نگام، گفتگو – در خدمت اقای محمد سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیا و تحلیلگر سیاسی هستیم تا در مورد همه پرسی کردستان و بحران های احتمالی در منطقه را به گفتگو بگذاریم. در ادامه این گفتگوی اختصاصی را بخوانید:
– وضعیت منطقه را بعد از همه پرسی اقلیم کردستان چگونه تحلیل می فرمایید؟
شرایط منطقه حتی قبل از برگزاری همه پرسی بسیار بحرانی بود، و واضح است که بعد از اصرار مسعود بارزانی به برگزاری همه پرسی خاورمیانه متشنج تر از سابق میباشد. کافی است که به واکنش خشمگین دولت، احزاب سیاسی، و رسانههای ترکیه، و مانور ارتش آن کشور در مرزهای خود با عراق نگاهی بیندازیم تا این موضوع را به روشنی ببینیم. جمهوری اسلامی نیز واکنشی بسیار محکم به همه پرسی داشته است، اگرچه برخلاف ترکیه مقامات جمهوری اسلامی یکصدا صحبت نکرده اند، و برخی ملایم تر و برخی تند تر واکنش نشان داده اند. در نقطه مقابل این واکنش ها، اسرائیل قرار دارد. دفتر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در دوشنبه هفته گذشته در بیانیهای رسما از همه پرسی و استقلال کردستان عراق حمایت کرد، و در سفر اخیر نتانیاهو به نیویورک برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمام ملل او پشتیبانی خود از این موضوع را برای مقامات آمریکا و نمایندگان کنگره تشریح نمود. دستگاه جاسوسی اسرائیل و مشاوران نظامی آن سال هاست که در کردستان عراق حضور دارند، و این خود بر حساسیت اوضاع و تشنج افزوده است. اعراب منطقه در حال حاضر سیاست کم و بیش سکوت را در پیش گرفته اند، اگرچه رسانهها و شبکههای اجتماعی عربستان سعودی که توسط رژیم آن کشور کنترل کامل میشوند مشتاقانه از همه پرسی حمایت نمودند، که تنها دلیل آن دشمنی عربستان با تهران است. اگر همه پرسی به اعلام استقلال رسمی کردستان عراق منتهی شود، باید منتظر جنگهای جدید در منطقه بود
– واکنش ایران و ترکیه و عراق را نسبت ب نتایج این همه پرسی به نظر چیست؟
همانطور که در پاسخ سوال اول گفتم، هر دو دولت واکنش بسیار منفی و محکمی به همه پرسی داشته اند. این موضوع بخصوص درباره ترکیه به وضوح دیده میشود. در هفتههای گذشته مطبوعات طرفدار دولت ترکیه مشغول “افشا گری” بوده اند، برخی از احزاب سیاسی خواهان مداخله نظامی در کردستان عراق شده اند، و آقای رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه اظهار نظرهای بسیار خشم گینانهای داشته است. ولی، در عین حال، ترکیه تابحال هیچگونه قدم عملی، بجز مانور ارتش خود در مرز ترکیه با عراق، برنداشته است. بعنوان مثال، کردستان عراق روزی ۵۵۰،۰۰۰ بشکه نفت صادر میکند که مسیر اصلی از از طریق خط لوله نفت به داخل ترکیه است، ولی دولت ترکیه این خط لوله را حتی بطور سمبولیک برای چند ساعت نبست
ایران نیز اعلام نمود که مرزهای زمینی و هوایی خود با کردستان عراق را بسته است. ولی واکنش آقای حسن روحانی ملایمتر و محتاط تر از واکنش مقامات اصولگرا، نظیر محسن رضایی بوده است، که شاید در شرایط کنونی عاقلانه تر باشد. باید توجه داشته باشیم که از برگزاری همه پرسی تا اعلام استقلال احتمالی کردستان عراق راه طولانی باقی مانده است. به گمان من، با توجه به مخالفت رسمی آمریکا، اتحادیه اروپا، و شورای امنیت سازمان ملل با همه پرسی، این احتمال که بارزانی از همه پرسی برای گرفتن امتیاز استفاده کند بیشتر است تا اعلام رسمی استقلال. اگر تصمیم نهایی بر اعلام استقلال باشد، به گمان من فقط زمانی انجام خواهد شد که بارزانی دستکم حمایت غیر رسمی و یا ضمنی آمریکا را بدست آورده باشد
