پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ نصرتالله محمودزاده:
اسماعيل تو كيست؟ مقامت؟ قدرتت؟ آبرويت؟ نام و نشانت؟ جانِ لبِ گورت؟
تردید تو از چیست؟ باید هرچه که داری، به قربانگاه آوری. انتخاب کن، آنچه که تو را به “رفتن”، به “ماندن” و حتی به “فرار” میخواند. این دلبستگي دلربا چیست که نميگذارد اعتراف كني؟ دنبال مصلحتی؟ عشق به او كور و كرت ميكند، حتی اگر همه دستاوردهاي ابراهيموار 8 سال جنگ را هزینه کنی.
“ضعف اسماعیلی” تو همین است که باید به قربانگاه ببری. ذبح گوسفندان انباشته در آستان قدسها، بهجاي اسماعيل.
ايحاج، هنرمند شخصیتِ “ابراهیم” باش، بلکه این کفر پايان گيرد؛
و اگر نه، ایحاج، پس سیاستمدار شخصیت امام حسن در قربانگاه صلح 598 باش. سالهاست که مردم در تلاش سعی و صفا در انتظارند.
در پرتو هبوط عرفات، سنگت را بهجای “موشک نقطهزن”، بر پیشانی”شیطان درونت” بزن تا بازیچه ابلیس نشوی که وقتی به شیطان غرب سنگ میزنی، از نیرنگ شیطان شرق نیز غافل نباشی.
7 سنگ جمرات، 4 سنگ برای این دو شیطان و مابقی برای عمروعاصهای سرزمینت.
ابراهیمهای زمان، مگر نهاینکه جشن عید در بلندای سراپا فخر و فضیلت است؟ نه فقط با قوم خويش، بلکه همه را به طواف ببر و كار حج را با طواف شعور نساء به پايان آور، نه شلاق شور بر عفاف.
سرزمين خويش را منطقه امن حرم كن، كه اگر حسین به “کربِ بلا” رفت، تو عصر خويش را مسجدالحرام کنی تا شهید مدافع حرم سرزمين تشنه خود شوی.
مگر شعور زاده شناخت، معراج طولانیترین وقوف، آخرین منزل آرزو و آرمان قبل از کعبه نیست؟ پس “سعی” تو باید چون هاجر باشد تا به همراه ملت خود به آب زمزم برسی.
راستی که چرا خدا و ابلیس مشترکا در انسان خانه کردند؟ فریاد جنگ خدا و ابلیس را در دورنت نمیشنوی؟ پس چرا در عید قربان به جای “جشن ولادت اسماعیل””جشن خون” گرفتی؟ آن اسماعیل که فرزندش یعقوب، یوسف خود را به دست برادران کینهورز سپرد و در چاه افکندشان.
آیا آن چاه (منی) معراج سرزمین آرمان و عشقی فراتر از ذلیخا نشد؟ آیا این عزیز مصر در جنگ با خشکسالی با تدبیر ساخت سیلو، سرزمین مصر را خانه امن یکتاپرستان نکرد؟
و اینبار، رد پای ابراهیم با تزویر فراعنه در قوم بنیاسرائیل گم گشت و قوم یهود شد خدای یکتاپرستان. (سرسخت ترین دشمن مومنان، سوره مائده، 82)
و تو همچنان گرفتار اسماعیل درونت بودی تا موسی پس از 400 سال از جانب خدا مأموریت یافت حج ابراهیمی را احیا کند و قوم خود را نیل عبور دهد.
و خدا، بخش قابل توجهی از قران را به دلایل انحراف در قوم یهود اختصاص داد تا تو اسماعیل درون قومت را، یعنی بُتِ هُبل، را بشکنی تا همچنان ابراهیمی طواف کعبه کنی. (پس این کفتارهای صهیونیسم در بیخ گوش عمارت پاستور چه میکنند؟)
و حال ای برادر و خواهرم، امروز چشمانداز ابراهیمهای مدعی این سرزمین کجا، تاریخ افتخارات این ملت در سرزمین ثروت و مهد عقیده و جهاد، کجا؟
چرا ابوموسی اشعریها به مردم تمرین زندگی به سبک شعبابیطابب میدهند تا ندانیم چرا از آن همه فضیلت ابوذر، صحرای خشک ربذه را به ارث ببریم.
آری، رسم روزگار این چنین است.