در سال ۱۳۸۷ پس از فشارهای شدید سیاسی در دوره احمدی نژاد که با تضییقات فراوان ، شرایط ادامه ی حتی یک زندگی عادی را نداشتم ناگزیر به خروج از کشور شدم و پس از اقامت موقت در ترکیه تصمیم به عزیمت به دیار دیگری را گرفتم لذا برای اخذ ویزای کشور سوم اقداماتی انجام دادم.
همین تکاپو شاخک های سیستم امنیتی را به سمت خدعه ای سوق داد که با توجه به ذهن بیمار آنان ، این چنین تصمیم گرفتند که به زعم ایشان صلاح نبود در آن مقطع از کشور خارج شوم و لذا چاره ای بایستی می اندیشیدند که حتما به کشور بازگردم ، لذا یکی از دوستان را واسطه کردند که طی تماسی با من چنین اظهار کند : که ما می دانیم که در حق تو درست رفتار نشده ، برگرد که می خواهیم از دل شما در آوریم.
اما بازگشت من نه تنها با “از دل من در آوردن” همراه نبود که چنان با من رفتار کردند که در اولین دعوت ( بخوانید بازجویی ) که از سوی وزارت اطلاعات برای رتق و فتق مساله صورت گرفت، اتهاماتی نثار من شد که در همان جلسه متوجه شدم فساد تا چه حد در اعماق سیستم ریشه دوانده ، چرا که به اعتراف مدیر حاضر وزارت در جلسه بازجویی : “من فردی بودم که پدرو برادرانم افرادی شناخته شده و خودم سابقه بیش از بیست سال خدمت صادقانه در بالاترین ارکان نظام را داشته و فردی مورد اعتماد و امین بودم ” ، وقتی مشاهده نمودم این گونه با من علی رغم داشتن این سابقه و پشتوانه رفتار شده و اتهام های واهی نثار من می گردد ، چنین نتیجه گرفتم که وای به حال افرادی که هیچ گونه پناهی نداشته و در معرض اتهام های بی پایه و اساس قرار گرفته و به بدترین سرنوشت ها دچار می شوند.
سر شما را به درد نیاورم حدود دو سال ممنوع الخروجی و تضییقات فراوان دیگر حاصل آن “از دل در آوردن” بود ، این چنین بود که در ماجرای سال ۸۸ که در ستاد مرکزی مهندس موسوی به فعالیت پرداختم پس از کودتای انتخاباتی ، عزم دیاری دیگر کردم و این بار علاوه بر من بسیاری دیگر از فعالان سیاسی در این مسیر همراه شدند.
اکنون پنج شش سالی از آن روزها می گذرد و هم چنان به فساد درون سیستم معترض و راه اصلاح کشور را اصلاح قوه قضائیه و دستگاه های امنیتی درون آن و هم چنین اصلاح ساختار سپاه می دانم و البته اشکالات فراوان دیگری هم در سیستم مدیریتی کشور وجود دارد که اصلی ترین آن لزوم تغییر رویه رهبری است.
جان کلام و منظور من از این نوشته ها این است که با تمام فسادی که در کشور ریشه دوانده و من و بسیاری از هموطنان معترضم را راهی دیار غربت نموده اما اگر کسی پس از گذشت این چند سال از من بپرسد آیا از وضعیت فعالان سیاسی مقیم خارج از کشور راضی هستی یا نه ؟ با کمال تاسف پاسخ من منفی است و اسف ناک تر آن که منش بسیاری از اصول گرایان کشور حتی افراطی ترین آن ها را قابل قبول تر و جوانمردانه تر از بسیاری از فعالان اپوزوسیون در خارج از کشور می دانم.
متاسفانه اخلاق و جوانمردی در بسیاری از گروه های اپوزوسیون خارج از کشور رخت بربسته و به جای یاری دادن یکدیگر و کمک به اصلاح کشور و رفع مشکلات موجود ، سرک کشیدن به درون حریم خصوصی افراد و افشا کردن آن ها و تخریب دیگر جریان های سیاسی و اتهام زنی های ناروا به یکدیگر و … رویه ناصواب بسیاری از نویسندگان ، کانال های تلگرامی ، سایت های خبری و شبکه های تلویزیونی و فعالان سیاسی خارج از کشور شده است ، بدیهی است که این رویکرد همان چیزی است که سیستم حاکمه به دنبال آن است و اگر با قاطعیت نگوییم وضع موجود حاصل اقدامات عناصر نفوذی حاکمیت در درون اپوزوسیون است دست کم در پاره ای از موارد پای گذاردن در جای پای نظام حاکم بر کشور و انجام اموری است که عملا خشنود کننده سیستم امنیتی کشور است.
لذا بدون شک نگاه به داخل کشور و امید به تلاش فعالان سیاسی جناح های مختلف سیاسی درون میهن برای ایجاد تغییر و اصلاح حتی به صورت میلیمتری و دراز مدت واقعیتی است که تمامی کنشگران سیاسی بایستی آن را مد نظر قرار دهند و از هر گونه امیدی به خارج از کشور بپرهیزند ، و کلیه فعالان سیاسی خارج از کشور نیز بایستی در جهت تقویت گفتمان سیاسی داخل کشور تلاش کرده بیشتر رهرو آنان باشند ، اگر چه مشورت دادن فعالان سیاسی خارج از کشور به کنشگران داخلی امری پسندیده و در مواردی لازم است چرا که استفاده از تمامی تجربیات برای پیشرفت امور همواره لازمه هر کاری است اما بدون شک اولویت همراهی با کنشگران داخل کشور است که با واقعیات جامعه دست و پنجه نرم کرده و شرایط و واقعیات کشور برای آنان ملموس تر می باشد.