نگام ؛ سیاسی _ یکی از واژه هایی که بعد از جنگ وارد ادبیات سیاسی ایران شد، آقازاده بود. اصولا آقازاده ها به فرزندان مسئولان گفته شد که به واسطه ارتباط پدر و فرزندی و با استفاده از نفوذ پدر توانستند به رانت های اقتصادی و دیگر مزیت های اجتماعی دست پیدا کنند. طی سال های اخیر دامنه گسترش حضور این آقازاده ها بیشتر و بیشتر شد و حتی به مسائل ورزشی و فرهنگی نیز کشیده شد و محدود به رانت های اقتصادی نماند.عروسی های پر از اسراف و تجمل گرایی تا اتومبیل لوکس و پنت هاوس های آنچنانی، همه و همه از مواردی هستند روال عادی زندگی آقازاده ها شده است؛ آقازاده هایی که بعد از انواع تجملگرایی، رانت وفساد نهایت اسمی که از آنها برده می شود، آقازاده است. در جایی از خاطرات ادبی و سیاسی مرحوم سعید نفیسی در سال ۱۳۳۴ آمده است که واژه «آقازاده» یکی از واژه های در حال احتضار است که “بیم آن می رود که دو سه سال دیگر – کسی چه می داند – شاید هم دیرتر رخت از این جهان بربندد”در این خاطرات آمده: “این کلمه تا بیست سی سال پیش خیلی زنده تر و نیرومند تر و دهان پر کن تر از امروز بود و در هر کوی و برزن، در هر شهر و محله، آقازاده فراوان بود. این آقازادگان دو دسته بودند: یک عده بازماندگان و زادگان اعیان و اشراف و یک عده اخلاف و اعقاب دستارپوشان که با آنکه در دو محیط جداگانه زاده شده بودند در بسیاری از جهات مادی و معنوی با هم شریک بودند و وجه اشتراک مهم ایشان بی هنری و بی کارگی بود. آقازاده ها عمری را به خورد و خواب و حلق و دلق و جلق به سر می بردند.” امروزه و به وی ژه در سالیان اخیر اما شاهد رستاخیز مجدد این کلمه و معانی و تعبیرهای گوناگون دیگر از آن هستیم. تعابیری همچون ژن خوب گویای روابطی است که عرصه سیاسی و اقتصادی ایرانی را زمین بازی های خاص و تا دیروز پنهانی خود کرده است. اما این بازی ها امروز واضح و آشکار در برابر چشم میلیون ها بیننده شبکه اجتماعی بعد دیگری یافته و راه را بر ابراز خشم و نفرت محرومان از این امتیاز باز کرده است.
حسن مقیمی
چندی پیش، موجی در شبکه های اجتماعی به راه افتاد که بر اساس آن، آقازاده های شاغل در مناصب عالی مدیریتی معرفی می شدند؛ موضوعی که انتقاداتی را به همراه داشت، ولی رفته رفته فراموش شد و دیگر اثری از آن در سایت ها و شبکه های اجتماعی دیده نشد، تا اینکه روز گذشته، «اکبر ولیزاده» استادیار دانشگاه تهران، از آمار عجیب تحصیل 4 هزار تن از فرزندان مسئولان در انگلستان خبر داد!
این استاد دانشگاه در تحلیل و نقد این موضوع، یکی از بحرانهای پیش روی کشور را مسأله آقازادهها دانست و گفت: «تورگینیف»، نویسنده شهیر روسی، رمانی به نام «آشیانه اشراف» نوشته است.
وی در این کتاب بررسی کرده که چرا روسیه تزاری از هم فروپاشید. او در این کتاب بیان میکند یک نسلی از اشراف شانس فرصت تحصیلی پیدا کردند و صرفاً مدرک گرفتند، ولی باسواد نشدند، یعنی سوادی که بتواند تولید ثروت و مسئولیت کند. آنها فقط دارنده مدرک شدند، اما از دامنه مطالباتشان کم نکردند. برخورداری از مدرک این افراد را دچار مطالبات فزاینده کرد که هم دچار سهمخواهی در حوزه مسئولیت شدند و هم برخورداری از زندگی مرفه که این دو عارضه اکنون رخ داده است.
