حال و روز کشورم ایران این روزها بحرانی تر و خراب تر از حد تصور و بیان می باشد
کشور و مردم با مشکلات عدیده و روبه افزایش دست به گریبان هستند
فقر و بیکاری و تورم و گرانی و فساد و فحشا و بلاهای آسمانی و تحریم های کمرشکن از یک سو
و نبود مدیران و حکامی کاردان و دلسوز و آگاه و وطن پرست از سوی دیگر
باعث شده تا کشور هر لحظه بیشتر به سراشیبی سقوط نزدیک شود
حاکمیت نه می خواهد و نه می تواند درد های مردم را ببیند
جهلی عظیم حاکمیت را فرا گرفته است
انگار تیشه برداشته اند تا ریشه های کهن ایران چندین هزار ساله را برای همیشه قطع کنند
و از ایران و ایرانی جز افسانه ای جانکاه و جانسوز چیزی باقی نگذارند
در هیچ کجای تاریخ و در هیچ کجای دنیا نمی توانید حاکمانی چنین نادان و جاهل را بیابید
که به نابودی خود و سرزمینی که در آن سکنی گزیده اند کمر بر بسته باشند
حاکمیتی که انگار نه ایرانی است و نه انگار ایران موطن چندین هزارساله اش
دشمن هم نمی تواند ظلم و جوری که حاکمیت در حق مردم و کشور روا داشته را انجام دهد
این همه دشمنی با مردم و با کشور از عهده سنگدل ترین خونخواران تاریخ هم خارج بوده
اسکندر و چنگیزخان مغول هم اگر چه ایران را به تاراج برند و جنایت ها روا داشتند
اما هرگز با ایران چنین نکردند که حاکمیت با ایران انجام داد و در حال انجام است
نمی دانم مردم ایران قربانی کدامین گناه ناکرده هستند
که اینچنین دارند به دست حاکمیت به خفت و زاری می افتند
ایران من هیچ گاه تا به این حد بی پناه و مظلوم نبوده است
در سخت ترین لحظات تاریخ و آنجا که طاعون و قحطی امان کشور را بریده بود
اما مردم باز هم روزنه امیدی به فردا و به رویش جوانه داشتند
اما حاکمیت جاهل ایران به رهبری علی خامنه ای در 30 سال گذشته بلایی بر سر کشور و مردم آورده است که هیچ روزنه امید به سمت هیچ فردای روشنی
متصور نیست
چرا که همه جا را جهل و ظلمت فراگرفته است
تا فرسنگ ها دورتر هم که چشم بدوزی جز سیاهی و تاریکی چیزی عیان و آشکار نیست
مردم در زیر بار مشکلات به خاک افتاده اند و پهلوی وطن از همه طرف آماج خنجرهای تیز و سهمگین جهل و نادانی و بی کفایتی است
هیچ دستی از سر دوستی بسوی کشور و مردم دراز نشده
حاکمیت از یک سو و دشمنان دیگر وطن از سوی دیگر در حال پاره پاره کردن جگر وطن و سرزمینم ایران و به خاک و خون کشیدن مردم ایران هستند
نمی دانم باید برای نجات ایران و ایرانی باید به آستان کدامین خدای دروغین بیاویزیم
اما خدایانی که 30 سال است بر جان و مال و ناموس این مردم و کشور خدایی می کنند
چیزی جز سیاهی و درد و رنج با خود به همراه نداشته اند
نمی دانم در کجای تاریخ مردم و کشور باید منتظر موعودی باشند که انگار قرار نیست هیچگاه بیاید
با اشک و بغض از دردهاو زخم های بی شماری می نویسم که مرهمی ندارند
با درد و رنج بار سنگین غم و آه مردم و سرزمینم را در گوشه غربت به دوش می کشم
شاید معجزه ای رخ دهد
شاید خدا یک بار دیگر خدایی کند و ایران و ایرانی را از اسارت حاکمیت جاهل و نادان نجات دهد
شاید…