نگام ، میثم شریف _ مظاهرشهامت ، شاعر و نویسنده و منتقد ادبی در دوزبان ترکی و فارسی است. او در سال 1345 در روستای رضی از توابع شهرستان مشکین شهر ، استان اردبیل متولد شد. وی همچنین عضو کانون نویسندگان ایران است . او تاکنون کتابهایی مانند «جمهوری برزخ»، «از کج چندم دایره» ، «اصلا هم ناگهان نبود » ، «نخسین اشعار »، و … را چاپ و عرضه کرده و همچنین شعرهای او به زبان های انلگیسی ، آلمانی، سوئدی ، عربی و ترکی ترجمه و چاپ شده است. در این گفتگو سعی شده است در باره ی مسائلی از قبیل تعهد هنری و سانسور و نقش حاکمیت در هنر صحبت شود.
در ادامه ، گفتگوی میثم شریف با مظاهر شهامت را در نگام ، بخوانید :
میثم شریف: آقای شهامت گمان میکنید تلاش حاکمیت برای تحمیل ایدئولوژی مذهبی و حاکم، در زمینهی هنر معاصر در طول این ۴۰ سال به نتیجه رسیده و موفق شده است؟ به نظر شما هنر در چه کانسپتی برای حاکمیت اهمیت دارد؟ این اهمیت نشات گرفته از چیست؟
مظاهر شهامت : بعد از انقلاب 1357، خصوصا در دهه شصت، حاکمیت با توجه به مشکلاتی که برای تثبیت حکومت داشت عمده نگاه و عمل خود را صرفا به امر سیاست و ایجاب و الزام های آن معطوف کرده بود و به ادبیات و هنر نه به عنوان مقوله ایی مستقل از امر سیاست و تاثیرگذار در ساخت آوری شخصیت دیگرگونه در جماعت انسانی، بلکه به مثابه ابزاری برای اعلان مخالفت در نزد منتقدین خود می اندیشید. پس با درکی بسیار ناقص و ابتدایی، ماهیت اصلی خود هنر و ادبیات را به عنوان امری انضمامی بر سیاست درک کرده و به جای تحلیل، آمیختن یا مخالفت با ایجاد نوعی دیگر از آن، با عوامل آن به نام بخشی از مخالفان سیاسی خود برخورد می کرد که عموما متهم ساختن آنها با قصد ضدیت با انقلابی بود که صورت گرفته بود و حاکمیت آن را در تملک و مصادره خود، نامگذاری می کرد. چنین حرکتی البته وقتی که همان دیدگاه به نوعی دیگر در بین مخالفان حاکمیت نیز نسبت به هنر و ادبیات برقرار بود، توجیه می شد. پس حاکمیت در آن دوره با هنر و ادبیاتی که تقریبا هیچ درک درستی از ماهیت واقعی آن نداشت، نمی توانست مخالفتی هم داشته باشد، بلکه در عوض با این تصور که هنر و ادبیات وسیله ایی برای مخالفت سیاسی مخالفانش است، با عوامل این مقوله مستقیما به عنوان فعالین سیاسی برخورد قهرآمیز می کرد. اما با اتمام جنگ و پس از اطمینان از سرکوب مخالفان سیاسی و ایجاد شدن فرصت های تازه پس از تثبیت موقعیت های مطلوب، حاکمیت اگر چه هنوز ( و هیچ وقت) آن نگاه اولیه را قطعا کنار نگذاشت، اما با درکی تازه از ادبیات و هنر، که آن را فی نفسه برای موجودیت خود خطرآفرین می دید، در صدد تولید نوع “خودی” از آن و منطبق با آمال و باورهای خود، برآمد. پس از این به بعد، ضمن تحدید، تهدید ومخالفت جدی فکری و عملی با ادبیات و هنر مستقل، با جدیت و با بسیج و تجمیع ابزار و امکاناتی که به وفور در اختیار داشت، به تولید محصولات ظاهرا ادبیات و هنر خودی، روی آورد. اما درست از همین جا مشکل واقعی حاکمیت با این مقوله آشکار شد. ماهیت ادبیات و هنر، ماهیتی معترض بر هر چیدمان فکری و زیباشناختی ایی است که از زمانی پیشتر بر جامعه حاکم شده است. این ماهیت نه تنها هیچ چهارچوب پیشین را باور نمی کند، بلکه آن را انکار