موضوعی که به نظر می رسد هم اکنون در کشور ما به مرحله هشدار رسیده است. این موضوعات یعنی تحصیلات در یک کشور خارجی به ویژه در کشورهایی که ما بیشترین زاویه را از حیث سیاسی با آنها داریم، به اضافه سهم خواهی برای اخذ موقعیت ها و مناصب مدیریتی عالی در کنار علاقه به برخوداری از زندگی مرفه از سوی برخی آقازاده ها، به یکی از تهدیدهایی تبدیل شده که باید برای مرتفع کردن آن عزم جدی شکل بگیرد تا نظام از این ناحیه ضربه نخورد.
ولی زاده با توضیحات بیشتری در خصوص رواج پدیده سهم خواهی برخی آقازاده ها در کشور گفته است: «یک نسلی از آقازادهها در ایران وجود دارند که نه سواد خاصی دارند و نه توان مدیریتی، اما خواهان سهم مدیریتی هستند و به مسئولیتهای جزئی نیز راضی نیستند. اکنون عدهای از آنها برخی از مناصب را گرفته و در سیستم مشغول به کارند. یک بدنه عظیمی از آقازادهها در بدنه مدیریتی کشور در حال فعال شدن است که مطالبهگر هستند، اما توان مدیریتی ندارند.»
در شرایطی که در برخی آمارها میزان بیکاری در قشرهای تحصیل کرده تا سه برابر آمار موجود در ارتباط با شاخص بیکاری عنوان می شود، اینکه برخی آقازاده ها بدون داشتن هیچ گونه تخصص و توان مدیریتی خاصی و صرفا به واسطه آقازاده بودن، می توانند با توسل به رانت جایگاهی که دارند، نه تنها شاغل شوند، بلکه در موقعیت های شغلی بسیار قابل توجهی قرار بگیرند، باید به هوش بود که این مسأله تا چه اندازه می تواند اثرات مخرب در اذهان و افکار عمومی بر جای بگذارد.
این مسأله علاوه بر ناامیدی، سرخوردگی که در نیروهای انسانی جوان و تحصیلکرده ایجاد می کند و جامعه را از این ناحیه با مشکلات عدیده ای مواجه می سازد، می تواند به یک مشکل امنیتی هم بدل شده و در برهه های حساسی نظیر نارضایتی های اخیر مردمی که در دی ماه اتفاق افتاد، خود را نشان دهد. روی دادن چنین موضوعی، چه بسا در شرایط هیجانی اینچنینی، می تواند مشکلات و اثرات بسیار مخربی در کشور و جامعه از خود بر جای بگذارد.
این استاد دانشگاه در تشریح این بحران که قیاس آن را پیشتر با شوروی تزاری انجام داده بود، یادآور شده است: «بخشی از این بههمریختگی در نظام مدیریتی، تصمیمگیری و تصمیمسازی در ساختار، به خاطر همین آقازادههایی است که در سیستم حضور دارند.» این سخن کاملا بجا و درست است.
در برخی موضوعات ما بیش از چهل سال است که برنامه ریزی و اقدام می کنیم، اما هر روز شرایط نسبت به گذشته بهتر که نمی شود هیچ، در بهترین شرایط به نقطه اول بازمی گردیم.
یک بخش بسیار مهم در ارتباط با برنامه ریزی ها، تصمیم گیری و تصمیم سازی های بی سرانجام و نادرست و بهم ریختگی در نظام مدیریتی را باید در اندیشه، افعال، توان مدیریتی، تفکر و اقدامات مدیران جست و جو کرد. وقتی مدیری با واسطه و بدون طی کردن هرگونه مراحل کاری با توصیه و سفارش در رأس کار قرار می گیرد و قرار است بخش مهمی از برنامه ریزی ها و اقدامات بر مبنای تجربیات، تفکرات و اقدامات او پیش برود، نمی توان انتظار نتیجه معقول و حساب شده داشت.