– دلیل اصلی حمایت اسرائیل از این همه پرسی را چه میدانید؟
از زمان تأسیس خود سیاست راهبردی رهبران اسرائیل تجزیه کشورهای خاورمیانه بوده است. این نگاه بعد از جنگ ۱۹۶۷ بین اعراب و اسرائیل که باعث شد اسرائیل کرانه باختری رود اردن و شرق بیت المقدس را به تصرف خود درآورد، و ساختن شهرکهای غیر قانونی را در آنجا آغاز کند، قوت و ارجحیت بیشتری یافت، چون رهبران اسرائیل معتقدند که باید شرایطی در خاورمیانه حکم فرما باشد که کشورهای خاورمیانه را بهخود مشغول کند، و در نتیجه به اسرائیل و مساله حل نشده فلسطین کمتر بپردازند. با حاکم شدن جناح راست افراطی بر اسرائیل در ۱۹۷۷ پس از پیروزی حزب لیکود در انتخابات آنسال، و بخصوص بعد از سقوط شوروی در پایان ۱۹۹۱ که باعث شد نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر از کلیمیان شوروی و اروپای شرقی که همگی راستگرا هستند به اسرتیل مهاجرت کنند، این نگاه حتی نیرومندتر شد. در نتیجه در دهه ۱۹۹۰ لابی اسرائیل در آمریکا توانست سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق را بعنوان سیاست رسمی آمریکا به آقای بیل کلینتن رئیس جمهوری وقت آمریکا بقبولاند. نتیجه آن شد که هجوم آمریکا به خاورمیانه، که حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای آن دلیل دیگری را فراهم آورد، به صورت بخش مهمی از سیاست خارجی آمریکا درامد. واضح بود که سقوط صدام حسین باعث تنشهای قومی در آن کشور خواهد شد، چرا که از ۱۹۹۱ پس از شکست عراق در جنگ خلیج فارس، آمریکا و غرب از کردستان عراق محافظت کرده بودند. در عین حال، رهبران کردستان عراق روابطی پنهان با اسرائیل برای دهها سال داشتند که با سرنگونی رژیم صدام حسین قدری از پشت پرده بیرون افتاد
انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) نیز خود مولفه دیگری بر این نگاه راهبردی اضافه نمود. شعارهای تند رهبران جمهوری اسلامی بر ضدّ اسرائیل، که اکثریت عظیم آنها، اگر نه همه آنها، بسیار نابخردانه و بر ضدّ منافع و مصالح ملی واقعی کشور بوده است، بهانه دیگری به رهبران اسرائیل داد که به دنبال ایجاد تشنج در خاورمیانه و بر ضدّ ایران باشند. وقتی توافق اسلو در ۱۹۹۳ امضأ شد، و سازمان آزادیبخش فلسطین اهمیت خودرا بعنوان دشمن اصلی اسرائیل از دست داد، رهبران اسرائیل جای خالی آنرا با ایران پر نمودند. از دستکم بعد از انقلاب ایران، و بخصوص از ۱۹۹۳ به بعد رهبران اسرائیل معتقد هستند که وسعت و جمعیت ایران خود خطر راهبردی بزرگی برای اسرائیل است. بنا بر این تلاشهای اسرائیل بر ضدّ ایران دارای دو مؤلفه بوده است: اول، نزدیک شدن به عربستان و برخی از رژیمهای عرب خلیج فارس که آنها نیز به غلط ایران را تهدید برای خود میدانند و، دوم، ایجاد دردسر برای ایران، تحریک جهان بر ضدّ ایران، و پیشنهاد کردن چندباره این موضوع که باید از تنوع قومی در ایران برای ایجاد مشکلات برای کشور، و در نهایت اگر امکان آن فراهم شد، جدا شدن دستکم بعضی از نقاط ایران. تحت چنین شرایطی، و با این نگاه راهبردی، واضح است که چرا اسرائیل از استقلال کردستان عراق حمایت میکند
– اهمیت این همه پرسی را در منطقه چگونه تحلیل می کنید؟
