در سال ۲۰۰۱ برای تحقق نقشه خاورمیانه جدید میان طراحان جنگ طلب آمریکا بحثهایی درگرفت که ابتدا به ایران حمله شود یا به عراق؟ این اختلاف در تصمیم
سرانجام با موفقیت راهبرد حمله به عراق به پایان رسید. امریکا به عراق حمله کرد اما نتیجه آن نشد که مدنظر بود و به قول کالین پاول وزیر وقت خارجه آمریکا
«برای حمله به عراق استراتژی خروج نداشتیم». حتی به وجود اوردن داعش هم نتوانست آمریکاییها را به هدفشان برساند.
▪️به همین دلیل آنها راه جدیدی را در پیش گرفته اند: ژئوپلیتیسینها معتقدند چسبندگی ژئوپلیتیکی ایران و عراق مانند دو برادر است که اگر یکی بیفتد به کمک
دیگری بلند خواهد شد، لذا باید هر دو همزمان مورد حمله نظامی واقع می شدند».
▪️استدلال موافقان حمله به عراق در امریکا این بود که امریکا در حمله سراسری به هر دو کشور ناتوان است. از طرفی ارتش آمریکا با حضور در کشورهای افغانستان
و شمال ایران و حضور ناوهای جنگی در خلیج فارس، ایران را در محاصره قرار داده است؛ تصرف نظامی عراق که دور از دسترس نبود. این محاصره نظامی را کامل
میکرد و آمریکا را یک قدم به سمت نابودی جمهوری اسلامی نزدیکتر میکرد. اما برخلاف تصورشان، نظر ناظران ژئوپلیتیسیت درست از آب درآمد و کشور رنجور و
ضعیف شده عراق در اثر ظلم سالیان صدام و حزب بعث توانست به مدد چسبندگی ژئوپلیتیکیش به ایران تا آنجا پیش رود که ارتش اشغالگر را که قصد ماندن
سالیان سال داشت را به خروج وادارسازد. لذا بر خلاف دو کشور ژاپن و کره که زخم حمله جنگ دوم جهانی را بعد از هفتاد سال هنوز بر سینه دارند هم مناسبات
اجتماعی و هم روابط رسمی این دو برادر در حد بسیار خوبی است.
▪️اما این گونه برادری که حتی جنگ تحمیلی نه تنها نتوانست تضعیف کند بلکه بر شدت ارتباطاتش نیز افزود، پس چه راهی برای جدایی میان این دو وجود دارد؟
فقط یک راه و یک راهبرد برای آن میسر است: ایجاد نفرت ناشی از نابرادری.
▪️این راهبرد در هر دو کشور بعد از خروج آمریکاییها از عراق به شدت دنبال می شود. این که این روزها در برخی رسانهها تخم نفرت پاشیده میشود و در فضای
مجازی مزدوران و خام اندیشان آن را آبیاری میکنند، آخرین و تنها راه برای قهر عاطفی این دو کشور است. در این راهبرد ارتباطاتی-رسانهای هدف شکستن
چسبندگی ژئوپلتیکی این دو کشور است.
ایجاد قهر بین این دو از روابط اجتماعی میان مردم شروع میشود و بر روابط رسمی تاثیر فزایندهای میگذارد.