کرده و مطرود می داند. ادبیات و هنر، حاصلی از وقوع خلاقیت است. یعنی برافزوده ایی که برای حدوث و حصول خود، الزاما با باورها و خواست های ثابت و قانونمند شده پیش از خود مخالفت کرده و از آن می گریزد و در غیر این صورت، امکان موجودیت پیدا نمی کند. در حالیکه، نگاه حاکمیت، نگاهی مبتنی بر مرزها و حدودها و قوانینی است که در نهایت از بافتار ایدئولوژیک آن حفاظت و حمایت می کند. بنابراین موقعیت حاکمیت ایدئولوژیک و درونه چهارچوپ گریزادبیات و هنر، برای همیشه موقعیتی متضاد و تعارض آمیز باقی می ماند. به همین دلیل حاکمیت چه در واقعیت و چه در منظر آرمان خواهی، از تحمیل باور ایدئولوزیک خود به ماهیت واقعی ادبیات و هنر، ناتوان بوده و عملا شکست خورده باقی می ماند، که اکنون البته کارنامه آن و با وجود عناوین فراوانی از مثلا محصولات هنری و ادبی، این حقیقت را تایید می کند.
چنین نگاهی از چنین حاکمیتی، ادبیات و هنر را تنها و تنها در حکم ابزاری برای تایید ایده های دینی و عملکردهای سیاسی خود، باور می کند ( امری که به خاطر ماهیت امکان پذیر نیست) و هر گاه موجودیت و عملکرد آن را خارج از این حیطه می بیند یا تصور می کند، با آن مخالفت کرده یا سرکوب می کند. پس تعارض ماندگار دو نوع کنش گری نسبت به هستی و سامانه اجتماع و کلیت جهان، در میان می ماند که در یکی همه چیز در چهارچوبی ابدی و لایتغیر، موقعیت تثبیت شده می یابد، اما در دیگری اتفاقا هدف، گریز از همان تحدیدهاست و بنابراین هر فعالیتی از هر دو سو، در نهایت با چنین موقعیتی، درگیر خواهد ماند، و مانده است.
میثم شریف : در چند سال اخیر و به خصوص در سال جاری، مردم در اصناف مختلف به سیاستهای ضد مردمی برخی نهادهای وابسته به حاکمیت معترض بودهاند؛ به گمان شما، هنر و به طور مشخصتر، ادبیات چه جایگاهی در این اعتراضات مردمی دارد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی -از نظر شما- چیست و یا کجاست؟ آیا به طور کلی هنر میتواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
مظاهر شهامت : ببینید! اساسا موضوع هنر و ادبیات، آگاهی و احساسات انسان نسبت به کل هستی و حیات فردی و اجتماعی او است. می کوشد تا در او با نوع خواست و فعالیتی که به شکل ماهوی در بطن خود دارد، زمینه ایی پویا و تاثیرپذیر و تاثیرگذار بافریند که جهتی تکامل و اعتلاء پذیر دارد. پس در این صورت اگر چه خود را در مقوله سیاست و مطالبات آن گرفتار، محدود و خلاصه نمی شود، اما نسبت به آن بیگانه و بی تفاوت هم نمی داند. به عبارت دیگر، وقتی موضوع اصلی آن، انسان و انسانیت اوست، اگر به هر شکل و دلیلی از او روی برتافته باشد، دچار نص غرض می شود. ادبیات و هنر، تحلیل سیاست نمی کند، تولید شعائیر سیاسی نمی کند، اما با ذهن و روح انسانی کار می کند، که در او زمینه، انگیزه و حساسیتی را به وجود می آورد که نسبت به همه امور مربوطه به حوزه آگاهی و از جمله سیاست، واکنشی جدی دارد. بنابراین وظیفه نهادی هنر و ادبیات، بدون اینکه از ابتدا قصد و غرضی هدایت شده برای انطباق با اهداف سیاسی داشته باشد، تولید آثاری است که مخاطب را به مجموعی از حساسیت های لازم و موثر در همه امور از جمله امر سیاست، آماده می کند. به گمان من هنر و