بر خلاف برخی از فعالان سیاسی خارج از کشور، من همه پرسی و استقلال احتمالی کردستان عراق را تهدید بالقوه بزرگی برای امنیت ملی و حفظ یکپارچگی کشور ارزیابی میکنم. این درست است که هموطنان کرد ما همیشه در انتخابات با درصد بزرگی شرکت کرده اند و به نیروهای معتدل و اصلاح طلب رأی داده اند، و بخش مهمی از آنها حتی سیاستهای بارزانی را قبول ندارند، ولی با ایجاد کشور مستقل کردستان مرجع دیگری ایجاد میشود که نگاهها متوجه آن نیز باشد. البته این به میزان زیادی بستگی به سیاست جمهوری اسلامی دارد. اگر دولت در تهران برای تضعیف نگاه به خارج در آبادانی مناطق مختلف قومی ایران، از قبیل کردستان بکوشد، خواستههای فرهنگی آنها را محترم شمرده و امور محلی را بدست مردم خود آنجا بسپارد، نگاه به خارج تضعیف خواهد شد، بخصوص که من معتقدم اگر کردستان عراق مستقل شود، نه در آینده نزدیک کشوری دمکراتیک خواهد بود، نه فساد عظیم باندهای بارزانی و دیگران از میان خواهد رفت، و نه جنگ قدرت در آنجا خاتمه خواهد یافت. ولی اگر سیاست تبعیض و مساوی نپنداشتن همه شهروندان ادامه یابد، حتی یک کردستان غیر دمکراتیک هم و تشنج برای کشور ما تهدید خواهد بود. حضور رسمی اسرائیل در آن آنجا نیز خود تهدید نزرگی برای ایران خواهد بود
همینگونه تهدید برای ترکیه نیز وجود خواهد داشت، بخصوص که دولت و ارتش ترکیه برخورد بسیار خشن تری از ایران دربرابر کردهای ترکیه داشته اند، بطوریکه آقای اردوغان با “افتخار” اعلام میکند که دولت او در چند سال گذشته ۵۵،۰۰۰ نفر از اکراد را کشته است، رقمی که بسیار بسیار بزرگتر از انی بود که در اوج برخورد تهران با مسائل کردستان در چند سال اول انقلاب وجود داشت. به گمان من اگر شرایط سیاسی ترکیه مانند ۲۰ سال پیش بود که در آن ارتش ترکیه حرف اول را میزد، برخورد خونین بین دولت ترکیه و نیروهای کرد حتی شدید تر از “افتیخار” آقای اردوغان میبود
تکلیف عراق نیز روشن است و نیازی به توضیح ندارد، با این نکته اضافی که سنّیهای عراق که در غرب انکشور زندگی میکنند و از دولت شیعه در بغداد ناراضی هستند نیز ممکن است درسهای نادرستی از این تحولات بگیرند
با حمایت مستقیم آمریکا و سازمانهای جاسوسی غرب، کردهای سوریه مجهز به سلاحهای مدرن شده اند، و تحت عنوان “نیروهای دمکراتیک سوریه” در حال جنگ با داعش هستند. ولی جنبه دیگر این جنگ این است که کردهای سوریه در تلاش هستند بخش بزرگتری از انکشور را تحت کنترل خود دراورند، و یکی از مهمترین دلایل جنگهای شدیدی که در آن منطقه در جریان است، و مسابقه نیروهای ارتش سوریه و متحدان آن، از یکطرف، و نیروهای مورد حمایت آمریکا، از طرف دیگر، برای تصرف چند شهر در آن ناحیه، بخصوص رقه و دیر الزور، دقیقا به همین دلیل است. اگر چه ظاهراً نیروهای کرد سوریه بسیار چپگرا هستند، و نسبت به بارزانی و باند او نظر خوشی ندارند، ولی اگر در پایان جنگ با نیروهای تروریستی در سوریه تصمیم بگیرند به همان راهی بروند که کردستان عراق ظاهراً تصمیم دارد برود، هم برای یکپارچگی سوریه خطر بزرگی خواهد بود، و هم باعث ادامه جنگهای خاورمیانه، به صورتی دیگر و با طرفین متفاوت دیگری، خواهد شد
ولی، به گمان من، حمایت ضمنی عربستان از همه پرسی در کردستان عراق در نهایت رژیم انکشور را هم خواهد گزید. اگر کردستان عراق قادر است همه پرسی برگزار کند، و حتی احتمالا اعلام استقلال کند، چرا شیعیان عربستان که دهها سال است تحت بدترین شرایط و تبعیضات رژیم عربستان قرار دارند، نتوانند؟ چرا حوثیهای یمن نیز که حدود ۴۵ درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند و مورد ظلم و تبعیض دولت مرکزی بوده اند، نتوانند؟ از اینگونه سوالها و مسائل نمیتوان به آسانی گذشت
