منجمان، فیلسوفان ، دانش پژوهان ، اندیشمندان و البته جانورشناسان هم حضور داشتند. قرار بر این بود که در نوبت تاکسیدرمی دیروز کلاغی سیاه رنگ و البته بد بو را کالبد شکافی کنند .هر حیوانی که تاکسیدرمی میشد عرف بر آن بود که از قبل نامی بر روی آن بگذارند تا بتوانند با آن نام صدایش کنند.برای نام کلاغ به شوور نشستند.کیهان انتخاب شد.کلاغی درشت هیکل و البته کریه المنظر …
من هم از سمت چپ میزی که کلاغ کیهان بر روی آن بود نظاره گر بودم.جانورشناسان دست بکار شدند تا کالبد آن کلاغ بد ترکیب را بشکافند تا ببینند راز طول عمر او چیست.تمام دانشمندان دنیا انگشت بر دهان بودند تا نتیجه کار مشخص شود.آنها هم بطور زنده تماشا می کردند.کلاغ کیهان ، کلاغی بود که به زحمت بدستش آورده بودند .برای همین نفس ها در سینه حبس شده بود تا نتیجه تاکسیدرمی مشخص شود .با لرزش فراوانی که نشان از ترس بود با چاقوی جراحی ظریفی شکم کلاغ کیهان را دریدند.سکوت همه جا را فرا گرفت. شکم او پوشیده از سیم های رنگارنگ بود که در هم پیچیده شده بود.به سمت جمجمه رفتند و آنرا هم شکافتند اما آن پوچ بود.دانشمندان و جانورشناسان مجددا به شوور نشستند تا بتوانند نتیجه این تاکسیدرمی را به گوش جهانیان برسانند و همگان را از زیر این فشار رهایی بخشند.سخنگو به پشت تریبون آمد.سکوت همه جا را فرا گرفته بود.
سخنانی که سخنگو به زبان آورد همه را در بهت فرو برد:
( متاسفیم که این همه سال وقت خود را برای پی بردن به راز کلاغ کیهان گذاشتیم.کلاغی که در واقع کلاغ نبود و تنها یک ربات بود که با پرواز ها و قار قارهای فراوان و پر طمطراقش، ذهن دانشمندان را مشغول خود ساخته بود . رباتی که از طریق یک گروهک در داخل یک کشور با قدمت تاریخی ، با استفاده از شریعت آن گروهک کنترل شده بود و باید اعلام کرد داستان این ربات ها که در غالب کلاغ و جانوران دیگر هستند همچنان ادامه دارد.)
فرید مصطفوی