ادبیات معاصر ما متاسفانه اگر در دوره ایی، به هر دلیل، در تاریخ خود به اشتباه سیاست زده شده بود و عملا به شکل کثیرو عمیقی به خدمت آن درآمده و در زیرمجموعه آن قرار گرفته بود و از این بابت متحمل آسیب و خسران زیادی هم شد، اکنون از سوی دیگر بام افتاده، و با سیاست گریزی مصرانه، دچار نوعی خودفریبی زیانبارتری شده است. این ادبیات و هنر با فراموش کردن اصل کنشمندی ذاتی خود، با بسیاری از اتفاقات پیرامونی از جمله تحرکات سیاسی و امور مرتبط با اصل قدرت، در فاصله بسیار دوری قرار گرفته است. البته که چنین هنر و ادبیاتی که با ظاهری ترس خورده، با تحلیل مداراجویانه غلط با ماجراهای سیاسی رفتار می کند، دچار فقدان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری مطلوب خود نیز خواهد شد و شده است. به گمان من، عدم ارتباط و گسستی که به هر دلیل بین جایگاه هنر و ادبیات و اجتماع حاصل شده است، بر ظهور روند اکتیویته متقابل با مناسبات محرک مطلوب هر دو سو تاثیرات منفی گذارده و همچنان می گذارد. ضمن این که ما، در جایگاه امر خلاقیت نیز، دچار تاثیر و پذیرش وضعیت تقلیل گرایانه از سوی نهادهای قدرت نیزمی گردیم که تاثیر مستقیم کمی و کیفی بر تولید آثار دارد. گذشته از همه این موارد، به باور من عاملان هنر و ادبیات ما، خواسته یا ناخواسته، حامل برخی از وظایف روشنفکری و روشنگری جامعه ما نیز هستند، که نه امکان تخطی از آن وجود دارد و نه از جنبه تاثیرگذاری در تاریخ خود هنر و ادبیات معاصر، گزینشی عاقلانه است. بنابر این فکر می کنم لازم است عاملان هنر و ادبیات و آثار آنها، می باید با رویکردی دیگر، جدی تر ، فعال تر و هم آمیزتر با جریانات و وقایع پیرامونی ارتباط داشته باشند.
میثم شریف : چه راههایی برای مبارزه با سانسور در هنر و زندگی روزمرهتان پیش گرفتهاید؟
چه راههایی را پیشنهاد میکنید؟
مظاهر شهامت : واقعیت این است که ذهن ما به شکل تاریخی و تحت تسلط عناصر مختلفی از جمله فرهنگ، سیاست، اخلاق و باورهای خاص دینی، در محیطی قرار دارد که به صورت خودکار دچار خودسانسوری اندوهباری به زیست خود ادامه می دهد، که خلاصی از آن به زودی و به سادگی امکان پذیر نیست. باور دارم که هر کسی با مراقبت و اهتمام جدی فردی می تواند از بخشی از وسعت و عمق آن بکاهد و امیدوار هستم این اتفاق بیشتر و مبارک تر وقوع پیدا کند. اما از بحث خودسانسوری که بگذریم، سانسور بزرگترین مشکل نه فقط در نشر آثار، بلکه به عنوان وسیله ایی زیانباردر تعیین روش اندیشیدن ما در حین کشف و ارائه خلاقیت هایمان، است، که باید به طور جمعی و مستمر با آن مقابله شود. اما تا جایی که به مقابله و گریزهای فردی مربوطه می شود، شخصا در عین حال که با هر نوع تحرکات مبارزه و مقابله با سانسور همراهی و همرائی کرده ام و به شکل مداوم، ضرورت چنان حرکاتی را یادآوری و تاکید کرده ام، ازهر نوع پیشنهاد همکاری با اشخاص ، ارگان ها و نهادهایی که عامل سانسور و یا همکار آن بوده اند، پرهیز کرده ام و از چاپ و انتشار آثار خود در صورت مقابله جدی امر سانسور، خودداری کرده ام، چنان که باعث انباشت حجم عظیمی از آثار منتشر نشده ام، شده است. در شیوه زندگی و رفتاری فردی نیز کوشیده ام خیلی تحت تاثیر و تکلیف آن نبوده باشم.
