محمد شبیری
?چرا با هر موضوع و اتفاق و حوادثی که در کشور رخ میدهد به تاخت و تاز علیه مسئولین کشور اقدام میشود؟
در سیل و بارانهای شدیدی که در برخی از نقاط کشور اتفاق افتاد مسائل و موضوعات متعددی قابل طرح و تحلیل و بازشناسیست. اما نکتهای که در حال حاضر بسیار جای تاسف دارد این است که در چنین شرایطی بجای همدلی با مسئولین و مدیران مربوط ، اغلب به زبان نیش و کنایه و انتقادات گزنده و ایراد گرفتنهای عجیب و غریب به سوی مدیران و صاحب منصبان سخنان تندی مانند همان سیل روانه میشود! سؤالی که در ذهن آدمی شکل میگیرد این است که چرا هر حادثهای که در کشور رخ میدهد وسیلهای برای انتقامجویی برخی از مردم از برخی از مدیران و مسئولین میشود؟
جالبتر آنکه برخی از نهادها نیز در چنین شرایطی برای رقبا و جریاناتی که با آنها زاویه دارند دستآویز مناسبی پیدا میکنند تا طرف مقابل خود را بکوبند! دلیل این برخوردها چیست؟
نمیشود گفت که چنین چیزی نیست ونمیشود واقعیات را انکار کرد. با رصد کردن رشته توئیتهای که علیه مسئولین و مدیران کشور منتشرمیشود ، به راحتی میتوان چنین نتیجهای را گرفت!
اینکه اینگونه انتقادات گاهی سازماندهی شده و از برخی مراکزی که برای چنین کاری طراحی شدهاند، میباشد نباید تردیدی باشد.
اما این وضعیت مبتنی بر فرض نارضایتی مردم است که از چنین زمینهای بهرهبرداری میشود.
چرا چنین جوّی بر علیه کسانی که در این کشور مشغول خدمت هستند اتفاق میافتد؟ اساساً بخشی از مردم خدمت آنان را خدمت محسوب نمیکنند؟
این گله و شکایت در هر حادثهای از کجا نشأت میگیرد؟ چه زمینههای روانشناختی اجتماعی وجود دارد که چنین با مدیران رفتار میشود؟
و چراهای دیگر.
مدیریت مبانی خاصی دارد که یک وجه آن مهارت و تواناییهای مدیر است که او را واجد صلاحیت مدیریت میکند، (نه صرفا پست مدیریت!)
وجه دوم آن چگونگی انتخاب و با انتصاب مدیران برای پستهای مختلف است. اگر استاندارها بر اساس فرایند دمکراتیک (به این معنی که نظر مردم در انتصاب آنان(استانداران و هر مسئول بالاتر و یا پایینتر) ملحوظ شده باشد و مردم بدانند که در انتخاب و یا انتصاب مدیران روند درستی طی شده است، در هنگام بروز اتفاقاتی که به همدلی مردم خواهد بود، مردم به کمک و همدلی با مدیران میشتابند و مسئولین نیز از آن بهرمند میگردند. اما اگر وجدان عمومی مردم بر این فرض باشد که در انتصاب مدیران از روند دمکراتیک و توجه به مهارتهای مدیریتی برخوردار نبوده است ولی مدیر استان یا کشور شده است، در چنین مواقعی مردم مترصد اشتباه مدیر هستند تا با هجمههایی که به روش خود بر آن تبحر دارند، حساب کار را به او اثبات نمایند.
وقتی مردم به چشم خود دیدهاند که فردی با چه ترفندهایی استاندار ( و یا هر مسئولیت و مدیریت دیگری)شده است و با چه روشی، مهارتِ نداشتهٔ خود را با مدرک تحصیلی (گاهی جعلی) گرفته است، به او در بزنگاههای مناسب سخت گرفته و رحم نخواهند کرد!
مردم از خود میپریند چگونه خدمتیست که با انبوه کارهای مدیریتی امکان تحصیل مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری هم فراهم بوده است؟! اگر بخواهد به کارهای انبوه مسئولیت خود رسيدگی کند هم وقت کم دارد، چگونه میتواند مراحل تحصیلات را هم پشت سر گذاشته و مدرک تحصیلی آنرا کسب کند؟!
فقدان مهارت و توانایی مدیریت را میشود در شرایط مختلف از چنین افرادی مشاهده کرد.
این چنین اشخاصی نداشتن قابلیتهای خود را نام با مسائل دیگری میخواهند اثبات کنند؛ با سر سپردگی و مداهنه و گاهی روشهای دیگری که مردم به آن واقف هستند به مدیریت فاجعه آمیز و بد خود استمرار میبخشند.برای این است که در برابر چنین افرادی، مردم معمولاً مواضع تند انتقادی دارند؛ گاهی خدمات واقعی آنان را هم به دیدهٔ شک مینگرند.
هركجا نظر مردم در انتصاب مديران ملحوظ و مؤثر باشد، و مهارتهای مدیریتی را مشاهده کنند، قابليتهای همدلی با مدیران را نشان میدهند. اما اگر چنین فرضی محقق نشده باشد، همدلی مردم با مسئولین تبدیل به عکس خود میگردد. بطور عادی روشن است که اگر در انتصاب و انتخاب مدیران ، روشی که نظر مردم در آن (که معمولا در کشورهای صاحب دمکراسی اعمال میشود) اجرا نشده باشد و مسائلی غیر از مهارت و مدیریت مد نظر قرار گرفته و افراد مذکور پستهای مهم را بدون اینکه صلاحیت آنرا داشته باشند، اشغال کنند، با واکنش مردمی روبرو میگردند.
طبیعیست که چنین اشخاصی نمیتوانند در موقعیتهای مختلف با مهارت و تدبیر مدیریت نمایند، لذا به راحتی بجای اصلاح امور به تخریب و فروبستگی کارها میغلتند که این فقدان صلاحیت و عملکرد مثبت از چشم مردم نیز نمیتواند دور باشد.
نتیجه این است که اگر در انتصاب مدیران با روش دمکراتیک نظر مردم اخذ شود؛ مردم در شرایط سخت با او همدل میشوند. طبعاً چنین اشخاصی واجد مهارت و توانایی مدیریت نیز خواهند بود. دلیل گیرهای سه دیچ مردم به مسئولین این است که آنان را مطابق با نظر خود نمیدانند؛ همین!