بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی ،نظام ایران تلاش گسترده ای را جهت ساخت لایه های امنیتی و دفاعی درمقابل مردم عامه به کار برده بود و تا همین چند روز قبل هم به نظر میرسید که در رسیدن به این مهم موفق عمل کرده است.
لایه هایی که ریشه در بین مردم داشتند و جزیی از مردم بودند، روحانیت به عنوان اولین لایه امنیتی سعی میکرد همواره خود را از جنس مردم نشان دهد و در عمل چون دژی مستحکم حافظ منافع نظام ایران باشد ،اما شکاف های طبقاتی و تبعیض و سرسپردگی به حکومت باعث شد که این لایه امنیتی به مرور زمان دچار فرسایش گردد و عزت و احترام خود را در میان عامه مردم از دست بدهد.عزت و احترامی که با عملکرد اشتباه راس نظام حتی مردم را نسبت به اعتقاد دینی و مذهبی دچار سستی و رخوت و گاه شک نمود.
نیروهای بسیج به عنوان دومین لایه امنیتی که خود را از جنس مردم قلمداد میکردند اما در عمل به وسیله ای برای لشکرکشی های خیابانی به نفح حکومت و نظام شده بودند با قرار گرفتن درمقابل مردم کارایی و جایگاه خود را در نزد مردم از دست داد و با همراهی با تندروها و سرکوبگران نظام باعث گردیدند یک نفرت عمومی از آنان در دل مردم شکل بگیرد و این لایه هم کارایی خود را از دست داد.
لایه های امنیتی دیگری همچون قضات و کارکنان قوه قضاییه با سرسپردگی تمام به راس حاکمیت و همچنین سپاه پاسداران که که به عنوان نیروی سرکوب گر نظام در داخل و خارج از کشور شناخته شده اند باعث گردیدند بین آنها و مردم فاصله ای عمیق ایجاد شود و بجای پرداختن به حل مشکلات مردم با چپاول بیت المال و هزینه آن در ترویج جنگ و جنگ طلبی در خارج از مرزهای ایران در بین مردم منفور گردند .
لایه هایی که روزی قرار بود حافظ امنیت نظام باشد با عملکرد غلط آنها یکی یکی فروریخت و این آسیبی جدی برای نظام میباشد که به این راحتی ها قابل جبران نخواهد بود و چه بسا همین فروپاشی های لایه های امنیتی در نهایت منجر به فروپاشی نظام حاکم بر ایران گردد.