– ایا بعد از تضعیف شدن داعش در عراق ممکن است این همه پرسی دولت مرکزی عراق را با چالش و بحران جدی مواجه کند؟
همانطور که عرض کردم، همه پرسی چالش بسیار بزرگی برای دولت مرکزی عراق میباشد، نه تنها به خاطر کردستان عراق، بلکه به خاطر نارضایتی سنّیهای غیر کرد عراق از دولت تحت کنترل شیعیان. در زمان اشغال عراق توسط ارتش آمریکا، نیروهای ناراضی سنی در عراق اول به تشکیل گروه “القاعده در عراق” دست زدند که به جنگهای شدیدی هم با دولت مرکزی و هم با ارتش آمریکا پرداختند، و هم “القاعده در عراق” در نهایت تبدیل به داعش شد. شکست نظامی داعش به معنی پایان یافتن آن نارضایتیها نخواهد بود، و اگر دولت عراق به راضی کردن مردم آن ناحیه با تبعیض زدایی نپردازد، علاوه بر چالش در شمال، با مشکل بزرگی در غرب نیز مواجه خواهد بود
– در پایان، شما این همه پرسی را با توجه به ظلم و ستم هایی که در منطقه به کردها شده است حق طبیعی آن ها می دانید؟
خیر. اگر قرار باشد هر گروهی از مردم به دلیل ظلمی که به آنها شده است خواهان جدایی از کشور مادر باشند، جهان تا ابد در آشوب و جنگهای قومی خواهد بود. یکی از فعالان سیاسی خارج از کشور در صفحه فیسبوک خود نوشته بود که به کردها ظلم شده؛ آنها رویای تشکیل کشور مستقل خود را دارند، و در نتیجه “حق” آنها میباشد که همه پرسی داشته باشند. اگر این استدلال عجیب و بی اساس را درباره ایران بکار ببریم، چیزی از کشور باقی نمیماند. در چین ۵۵ گروه قومی مختلف وجود دارند، و دستکم برخی از آنها به شدت از دولت مرکزی ناراضی هستند. آیا آنها نیز “حق” برگزاری همه پرسی را دارند؟ در سه دهه پایانی قرن ۱۹ دولت مرکزی آمریکا دست به کشتار عظیمی از مردم بومی آمریکا — “سرخپوستان” — زد، بطوریکه بازماندگان آنها اکنون در سرزمینهای خود با انواع و اقسام مشکلات به دلیل نابودی سنت و فرهنگ دست به گریبان هستند. آیا آنها هم باید خواهان جدایی از آمریکا باشند؟ به هر گوشه خاورمیانه، آسیای مرکزی، و جنوبی نگاه کنیم، انواع و اقسام گروههای قومی را مییابیم که به دلایل مخالف هم از دولت مرکزی ناراضی هستند، و هم از یکدیگر. بعنوان مثال، به سریلانکا، هند، میانمار، و افغانستان نگاهی بیندازیم. آیا آنها هم “حق” همه پرسی و جدائی از کشور مادر را دارند؟ شیعیان در عربستان، جمن، و بحرین چطور؟
در عین حال، همانطور که در مقالهٔ اخیر خود نشان دادم، خود کردها هم در بسیاری از ظلم ها، نسل کشی ها، و پاکسازی قومی در ناحیه شرکت داشته اند. سرزمینی که کردها در عراق خودرا مالک آن میدانند، بطور تاریخی متعلق به آشوریان و ایزدیان بوده است، و حتی تا به امروز جدال بین این گروههای مذهبی اقلیت و کردها در جریان است، و کردها تلاش کرده اند که آشوریان و ایزدیان را وادار به رفتن به نقاط دیگر، و یا حل شدن در جامعه خود نمایند. گزارشهای سازمان عفو بینالمللی و دیدبان حقوق بشر در این باره بسیار گویا هستند. در طول چند ده سال گذشته رهبران کرد در اتحادهای تاکتیکی با این و یا آن دولت و رژیم بوده اند، که خود این اتحادهای نابخردانه مصائب و مشکلات فراوانی برای مردم کرد فراهم کرده است
بهترین راه حل برای چنین وضعیتی کوشش برای بوجود آوردن یک نظام کاملا دمکراتیک میباشد که در آن همه شهروندان بدون توجه به جنسیت، مذهب، قومیت، و مسائل دیگر با یکدیگر مساوی هستند