✍️ سلمان موسوی
فارغ از تحلیل و بررسی روند انتخاب آقای رئیسی و جلوس ایشان بر کرسی پاستور، با خوانشی اجمالی از گذشتهی سیاستمداران ایرانی، تحلیلی از فردای رئیسی و انتخابهایش ارائه میدهم.
گویا سرنوشت آیت الله هاشمی و دکتر احمدی نژاد بهعنوان دو نمونهی مهم در تاریخ سیاسی ایران بیش از دیگر روسای جمهور پیشین برای آقای رئیسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. ادبیات و اقدامات اخیر رئیسی نشان میدهد که ایشان با توجه به تجربیات و شناختی که از فضا و ساختار و پشت پردهی رخدادهای سیاسی و اجتماعی که خود روزگاری نه چندان دور بخشی از آن بوده مسیری غیر از احمدی نژاد شدن را در پیش گرفته است.
رئیسی نمیخواهد در سیستم سیاسی و امنیتی موجود بچه میمون سیاست باشد. احمدی نژاد با عبایی که به ادعای خیلیها، بر تنش گشاد مینمود در سال ۸۴ از سوی برخی طراحان، شبکهها و نهادهای سیاسی و امنیتی در کشور حمایت و فصل جدیدی از سیاست در ایران را رقم زد. دوره احمدی نژاد همچون دهه شصت وارد مسیر ترور شد، اما به شکل نوین و مدرنتری که به حذف و حبس و حصر و به حاشیه راندن برخی عاملان، پدیداورندگان و موثران انقلاب شد؛ گویی احمدی نژاد انتخابی بود برای تکمیل پروژهای که برای تحقق یک هدف ضروری مینمود،
اما وقتی ماموریتش به پایان رسید (شما بخوانید تاریخ مصرفش تمام شد) همچون بچه میمون زیر پا نهاده شد.
رفتارهای اخیر احمدی نژاد و فاز جدید ایشان در تقابل با برخی نهادها، اشخاص و سیستم یا همان “میمون مادر” شاهدی است بر این مدعا که ریشه در خشم احمدی نژاد و حس حقارتی است که در او نهادینه شده و مصمم است استفاده ابزاری از خود را با این گفتمان جدید تلافی کند.
رئیسی اگر چه در گفتار و بیان چندان توانایی و استعدادی از خود به نمایش نگذاشته است؛ اما نشان میدهد که از هوش و آینده نگری بیشتری برخوردار است؛ گویی تجربهی سالهای واپسین حیات آیتالله هاشمی را مورد توجه و ریزبینی قرار داده و تکیه دادن به جامعه و مردم را امنتر و مستحکمتر از نهادها، جریانها و افراد یا به قولی میمونهای مادری میداند که در گرما و آتش فتنهها و مشکلات بچه میمون را زیر پا میگذارند.
رئیسی وارد سکانسی از نمایش جمهوری اسلامی شده که پیش از آن با خوانش فیلمنامهی دیگر روسای جمهور و شخصیتهای انقلاب به این مهم رسیده که او فقط یک مدیر اجرایی نخواهد ماند و دایرهی نفوذ، دخالتها و مسئولیتها پیچیدهتر خواهد بود و خواهد شد. پیشبینی میشود، رئیسی برای انتخاب مسیر زندگی سیاسی خود کار سختی و طاقت فرسایی در پیش دارد.
حال باید منتظر ماند و دید آموختههای رئیسی از پایان تلخ بچه میمونها او را به سمتی میکشاند، که به قدرتی بیرون از ساختار سیستم و نظام تکیه کند و همچون هاشمی دهه ۸۰ و ۹۰ به ظرفیتهای عمومی، اجتماعی و ملی تکیه کند یا اینکه توان رهایی از ادای دِین عبایی که بر تن او رفته بر نیامده و در نهایت او نیز چون برخی از بازیگران سیاست در ایران تاریخ مصرفی دارد.