✍️محمد امین رضایی و سلمان کدیور
واژه “حزب الله” را با سابقه قرآنی، حضرت امام قبل از انقلاب وارد ادبیات سیاسی می کنند و همواره به تفاوت آن با حزب های مرسوم در فضاهای سیاسی اشاره می کردند.
امام غالبا از واژه “امت حزب الله” استفاده می کردند و بر فراگیری این عنوان تاکید داشتند.
در همان راستای فراگیری این مفهوم، امام تشکیل حزب جهانی مستضعفین را نیز مطرح کردند.
نهادهای انقلابی مانند جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی و سپاه پاسداران خاستگاه سازمانی حزب الله محسوب می شد.
به ویژه بعد از جنگ، شاهد ورود افراد بیشتری به بدنه مدیریت هستیم. حزب الله به تدریج، از امّت بودن فاصله می گیرد و به یک قشر در حاکمیت نزدیک و تبدیل می شود.
مفهوم حزب الله در طول سالهای بعد از انقلاب سیّال بوده و دچار تحول شده است.
امروز از جریان حزب الله صحبت می کنیم، منظورمان جریانی است که جایگاه خود را در نسبت با قدرت تعریف می کند-و نه افرادی که در مراتب بعدی در کوچه ها و محلات شهر و روستا مثلا کار جهادی می کنند-
جریان حزب الله به تدریج تبدیل شده است به یک قشر، طبقه و کادر.
قدسیت سازی نظام، جایگزین کارآمدی شده است و این فرایند، آزادی و امکان نقد را محدود می کند.
با مجموعه ای از مدیران نواجه هستیم که بالای سر عکس امام و روی میز عکس رهبری دارند اما در حال بیل زدن باغچه خودشان هستند.
حزب اللهی امروز در مورد مطالعه، احساس نیاز نمی کند.
حزب اللهی مطلوب، فردی است که بی خطر باشد و چون و چرا نکند.
همین حزب اللهی سیاهی لشکر لیست های انتخاباتی می شود و بعد مدافع و توجیه گر عملکردهای نادرست.
کار به جایی می رسد که حزب اللهی “نمی خواهد” حقایق جامعه را ببیند نه اینکه “نمی تواند”.
حزب الله در تصویر قرآنی، رفتار خود را با منافع و تعلقات تنظیم نمی کند.
مسیر اصلاح اشکالات از بیداری جریان حزب الله می گذرد.
امیدوار به اصلاح هستیم، مشروط بر اینکه شجاعت پذیرش اشتباهات را داشته باشیم.
و حرف آخر، جریان حزب الله باید به سوی مردم برگردد.