✍️ فضلالله صلواتی
برخی از جوانان و علاقمندان به ملک و ملت در فضاهای مجازی از انتظارات خود از حاکمان و دست اندرکاران حکومت ایران نوشته اند که لااقل در شرایط انتخابات و پیش از ورود و اپیدمی ویروس کرونا و سیزدهم رجب، میلاد مسعود حضرت علی(ع)، زندانیان سیاسی را که اسلحه ای نداشتند و به کسی آسیبی نرساندند، فقط منتقد و سلیقه متفاوت سیاسی داشته اند، آزاد کنند، کاشکی شورای نگهبان یک قدم در جهت خواست مردم و رضایت آنها بر می داشت، اگر کرونا با اجبار آنها را وادار کند که تعدادی از زندانیان عادی را موقتا آزاد کنند و این عصبانیت ها باعث می شود که بسیاری از جوانان ایران حدود ۵۰ میلیون دین گریز و از روحانیت بیزار شوند، غیر از چند هزاری که در اعتکاف ها شرکت می کنند.
اساس دین بر محبت و اخلاق است، ولی جوانان محبتی و اخلاقی نمی بینند، خشونت، بیکاری، گرانی، بیماری، فساد اداری، ردصلاحیت ها، عدم مدیریت صحیح در بحران ها و مناسبت ها و… همه را به اسم دین و روحانیت می بییند، دیگر چه تقصیری دارند که ترک شریعت کنند و دین مداری را رها سازند، اگر اصل دین محبت است، رفتار سردمداران را به نام دین نباید توجیه کرد، دیگر جوانها فریب ظواهر را نمی خورند، اگر مسئولان از اخلاقیات جدا افتاده اند، این تقصیر دین نیست، دین عدالت و آزادی و پاکدامنی، اندیشه، گفتار و کردار نیک، راستی و درستی است، در هر کجا آن باشد، آنجا دین است و اگر بدان عمل نمی¬شود، تقصیر امثال من، مدعی و سخنگوی دینی است! جدائی از خدا، معاد، بهشت و جهنم، به خاطر اعمال و رفتار نادرست امثال من است.
پیامبر(ص) آمد که اخلاق مردم اصلاح شود، مردمان به اخلاق نیکو وابسته شوند، انسان شوند، اگر افرادی ضد اخلاق عمل می کنند، مردم را می آزارند، با تهمت ها و برچسب های بیهوده افراد را ردصلاحیت و بد و خوب و خودی و غیرخودی می کنند، آیا تقصیر خدا و پیغمبر و قرآن و امام است؟
بهشت و جهنم سرجای خود هست، اگر همه بخواهند یا نخواهند.
«گوئیا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند»
وقتی از اخلاق سخن گفته می شود برای اصلاح این دنیای مردم است، اگر خوب عمل شد، آخرت هم خوب می شود، خوش اخلاقها زندگیشان بهشت است و بداخلاق ها جهنم، اگر اعتقاد کامل و عمل به آموزه های دینی باشد، بشریت نجات پیدا می کند، نه آنها که به اسم دین و یا ملیّت یا وطن پرستی، مردم را می چاپند و ستم می کنند و با پول مردم زرّادخانه ها را تجهیز می کنند، باتوم و اسلحه خرید و فروش می کنند و مردم را به جان هم می اندازند، نه برادر! آن دین و وطن نیست، بلکه دیکتاتوری است، دانشمندان هم در سایه ایمان به خدا و آزادی می توانند به بشریّت خدمت کنند.
در جنگهای جهانی اول و دوم، دین نبود، میلیونها انسان کشته شدند و چه بسیار سرمایه ها تباه شد، جنگهای دیگری که به اسم دین انجام می شود و مردمان کشته می شوند، هیچکدام برای خدا و دین نیست، فریب دینهای دروغی و آزادیخواهی های گناه آلود و از دانش و وطن برای به قدرت رسیدن را نباید خورد، جنگها و تباهی ها، نتیجۀ دریافتهای دانشمندان بی دین بود که بمب اتم و بمب هیدروژنی و سلاحهای میکروبی و بیولوژیکی ساختند و چه به سربندگان خدا آوردند و اگر ادامه یابد دیگر فاتحۀ هستی در روی زمین خوانده می شود، نتیجۀ دانش کدام دانشمند اسلحه ساز و بمب ساز، انسانی را نجات داده است؟
باید به دنبال استفاده از انرژی های طبیعی و پاک (خورشید، آب و باد) بود، با اصول علمی آب دریاها و اقیانوس ها را تبدیل به ابر و باران کرد و از درگاه خدا هم باران خواست، چون باید باران رحمت باشد و در باغ لاله روید و جهان را آبادان کند، نه طوفان و سیل بنیان کن، در تمام لحظات و در همه جای مهر و قهر طبیعت، نیاز به الطاف الهی داریم، و الاهمان باران، و همان هوای لطیف کوهستان، باعث خفگی آدمیان و عذاب می شود.
