قدرتمحور -اصلاح طلبان جامعه محور را قبول دارید؟ به زعم شما آقای خاتمی نماینده کدام تعریف از اصلاح طلبی است؟
تفسير وبرداشت ازهرموضوعي توسط افراد، مربوط مي شود به شخصيت ،ساختار فكري وتجربه آن فرد. به همين دليل نه فقط ازموضوع اصلاح طلبي كه ازموضوع اصولگرايي نيز برداشت هاي گوناگون مي شود.ممكن است هيچ كدام ازبرداشت ها كاملا برهم منطبق نباشند.اين ازويژگي هاي ساختار فكري انسان است. به نظرمن اصلاح طلبي حكم مي كند تا اصلاح طلب ها تلاش كنند تا كارها به شكل پيگير و مسالمتآميز به مسير قانون اساسي وبه تدريج هدايت شوند.دراين مسيرباتوجه به شرايط عيني مي توان با در اختيارداشتن بخشي از قدرت و يا بدون آن، تندتر يا كندترحركت كرد. بنا براين،شرايط شيوه كار را تعيين مي كند.نظرآقاي خاتمي راخود ايشان بايد توضيح دهند.