در چنین شرایطی که قرار است کار مورد اشاره با درصد کمی استثنا، البته اگر وضعیت را خراب تر از شرایط موجود نکند، طبیعتا باعث تحول و پیشرفت شگرفی هم نخواهد شد، بلکه یا اهداف بسیار کوچکی را محقق خواهد کرد و یا آنکه ما را دوباره راهی خانه اولی می کند که کار از آنجا شروع شده و قرار بوده تحولی در جهت پیشرفت کشور، جامعه و در راستای منافع مردم صورت بگیرد!
اما نکته طلایی سخنان این استادیار دانشگاه تهران اینجاست که او با طرح این سؤال که وقتی شما آمار میدهید در انگلیس بیش از ۴هزار آقازاده در حال تحصیل هستند، آیا آنها دچار ماندگاری در کشور انگلیس میشوند، می گوید: «خیر. عمده آقازادهها به کشور بازمیگردند و سهمخواهی میکنند. حضور پررنگ این آقازادهها در ارکان تصمیمگیری و تصمیمسازی، بحرانساز میشود. این یکی از مشکلاتی است که در کشور اصلاً دیده نمیشود و آن را نقد نمیکنند. حتماً باید سازوکاری برای کنترل این پدیده آقازادگی در کشور به وجود بیاید.»
در اینکه پدیده «آقازادگی» بحران ساز است و مشکلات عدیده ای برای کشور در پی خواهد داشت و حتما باید ساز و کاری برای جلوگیری از آن در کشور اندیشیده شود، شکی نیست. در همین گزارش هم خطرات و مشکلاتی که از این ناحیه برای کشور ایجاد می شود، بعضا مورد اشاره قرار گرفت، اما نکته مهم آنجاست که گفته شده، «4 هزار آقازاده ای که در انگلیس تحصیل می کنند، به کشور بازخواهند گشت!»
طبیعی است که این افراد به پشتوانه رانتی که برای خود متصور هستند و با اطمینان خاطر از اینکه شغل و جایگاه اجتماعی مناسبی در کشور انتظار آنها را می کشد، به وطن بازمی گردند.
اما دو نکته مهم در این بین وجود دارد؛ نخست اینکه کشورهایی نظیر انگلستان و آمریکا به واسطه مشکلاتی که به ویژه از حیث ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی ایران دارند، حتی اگر آقازاده ای جزو نحبگان باشد، معمولا حاضر به جذب او نمی شوند تا فرهنگ و تفکر رسوخ داده شده در آن فرد با توجه به منصب مدیریتی قابل پیش بینی برای او، کم کم به بدنه مدیریتی جمهوری اسلامی تزریق شود.
اما نکته دوم آنکه اصولا اکثریت قریب به اتفاق آقازاده هایی که در خارج از کشور تحصیل می کنند، صرفا به پشتوانه مالی و جایگاهی که دارند، توانسته اند به یک دانشگاه خارجی رفته و در آنجا تحصیل کنند. لذا همان طور که ولی زاده استاد دانشگاه تهران گفته است: آنها «نه سواد خاصی دارند و نه توان مدیریتی» چراکه آنچه باعث حضور آنها در یک دانشگاه خارجی شده نه هوش، ذهن و توان علمی آنها، بلکه توان مالی و پشتوانه جایگاهی یا همان آقازادگی شان بوده است.
بنابر این می توان این گونه تحلیل کرد که بازگشت این افراد به کشور جدای از اینکه با تصور تصدی یک جایگاه شغلی و اجتماعی بالاست، بنا به عدم درخواست آن کشور خارجی برای جذب چنین تحصیلکردگانی نیز هست، چون آنها با پالایش و رصد کاملی که می کنند، همواره به دنبال جذب نخبگان و ژن های برتر از کشور ما هستند، اما اینکه چرا آقازاده ای را نخبه و ژن برتر فرض نمی کنند، پرسشی است که در توصیف «ولی زاده» استاد دانشگاه تهران از 4 هزار آقازاده ای که در انگلیس تحصیل می کنند، می توان آن را یافت.
همچنین دکتر افسر افشار نادری، در تحلیل چگونگی به وجود آمدن مشکل آقازادگی و آقازاده ها در سیاست و اقتصاد ایران می گوید: از لحاظ ساختار جامعه، نبود قانون وعدم برابری افراد در برابر قانون، افرادی با تکیه بر ثروت، شهرت یا موقعیتی که دارند می توانند نسبت به دیگران پیشی بگیرند، موانع را از سر راه خود با مجوزهای قانونی بردارند و به خواسته های خود برسند.