تفکر بشر باید به جائی برسد که زیانها را به حداقل برساند، آن هم با توجه به معنویات، تشخیص درد و تهیه دارو با پزشک است، ولی شفای انسان ها با عنایات پروردگار است، هر که باشیم و به هر جا برسیم، مگر می توانیم الطاف الهی را نادیده بگیریم، تمام داروها و شرایط داروئی را به کار می بریم، ولی اگر شرایط الهی نباشد داروها اثر عکس می گذارد، به قول مولوی:
«از قضا سرکنگبین صفرا فزود / روغن بادام خشکی می فزود»
حکومتها باید جوامع را به نحو احسن اداره کنند، کاری به عقاید و افکار مردم نداشته باشند، آزادی ی را تا آنجا که مانع آزادی دیگران نباشد حفظ کنند، ما عدالت و صداقت و ایمان و راستی و درستی را حکومت دینی می گفتیم، اگر خدای ناکرده این نباشد، نام آن را دینی نمی گذاریم. حضرت عیسی(ع) به مریضی فرمودند: «ایمانت تو را شفا داد» اگر روح، قلب و وجود ما به چیزی یا جائی اعتقاد داشته باشد، همان روحیه، ما را نجات خواهد داد و اگر به بهترین دارو اعتقاد نداشته باشیم، آن دارو بی تأثیر می شود.
فردی از روی سادهلوحی شنیده بود خدا روزی رسان است، رفت و گوشه ای عبادت می کرد و وقت نهار و شام از خدا طلب غذا کرد، اما طبیعتا خبری نشد، چند ساعتی گذشت و پیرمردی آمد و سفرهای پهن کرد و مشغول خوردن غذا شد. مرد سادهلوح که دید غذای پیرمرد به نیمه رسیده و عنقریب است که بقیه آن را هم تمام کند و او باز هم گرسنه بماند، ناگهان از این فکر، سرفهای کرد و پیرمرد دانا فهمید و صدا را شنید و گفت: هرکه هستی بفرما، او رفت و با پیر هم غذا شد.
پیرمرد به او گفت: اگر سرفه نمیکردی، من از کجا میفهمیدم که تو حضور داری، خدا روزیرسان است، اما برای رسیدن به آن باید سرفهای هم کرد. اگر سرفه نمیکردی همین را هم از کف میدادی….
اعتقاد، دین داری و ایمان لازمۀ وجود بشر است، چه بهتر که ایمان به خدای هستی بخش و جان آفرین و خردبخش باشد.
ضریح طلا و نقره و سنگ و در حرم فی نفسه، کسی را شفا نمیدهد، روح توسل و تمرکز به خداوند و انسان های وارسته است که باعث شفا می شود. پاکی و پاکیزگی و رعایت اصول بهداشتی وظیفه ماست، سیره و روش زندگی ائمه نیز همینگونه بوده است.
پیش از این، انرژی درمانی که امروز مرسوم شده است را حقهبازی می دانستند، اما امروزه آن را طب جایگزین، مکمل، جامع یا یکپارچه مینامند. روش انرژی درمانی روشی جایگزین با هدف ایجاد تعادل، سلامتی و آرامش در فرد است. یک تئوری اساسی در مورد انرژی درمانی شامل انسداد انرژی و یا عدم تعادل آن است که در نهایت منجر به بروز بیماری میشود، شاید همه انواع انرژی درمانی، روشی جایگزین برای درمان تمام بیماری ها نیستند، اما سبب ایجاد آرامش و بهبود کیفیت زندگی در افراد مبتلا به بیماری های صعب العلاج می شود.
پنجره فولاد و ضریح و گنبد و طلاق و کاشی هم گاهی می¬تواند نقطه تمرکز و وسیله ای باشد که انسان¬ها را به محبوب و به شفای جان برساند، همانطور که یک حالت روانی، یک انرژی مثبت، یک تلفن از یک دوست، می تواند حال ما را دگرگون کند و اندوهمان را به شادی مبدل نماید، نامه که یک تکه کاغذ است و تلفن یک دستگاه مخابراتی، در اکثر مغازه ها و خانه ها هم هست، چرا گاهی می تواند انسانی را دگرگون کند، «یا محول الحول و الاحوال» آیا گوشی تلفن بود که روحیه ما را عوض کرد و یا آن پیام و آن انرژی و مطلبی بود که در فضای بیکران هستی وجود داشت و ما، نه دیگری آن را گرفتیم، همه که نمی توانند از پنجره فولاد و گنبد و گلدسته و… پیام بگیرند، باید تشنۀ پیام بود، به قول مولوی:
«آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست»