ماجرای تعامل با ارکان مختلف حاکمیت کشور مدتی است که از سوی دلسوزان واقعی نظام مطرح شده و در راس همه ، رئیس دولت اصلاحات بارها و بارها برای رسیدن به یک آشتی ملی در سطح تمامی نیروهای فعال و تاثیر گذار کشور پیشقدم شده است اما در مقابل این دلسوزی و دست دوستی که بارها به نشانه صداقت از سوی این سید نجیب و اصیل دراز شده پاسخی جز مشت آهنین همراه با نفرت و کینه دریافت نشده است.
در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 که با قلب واقعیات ، جای فتنه گر و ذی حق عوض شد اما با چشم پوشی آسیب دیدگان و کسانی که مورد ظلم در این رخداد واقع شده بودند ، با گذر از آن حادثه ی فراموش نشدنی ، با همراهی بی نظیر آنان و قهر نکردن از نظام ، که اعتماد میلیونی مردم را نیز با خود همراه نمود باعث خلق حماسه هایی زیبا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و نیز انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در سال 1394 و هم چنین انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 شد.
فعالان سیاسی اصلاح طلب و اعتدال گرا با امید به آن که شاید طرف مقابل پس از مشاهده حضور میلیونی مردم در انتخابات های پی در پی و درک مطالبات و خواسته های به حق آنان ، کمی از مواضع خود کوتاه آمده و گشایشی در کشور در امور مختلف حاصل شده و به صورت مسالمت آمیز فضا به سمتی پیش رود که حداقل امکان تنفس در یک شرایط عادی را در جامعه برای همگان فراهم کند ، همواره در این ماه ها از لزوم تعامل و آشتی در سطح لایه های مختلف مدیریتی کشور و جریان های مختلف سیاسی سخن گفته اند اما با کمال تاسف پاسخی که از طرف مقابل چه از سوی فعالان سیاسی آن جریان و چه از سوی بخش های حاکمیتی و قدرت منتسب به آن طیف دریافت شده چیزی جز تداوم روش های گذشته و حتی در مواردی تشدید آن نبوده است.
دستگیری ادمین های کانال های اصلاح طلب ، تداوم دستگیری های منتقدان سیاسی چون دکتر مهدی خزعلی ، دگراندیشان ، فعالان مطبوعاتی ، سیاسی ، صنفی ، مذهبی ، قومیتی و آخرین نمونه بارز آن صدور حکم زندان برای هفت نفر از فعالان اصلاح طلب ، دستگیری برادر رئیس جمهور ، دستگیری برادر معاون اول رئیس جمهور ، اعمال محدودیت های بیشتر برای رئیس دولت اصلاحات ، همگی حکایت از آن دارد که حاکمیت اقتداگرا خیال تن دادن به خواسته ها و مطالبات عمومی را ندارد و آرزوهایی چون رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی و جبران خسارت های مادی و معنوی آسیب دیدگان سال 88 امیدی عبث و انتظاری بی سرانجام است.
جناح حاکم این گونه انتظار تعامل و آشتی را از سر موضع ضعف تلقی نموده و نیازی به پاسخگویی به آن نمی بیند و تنها در زمانی حاضر به بها دادن به برخی افراد است که چاره ای جز تمکین ندارد ، اگر امروز حاکمیت به حسن روحانی ، اسحق جهانگیری ، محمدرضا عارف ، نمایندگان مجلس و برخی دیگر از چهره های اصلاح طلب و اعتدال گرا اندک بهایی می دهد نه از سر ارادت به آنان بلکه از سر اجبار به خاطر قرار داشتن آنان در جایگاهی است که اقتدارگرایان را مجبور به رسمیت شناختن آن موقعیت دارد و گرنه به محض جدا شدن آنان از این جایگاه ها سرنوشتی چون هاشمی ، موسوی ، خاتمی و کروبی و …. در انتظار ایشان خواهد بود.
ذوق زدگی از حضور در رسانه میلی برای برخی چهره هایی که سال هاست تصویر آنان ممنوع بوده تلقی ساده انگارانه ای است که این تصور را در اذهان برخی منتقدان پدید آورده که حاکمیت به این نتیجه رسیده که اصلاح طلبان حذف نشدنی نیستند بلکه به این دلیل است که فعلا شرایط کشور به گونه ای است که نادیده گرفتن این جریان هزینه های زیادی برای طیف حاکم در پی دارد و گرنه با یافتن کوچکترین فرصت ، اقتدارگرایان از هر روش ممکن برای حذف کلیه منتقدان اعم از اصلاح طلب ، اعتدال گرا و حتی اصول گرایان معتدل و منتقد کوتاهی نخواهند کرد و اولویت اول اقتدارگرایان در درجه اول دستیابی به روشی برای حذف منتقدان و در صورت اجبار آن هم در موارد نادر تن دادن و به رسمیت شناختن آنان است.
پس انتظاری که از فعالان سیاسی اصلاح طلب ، اعتدال گرا و اصول گرایان معتدل درون مدیریت کشور و نهادهای تاثیرگذار قوه مجریه و مقننه می رود این است که به جای انفعال در مقابل اقتدارگرایان ، و نشستن به امید دریافت عنایت و بخششی از سوی آن ها که هرگز حاصل نخواهد شد ، طرحی نو برای به ثمر نشستن خواسته ها و مطالبات مردمی انداخته شده که فرصت ضیق و هم چون حرکت ابرها در گذر است و دیری نخواهد پایید که این فرصت تاریخی آنان از دست رفته و سرنوشتی چون دولتمردان گذشته هم چون حصر و زندانی شدن و حداقل گشوده شدن پرونده هایی پر از اتهام های کذب برای آنان رقم خواهد خورد ، طرحی که در عین مسالمت آمیر بودن با اقتدار کامل بتواند خواسته ها و مطالبات ملی را به رخ حاکمیت کشانیده و آن ها را مجبور به تمکین در مقابل اراده ملت نماید.