سر سطر بنویس،
پسران در زندان
دختران حامله
مادران دق مرگ
پدران سگ دو برای نان
بنویس
بابا نای نان دادن ندارد، چون کار ندارد، چون سهمی برای استخدام ندارد.
بنویس
آن بچه سرطان داردهزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،خانه ی آنها پایین شهر است ،چشم های مادرش آب مروارید دارد ،
بنویس
تلاش ما بی ثمر است !
صاحب خانه بابا را جواب کرد.
حاج رحیم برای چندمین بار به حج می رود ، اما..
بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.!
بنویس
نماز قضا دارد،اما سفره ما غذا ندارد.
بنویس
اهل محل برای تزیین مسجد پول جمع می کنند، اما سقف خانه ما چکه می کند، کسی حواسش نیست.
بنویس
پسر همسایه ما از گرسنگی “مرد”
اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند.
بنویس
در سرزمین من همه؛
یا سنگ می فروشند
یا سنگ می زنند
یا سنگ می اندازند
یا سنگ دل اند
بنویس
مادران داغ دارن !
پدران بیمار !
بنویس
پدر “60”ساله ام نگهبان ویلای اقازاده “20” ساله شده است ،
جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند !
دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند !
بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی، حبس، حقرو یا اعدام می شوی !
بنویس زندگی مان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد !
بنویس…….