در این روزها شاهد سکوت سنگین و گناهآلودی در برابر مظلومیت احمد منتظری هستیم. بسیاری که مورد حمایت بخش برجستهای از مردمان بودند و بدهکار مادی و معنوی آنها هستند در برابر چنین رخداد ناپسندی سکوت و بیتفاوتی را پیش گرفتهاند؛ هرچند باوری اساسی است که از اِضلاعطلبان (میلطلبان) و رفاهطلبان و آرامطلبانی در پوشش اصلاحطلبی، امید یاری و همسویی داشتن خود خطاست. زیرا همسویی با همانند احمد منتظری و نرگس محمدی و مدافعان راستین مردم و جامعۀ مدنی، نه منافعی دارد و نه کمکی است به جلب نظارت استصوابی شورای نگهبان برای ورود به قدرت و نه خطرات دنیایی را از کسی دور میکند. اما فراموش نشود، دیگر تاریخ را فقط حاکمان نمینویسند. دوران تاریخنویسی حکومتی بسر آمده است. چنانچه امروزه انسانهای گمنام و غیرحکومتی در دنیای مجازی و گفتمانهای موبایلی و میان گپوگفتهای خانگی و خیابانی و مترو و وسایل نقلیۀ همگانی و نیز دانشجویان پرسشگر و حتی آن چوپانان شریفی که موبایل بدست در دل کوهها و دشتها گوسفند میچرانند و در جامعه به حال دیگران مفیدند، تاریخ را میسازند و ثبت میکنند.
اگرچه نویسنده با شیوۀ نشر اسناد نشرنیافتۀ انقلاب و افشاگری از خطاها و احیانا جنایتهای افراد برای اصلاح و جبران، دیدگاه دیگری داشت اما امروز احمدمنتظری ستموار محکوم شده است. او تنها به خاطر بهرهگیری از حقوق شهروندی و انسانی خویش در سرمای ناجوانمردانۀ عافیتطلبی و دوریها و بیانگیزگیها شعلهای برای گرمایش توجه به عدالت روشن کرد ولی محکوم شد و مظلوم!
به راستی کیست که نداند کاری که احمدمنتظری کرد، مجرمانه و خلاف قانون نبوده است؟! کیست که نداند نشر سندی که پیشتر نشر یافته است، مجرمانه نیست و کدامین وجدان بیدار است که نداند وقتی رفتاری غیرمجرمانه، جرم تلقی شود؛ یعنی اینکه حکم بر مبنای حبوبغض صادر شده است، نه بر پایۀ قانونوعدالت؟!
نشر و اعتراف به خطا و اشتباه در جهان امری معمول و پسندیده است و همانا کاری است که بایسته بود خود حاکمان اصلی نظام میکردند و نکردند(!). نظام جمهوری اسلامی بخشی از جامعۀ انسانی ماست و از ویژگیهای جامعۀ انسانی خطا و اشتباه است که اگر از سوی حاکمیت سعی بر اصلاح و جبران شود، تنها خطاست اما اگر سعی بر انکار و پنهانکاری شود همانا ستم و ستمگری بر مردمان شهروند خویش است. از اینرو صدور حکمی مانند حکم احمدمنتظری نه تنها خندهدار است که ستم و قانونشکنی و رویهشکنی و دهنکجی به شعور شهروندان و مردمان جهان و پافشاری بر خطا، ستمکارانه است. باشد که نیکان روزگار در پیشگاه آفرینندۀ نیکیها و مردم روسفید شوند و چون همیشه سیاهی زغال (ژگال) برای زمستان ماند.
احمدرضا احمدپور،11آذر 1395: قم.
*برگرفته از کانال تلگرامی نویسنده