وقتی که متاسفانه امر قدرت، به لحاظ اعتقادی به سانسور باور دارد و با امکانات عظیم تشکیلاتی آن را عملی و اجرائی می کند، مبارزه با آن امری نیست که به سادگی و آسانی و در زمانی کوتاه و سریع و به وسیله کسی و کسانی محدود، صورت پذیرد. باید به شکل مداوم و پیگیر از سوی همه عوامل درگیر با آن، به شکل جمعی در هر بهانه و با هر وسیله، حضور و تاثیر آن را یادآوری کنیم و لزوم حذفش را تحلیل کرده و نشان بدهیم. می دانیم که سانسور بر بخش وسیعی ازعلوم انسانی و امورسیستم خبررسانی و تولید و نشر دستگاه های رسانه ایی دخالت کرده و بر آن تاثیر می گذارد، بنابراین و به همین دلیل هم، مقابله چنین وسعت و حجمی از آسیب دیدگان، تاثیرات عملی و مطمئنی را خواهد داشت. اما باز هم تاکید می کنم که چنین مقابله ایی اگر صرفا اقدامی نظری بوده باشد و به رفتارهای عملی منتهی نشود، فاقد توان ایجاد تغییرات در آن خواهد بود.
در ادامه این گغتگو به معرفی فعالیت و آثار مظاهر شهامت پرداختیم:
كتابهاي چاپ شده :
– «نخستين اشعار» 1372 ( مجموعه شعر) نشر آرست
– « از مه وماهستان فقط خوابهاي من » ( مجموعه داستان ) در سال 1382 ، نشر داستانسرا
– کتاب مجموعه داستان با عنوان 13 در سال 1384 نتوانست از وزارت ارشاد مجوز چاپ بگیرد .
– مجموعه شعر « از كنج چندم دايره » 1385 ، نشر بوتيمار
– رمان « …آدميان كه در… » 1386 نشر فرهنگ ايليا
– رمان « ویرگول های آبی زمین » 1388 نشر مینا
_ “جمهوری برزخ ” مجموعه شعر ۱۳۹۵ نشر شانی
– “دری به دایره های گچ ” مجموعه شعر 1396 نشر هشت
– رمان « گردباد در مربع شکسته » 1396 نشر هشت
– مجموعه داستان ” اصلا هم ناگهان نبود ” 1397 نشر سیب سرخ
شعرهای ترجمه شده از شهامت به زبان های :
انگلیسی ، آلمانی ، سوئدی ، عربی ، ترکی
آثار در حال انتشار :
– رمان ” آیین دندان گراز”
– رمان “دندان هار یک متن آشفته ”
– رمان ” ترسیدن سیال”
– مجموعه داستان ” اگر می دیدی ، نمی خندیدی !”
– مجموعه شعر ” خندیدن در برزخ ”
– مجموعه شعر ” از هر از گاهی”
آثار آماده انتشار :
شعر و داستان كوتاه و رمان و نقد ادبي ، بيش از 40 مجموعه
آثارچاپ شده در جرايد قبل از انقلاب :
روزنامه كيهان – مجله رستاخيز-
آثارچاپ شده در جرايد بعد از انقلاب :
– در اردبيل : نشريات آواي اردبيل ـ پيام اردبيل – فضل – شور – اردبيل فردا – آواي مردم ـ سايان ـ مهر ؛ مرغ سحر و …
– در تبريز : عصر آزادي – آدينه – مهدآزادي – صداي عدالت – بهارآذربايجان
در اروميه : نويد آذربايجان و …
– درتهران :مجلات تكاپو – كلك – آزما –دال – همشهري ويژه تهران – گوهران – نافه وكارنامه – روزنامه های شرق،اعتماد،ایران ، اعتماد ملي ، آينده نو ، كارگزاران و …
– در شيراز : عصرپنجشنبه
– در کرج : مجله رستاک
– درجنوب : نداي جنوب و ماهنامه سخن و بامداد جنوب
– و بالاخره در نشریات مختلف دیگر
