فياض زاهد
اگر به صورت آنی و حداکثر ظرف یکسال آینده دست به اصلاحاتی ساختاری و جدی نزنیم با چالشهایی جدی در زمینه ماندگاری و ثبات جغرافیایی ایران مواجه خواهیم شد.
تمام تئوری هایی که طی چهل سال گذشته و از طریق آنها موفق به اداره کشور شده ایم امروز به بن بست عملی خورده است. با نظام انتخاباتی فعلی نمی توان مدیران کارآمد را به سیستم حکومتی تزریق کرد. با سیستم قضایی فعلی نمی توان به رستگاری رسید. نظام رسانه ای کنونی کشور هم ویران کننده است نه سازنده.
با وجود نظارت استصوابی هیچ گونه اصلاح اساسی ممکن نیست و این گونه نظارت در عمل عدم موفقیت خود را نشان داده است. شاهد کنونی اش هم اتفاقات اخیر جلسه استیضاح وزیر کار بود که نشان داد برخی نمایندگان که از زیر تیغ نظارت استصوابی رد شده اند از معیارهای ارزشی، اسلامی و سیاسی به دورند
نمیتوان آنقدر مذاکره کرد تا برجام منعقد شود و بعد موشک پرانی کرد و جلوی اجرای درست این معاهده را گرفت.
نمیتوان مدام به دنیا پیام های متناقض داد. حتی اگر در آمریکا «دونالد ترامپ» هم سرکار نمیآمد و «هیلاری کلینتون» رییس جمهور شد با این مسیری که تندروها در پیش گرفته بودند باز هم برجام زمین می خورد.
چون اصلاح طلبان پاسخ مناسبی به مطالبات جامعه ندادند پس از شورش های دی ماه پارسال به شدت پایگاه اجتماعی شان را از دست دادند. علاوه بر این آنها از دولتی حمایت کردند که آنچنان که باید با مسائل جدی کشور مواجهه نکرد. اصلاح طلبان سرنوشت خود را به سرنوشت دولت روحانی گره زدند و مردم هم آنها را مسوول ناکامی های این دولت می دانند.
ما اصلاح طلبان نتوانستیم همه گروه های جامعه از جمله زنان و اقلیت های قومی و مذهبی را زیر چتر حمایت و پوشش خود قرار دهیم. علتش هم این است که به دلیل ساخت ایدئولوژیکی که بر تشکیلات اصلاح طلبان حاکم است قدرت هضم و همراهی با مطالبات این گروه ها برای اصلاح طلبان وجود ندارد.
اصلاح طلبان ملاحظاتی را با حکومت و برخی نهادهای اجتماعی مورد حمایت خود دارند که با وجود آن ها نمیتوان همه این گروه ها را زیر یک سقف جا داد.
برای آقای خاتمی و برخی اصلاح طلبان حمایت از حقوق اهل سنت یک اصل است ولی پافشاری لازم را هم ندارند.
ما اصلاح طلبان نتوانستیم از مطالبات برابری طلبانه برخی گروه های فکری یا قومیت ها حمایت کنیم. همچنین مرز بندی ظریفی بین اصلاح طلبان و جریان ملی – مذهبی وجود دارد.
اما همه توپ ها در زمین اصلاح طلبان نیست. چرا که اصلاح طلبی یک مرام سیاسی مشخص است و جنبش های برابری طلبی مانند جنبش های فمینیستی، حرکت هایی اجتماعی هستند. ما همه بشریت را نمی توانیم زیر چتر اصلاح طلبی خود قرار دهیم.
برگزاری انتخابات شوراها نمونه روشنی از این بود که می توان اداره مناطق سنی نشین را به خود اهل سنت واگذار کرد.
مجلس ششم هم نمونه روشن دیگری از تعهد آقای خاتمی و اصلاح طلبان به شعار سیاسی “ایران برای همه ایرانیان” بود اما باید در نظر داشت که طرح یک شعار یا ایده سیاسی به معنای انطباق کامل آن با ساختارهای موجود نیست.
حاصل همه تلاش های ما بیانیه ای شد که اخیرا آقای خاتمی در ۱۵ محور ارائه داد. ما با رسیدن به وضعیت ایده آل درون جبهه اصلاحات فاصله زیادی داریم و نبود اراده ای منسجم و واحد برای پیگیری مطالبات جامعه؛ ایراد درستی است که به اصلاح طلبان گرفته میشود.
نگام ؛ ناگفته های ایران ما