مهین دخت ایرانی
ماملت ایران در این چهاردهه کم سختی نکشیدیم هزاران تجمع باارزش تر از 9 دی که به مصابه ی وودکا است برای نظام و سران کشور و یک سوپاپ که
آن را علم کنند
.ما هم اگر رسانه ای داشتیم از این ودکا ها کم نداشتیم و اما این را چه کسانی رقم زده اند ، کسانی که باجان ومال وشرف و احترام و ابروی یک
ملت قمار کرده اند و به جایش صندلی و کرسی های ریاست را خریده اند
مجیز گویی از رهبری که موقت بود الان سی سال است ول کن قدرت و نفس گرفته ی ملت هم نیست
ما هم از نه دی های با ارزش جمهوری اسلامی تجمع های ارزشمند تری داشتیم تا بیاییم و بگوییم که دیگر مقبولیتی نیست .
میدانیم که هیچ ستاره ای به لبخند در اسمان ها رخ نمی نماید .تابرتن های سوخته و تفتیده ی امید مان مرهمی شود درعوض گورهای
آماده ی با ناف های پراز مرگ به سراغ مان می ایند و ما تاکفش های فرار را جور کنیم .زیر شوک های الکتریکی موبرتن مان راست می شود
و عاقبت بخیری مان در این زمان وزمانه ها به دست مصلحت های قاب گرفته می افتد که وا اسلاما و واحسینا سرمی دهند و جز نامی چیزی از این ها
باقی نگذاشته اند که همان را هم برچسب گذاری می کنند برپیشانی و مدالی برسینه ..ومی دزدند از ارواره هامان صداهای هزارپاره ی باد ها که نتازیم و
نخوانیم وبارور نسازیم .نگاه های خفته در هراس ومابین بغض وفاصله ودر انتظارهای بیهوده و گام هایی در صاعقه های خورشید هایی سرگردان خودرا
گم کنیم …اما ! هنوز زنده ایم در ثانیه های نامفهومی که هیچ تمبری برای پست آنها موجود نیست .سخت جان دادن ها در تمام سیاه چاله هارا نقاشی کرده
ایم با کاریکاتور کله های بی مغز را بزرگ کردیم و شکم هارا خیکیو از میله های فرصت سوز پیکانی، درشعر وترانه ها رقصیدیم پابه پای درد
و هرکداممان شدیم دشمن خدابه گمانم درایران رهبری نام دیگر خدا بود و ما نمی دانستیم
و بت پرستانی که خاک پایش را سرمه کرده اند چه جیب های باد کرده ای دارند و دل هایی که ازسرب است تا با چشم باز ، برسر ناموس میهن در زندان ها
قمار کنند ومذکر و مونث بودن شان هم مشکلی ندارد
آنقدر که غرق درد شده ایم و کسانی که درد را نفهمیده اند و مارابه سلاخ خانه ها می فرستند دچار توهم شده ایم ، متوهمانی که همه چیز را اسمان و همه
کس را کبوتر می بینند
9 دی ، همه چیز غمگین بود
و تنها عروسکان خیمه شب بازی که نه غم نان دارند و نه آبرو و شرافت و عزت مندی برایشان مهم است
و آتش ها که شعله می کشید از دل ها اینها کباب خودرا می خورند و هیهات برما ، ملتی که به سکته ی سکوت رسیده ایم
از هر اعتراضی که نگاه کنیم
عده ای از معترضین درزندان ها محبوسند
معلمان ، کارگران ،بازاریان،کامیون داران ،کشاورزان و نویسندگان و شاعران
اما اختلاس گران درصف اول نمازجمعه، جانیان و قاتلان قابل احترام
ما هم اگر رسانه ای داشتیم ..؟؟؟؟اینگونه در لاک مان نمی خزیدیم ،که شریک دزد ورفیق قافله ها نامشخص است
امروز نه دی ماه بود و باز بنرهای تبلیغاتی در شهر برپا شده نمیدانم چقدر خرج این اراجیف می کنند آنهم در شرایطی که ملت بیچاره هرروز زیر بار
مصائب و مشکلات کمر خم کرده اند و نفس هاشان به شماره افتاده
عکس آغا را زده اند با عناوین مختلف
البته فکر می کنم که ممکنه طنز باشد این
گفتارها و مجیزها در باره ی این شخص که انچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
آخر برعکسش مصداق وجود لاغرعظمی است ، نه صدق این گفتارها
اما بازهم درلاک خود فرو می روم دست خودم را می گیرم وپنهان می شوم قلمم را غلاف می کنم تا علاف نچرخد
بازهم بغض و حسرت من که گره گره
در گلو حبس می کنم قلم اسمان آسمان گریه می شود و هی می بارد و می بارد ، و بعد که می آیم سبزه های رسته از این بارش هارا به تماشا می نشینم .
باز به چشم کبودی و دست وپاهای شکسته ی باور می رسم ..و اما درخشش امید هنوز نور می تابد ..بر این فضا ..که کسی هست بخواند مرا
کسی هست بداند در این سرزمین چه جنایت هایی در جریان است ؟؟
آری همه می دانند ، بهتر از ما ، برخی پنجره های باز را هرگز نمی بندند به خیابان
ودربطن حادثه ها ورود می کنند و برخی دیگر در وپنجره هارا چفت می کنند و غرق پارتی های خود اند
تا مچاله شدن ها میان دست حقیقت
وباز همه چیز غمگین است