نگام ؛ حقوق بشر _ اقبال مرادی، یک فعال سیاسی و مدافع حقوق بشر کرد در منطقه مرزی سلیمانیه کردستان عراق با ایران به قتل رسید.
حسن مقیمی
زانا عبدالرحمن، شهردار پنجوین صبح چهارشنبه ۱۸ ژوئیه / ۲۷ تیر به شبکه خبری «روداو»، نزدیک به حکومت محلی اقلیم کردستان عراق گفت که «شب گذشته، پیکر بیجان اقبال مرادی، فعال سیاسی و عضو شبکه حقوق بشر کردستان، یکی از اهالی شرق کردستان (روژهلات) در حوالی روستای آلیاوای شهر پنجوین پیدا شد».
به گفته او، مرادی با سه گلوله به قتل رسیده و تحقیقات درباره این حادثه آغاز شده است.
اقبال مرادی پدر زانیار مرادی، و عموی لقمان مرادی زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام بود. زانیار و لقمان مرادی که اکنون در رجاییشهر محبوس هستند، ۱۳۸۸ بازداشت شدند. و شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران دی همان سال آن دو را به اتهام «قتل پسر امام جمعه مریوان و محاربه و فساد فیالارض» به اعدام محکوم کرد.
زانیار عمرانی در گفتگو با کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران اتهامها را رد کرده و گفته بود که اعترافات او و پسرعمویش «تحت فشار و شکنجه شدید روحی و جسمی» اخذ شدهاند.
اقبال مرادی فعالانه به پیگیری حقوق فرزند و برادرزادهاش در دوران زندان میپرداخت و از سازمانها و نهادهای حقوق بشری خواسته بود تا با اعمال فشارهای بینالمللی خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران شوند. همچون پیام ویدئویی زیر:
گروههای کرد مخالف جمهوری اسلامی که در کردستان عراق پایگاه دارند، در ماههای اخیر چندین بار با نیروهای سپاه پاسداران ایران در مناطق مرزی درگیر شدهاند.
در ذیل نامه سال پیش زانیار مرادی، زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر را می خوانید :
چند روز بیشتر به عید نمانده است. این روزها مدام به این فکر میکنم که آیا یک زندانی میتواند عید داشته باشد یا اصلاً معنی عید را درک میکند؟ همواره در طول تاریخ، مردم ایران به جشن نوروز توجه میکردند، حوادث روزگار اگر چه گهگاه آن را از شور و گرمی میاندازد، اما هرگز به فراموشی سپرده نشده است.
اگر چه عید به جشن سالانهای گفته میشود که هر سال با بازگشت خود سرور و نشاط را به انسانها باز میگرداند ولی سوال اینجاست آیا این نشاط و شادی میتواند برای زندانی در بند باشد.
از روز چهارشنبه سوری تا نوروز، مدام به فکر سال تحویل هستی، نه برای این که بتوانی در آن ساعت تحویل سال شاد باشی، بلکه به این خاطر که یک سال از دوران محکومیت را پشت سر گذاشتهای و به آزادی نزدیک میشوی که البته حال و هوای عید در هر یک از زندانیان فرق دارد.
برای زندانیای که حکم ابد دارند و نمیداند آیا تاریخی برای آزادیاش وجود دارد یا نه، یا برای کسانی که حکم اعدام دارند مانند خودم چه حسی دارد.
من خودم به عنوان زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام احساس میکنم که چقدر اهمیت دارد که در هنگام سال تحویل و شادیهایش در کنار خانواده و دوستان باشی، و چهقدر درد دارد که از آن محروم باشی، و در جایی بمانی که حتی زندانبانها هم از آن فراری هستند.
این روزها هوای بهار و سال نو را از چیزهای کوچکی میتوانی بفهمی که شاید در بیرون از زندان برایت معنا و مفهومی ندارد. میتوانی در سر و صدای پرندگان، از روییدن دوباره گیاه در لابهلای موزاییکهای هواخوری زندان، سر و صدای گنجشکها، یا از زمزمهی همبندیهایت که منتظر مرخصی هستند. پرسوجوی مدام آنها در مورد این که آیا دادستان با مرخصی نوروز آنها موافقت میکند یا نه، تا بتوانند در کنار خانواده عید را بگذرانند. همین علائم است که به فکر میافتی نزدیک نوروز است و تو باید به فکر باشی که دوباره تظاهر به شادی کنی، هر چند به طور کامل نمیتواند از درون انسانها از بین برود ولی همان طور که گفتم در هر یک از زندانیان متفاوت است.
من هم دوست داشتم مانند بقیه دوستان برای ملاقات با خانواده خودم را آماده کنم، لباسهایم را حاضر کنم، صورتام را اصلاح کنم برای آن روز و یا با حرفهای خندهآور آن روز را کنارشان باشم، دستان پدر و مادرم را لمس کنم، و در شادی سال نو احساس زندانی بودن را کنار بگذارم در وجود من مرده است و هر سال تظاهر به شادی میکنم.
میتوان بگویم که سال جدید مانند دیگر روزهای سال است برایم و فقط احساس میکنم که آن روز برایم متفاوت است چون نه سرور و نه نشاط را به زندگی من در زندان میآورد و تنها شادی یک زندانی میتواند تحقیق آرمانهایش باشد و آزادی تمام انسانها از بند جهل و نادانی میتواند هر روز را نوروز کند و به امید روزی که بتوانیم هر روز را چون نوروز شاد و سرور باشیم.
زانیار مرادی، زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام
زندان رجایشهر سالن ۱۲