چند روزی است از دو به سه منتقل شده ام، منظورم از بند مشاوره ی 2 به بند مشاوره ی 3 است .
قبل از انتقال به این بند از کرامات آن فراوان شنیده بودم، که در آن جا، یعنی این جا ،از فحاشی خبری نیست، که آرامش و سکوت در آن موج می زند، که افراد از احترام برخوردارند، که مسئولان بند خیلی نازند، که روان شناسان واقعا روان شناسند و…
راستی دوستان شما تاریخچه ی این مثلی را که می خواهم بیان کنم را می دانید؟ می دانید کدام شیر پاک خورده ای برای اولین بار آن را عنوان نموده است، این که آیا از ابتدا این سخن و کلام به همین شکل آمده یا به گونه ای دیگری بیان شده بوده است؟ آیا در فرهنگ ها و گویش ها و زبان های مختلف هم چنین مثلی را شنیده اید؟! واقعا که خدا رحمت کند آن که این کلام را آورد یا آنانی که آورده اند. براستی که در همین یک جمله حق مطلب را در مورد همه چیز و بخصوص در مورد این بندکه مشاوره ی سه نامیده شده است ادا کرده است .در این جا ماهیانه مبلغ پنج هزار تومان وجه رایج مملکت از زندانی بیچاره گرفته می شود که درمان شود و مثلا آدم شود و الی آخر، و اما آن مثل چنین است” آواز دهل شنیدن از دور خوش است”.
در این جا روانشناسان ،روانشناسی و مشاوره یک شوخی بزرگ است و دیگر هیچ ، اما اگر برای زندانی آبی ندارد ، حتما برای زندانبانان و مشاوران نان دارد.