پدیده آقازادگی از موانع بزرگ در راه توسعه در کشور ما شده است
وی به ابعاد فرهنگی رشد پدیده آقازادگی اشاره می کند و می افزاید: درکشورهایی مانند کشور ما که دارای فرهنگی غنی هستند همواره عدم برابری یک اصل در جامعه بوده است. به این معنا افرادی بر افراد دیگر برتری داشتند و همین موضوع تبدیل به یکی از موانع بزرگ در راه توسعه در کشور ما شده است.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه تا زمانی که برابری مردم تامین نشود نمی توان به توسعه دست یافت، خاطرنشان می کند: برتری همیشگی عده ای از افراد، این خواسته را در آنها دامن می زند که همه امکانات جامعه را در اختیار خود بگیرند و کسانی که این برتری را ندارند همواره از امکانات جامعه محروم می مانند.
وی بی توجهی به شایستگی افراد در اختصاص امکانات و جایگاهها به آنها را یکی دیگر از دلایل زمینه ساز رشد آقازادگان بر می شمارد و می گوید: در جامعه ما افرادی را در جاهایی مکی نشانیم که واجد شرایط نیستند و آنها هم می خواهند وراث خود را هم به جای خود بنشانند. این موضوع ناشی از نگرش اشرافی گری و پادشاهی است که در جامعه ما بوده و هنوز که هنوز ادامه دارد. یعنی فرزند فردی که مقام دارد به خاطر جایگاه پدرش اجازه دارد هر کاری را در جامعه انجام دهد.
افشار نادری ادامه می دهد: حتی هنوز هم با وجود گذشت ۴۰ سال از جمهوری اسلامی همه اجازه ورود به انتخابات را ندارند و افرادی می توانند کاندیدا شوند که ارتباطات خاصی داشته باشند.
سیاست علم می خواهد
وی با بیان اینکه سیاستمداری نیاز به علم دارد، می گوید: سیاست علم می خواهد نه اینکه فلانی چون فرزند فلانی هست یا هر ارتباط دیگری از این قبیل دارد او را انتخاب کنیم. نتیجه چنین کارهایی این می شود که کسانی در راس کار قرار می گیرند که علم لازم را ندارند و احساس می کنند جایگاهی که به دست آوردند ارث پدری آنهاست و اجازه دارند هر گونه دخل و تصرفی در آن بکنند. در حالی که سیاستمداری نوعی امانتداری است که مردم در اختیار فرد قرار می دهند تا بر اساس منفعت عمومی تصمیم بگیرند نه منافع شخصی و خانوادگی.
مردم آقازاده ها را مسبب بدبختی و مشکلات خود می بینند
این جامعه شناس با اشاره به شرایط نامطلوب اقتصادی فعلی در کشور اضافه می کند: مردم می بینند که امکانات و ثروت های مملکت بر باد رفته و این را هم می بینند که چه کسانی مسبب این وضعیت و از دست رفتن ذخایر کشور هستند. همین موضوع سبب شکاف های روزافزون بین مردم و حاکمیت می شود و مردم آقازاده ها را مسبب بدبختی و مشکلات خود می بینند.
وی به موضوعات مختلف مرتبط با اقتصاد مانند مسائل مالیاتی، گمرکی، تعرفه ها و مجوزهای مختلف اشاره می کند و می افزاید: آقازاده ها بدون هیچ مشکل قانونی همه این امکانات و مجوزها را می توانند در اختیار داشته باشند و در همه ارگان ها و وزارتخانه ها به راحتی و حتی با یک تلفن کار خود را به پیش می برند. در حالی که اگر قانون همه مردم را به یک چشم می دید و بدون توجه به ارتباطات و اصل و نسب افراد امکانات را به صورت برابر در اختیار همه قزرار می داد اینقدر بین مردم و نظام فاصله نمی افتاد و امروز کشور با چنین مشکلاتی مواجه نبود.