– و در سايت هاي اينترنتي مانيها – كلاغ – كتاب سياوش – ماندگار-ادبیات و فرهنگ – قابیل- جن و پري – وازنا – رمزآشوب – هارمجيدون – مانيفست مجله هنر نویسش – برزخ – ادبستان و سایت لیلاصادقی و سایت شخصی مظاهرشهامت و …
مصاحبه با :
– خبرگزاری مهر ، ایسنا ، فارس ، تلویزیون بی بی سی ، رادیو فرهنگ ، سایت و روزنامه های مختلف و …
اجراي چند برنامه راديويي داستانخواني و نقد و مصاحبه ادبي در راديواردبيل و شركت در مراسم مختلف اردبيل و تبريز و تهران و رشت و دزفول و …
– اجراي چندین مصاحبه و سخنرانی و شعرخوانی
– داوری چندین جشنواره شعر و داستان در شهرهای مختلف ایران
_ شعرخوانی در خانه شعر برلین به دعوت آن خانه در سال ۱۳۹۵
چند نمونه از شعرهای آقای شهامت ، بخوانید:
1 –
نه نمی پذیرم
آوردن دلالت اسب به خیابانی خلوت
کشان کشان از میان نرده های زرد
آن هم پس از باران تند شبانه
که به سهمی از دهان های گشوده ریخت
و بعضی از ساق ها را خیس می کرد
چیزی از پیچیدگی قتل به مثابه انقلاب را
نه تنها حل نمی کند
بلکه
حتی تکه طناب گره خورده به چند کلمه پر معنا را هم
اسرارآمیز خواهد کرد
کلماتی مانند بحران
شورش
آشوب
تحصن و سرسختی
اعتصاب از نوع بغض کردن با روبرویی با ماه
میل مهارناپذیر
چنان که پیراهن خود را بر تن باد بکنی و بگذری
ایستادن در معنای واقعی مقاومت کردن
قلب بزرگ در چکمه می تپد هنوز می دانم
اما
قلبی هم در انعکاس از زاویه کلمات
در انعکاس از سمت رگان بی شمار دست های به کف آمده
در گذر از میل به نیل اصطکاک
و قلب های بسیار در جغرافیای بسیار
که علف ها را هم تکان می دهد
و برگ های کاغذ را در تماس سطح سایه ها
پس
و پس
چندان به بیداری فکر نمی کنم
و به بیداری ها
کمی از تنه تاریکی ها بالا می روم
به آن سوی درخشان لحن تازه چند کلمه کوچک
کودکانه نگاه می کنم
2-
ناخن کشیدن بر کره زمین
به وقت مه گرفتن لنز دوربین ها
و گوش دادن
به صدای بلند باز و بسته شدن دری
در کنج تاریک سمت درخت و
باقیمانده عبور چند پرنده
رفیق !
تو مرده بودی !
به شیوه دراز کشیدن در راستای ترتیب استخوان ها
و تعلیقی کاملا استعاری در نشت خون با محاسبه جاذبه
تو مرده بودی
و شیهه کشی شبانه اسبی ابلق
در تلویزیون های جهان
هیچ نسبتی با
ارتعاش لباس های تو در باد نداشت
تو
در بالای تپه ایی سرسبز دور دست
با زخم چند گلوله
و مه که فرا برود
در مرکز دقیق لنزها
لبان قاتل بوسیده خواهد شد
3 –
ناخن کشیدن بر کره زمین
به وقت مه گرفتن لنز دوربین ها
و گوش دادن
به صدای بلند باز و بسته شدن دری
در کنج تاریک سمت درخت و
باقیمانده عبور چند پرنده
رفیق !
تو مرده بودی !
به شیوه دراز کشیدن در راستای ترتیب استخوان ها
و تعلیقی کاملا استعاری در نشت خون با محاسبه جاذبه
تو مرده بودی
و شیهه کشی شبانه اسبی ابلق
در تلویزیون های جهان
هیچ نسبتی با
ارتعاش لباس های تو در باد نداشت
تو
در بالای تپه ایی سرسبز دور دست
با زخم چند گلوله
و مه که فرا برود
در مرکز دقیق لنزها
لبان قاتل بوسیده خواهد شد