خاتمی پیش از انتخابات سال ۸۸ وقتی از میرحسین موسوی حمایت کرد بسیاری او را خائن و ترسو خطاب کردند؛ خاتمی آن سال در جلسه شورای ستاد ملی جوانان حامی اش حرفهای مهمی زد؛ او گفت:
«من دوست دارم مثل امیر کبیر و مصدق در تاریخ محبوب نباشم،اما کاری بکنم که مردم عملا از زیر بار ظلم و استبداد رهایی پیدا کنند. مطمئنم اگر آنها نیز زنده بودنددر این شرایط راهی دیگر را انتخاب می کردند. مگر نه اینکه پس از مصدق و امیرکبیر استبدادی سخت تر بر جامعۀ ما حاکم شد و مردم بسیاری لطمه دیدند. من دوست دارم تا ابد از مردم فحش بشنوم، اما کاری کنیم که رنج آنها کمتر شود. دوست دارم بعد این همه سال تحمل استبداد نتیجه بگیریم. من برای محبوب شدن سیاست ورزی نمی کنم.
بلکه فکر میکنم باید کار ما تنیجه بدهد و بهترین نتیجه تغییر وضع جامعه است…من همان سال هفتاد و پنج هم که از من خواسته شد در انتخابات شرکت کنم، اگر می دانستم رییس جمهور خواهم شد، قبول نمی کردم.
من به همراه دوستانم فقط می خواستیم شعارهایی از جمله جامعۀ مدنی و آزادیهای سیاسی که در جامعه از یاد رفته بود را زنده کنیم تا زمینه برای حضور چهره های دیگر در انتخابات بعدی فراهم شود.
اگر کسی می دانست که کاندیدای ما قرار است پیروز شود شاید اصلا به من پیشنهاد نمی کردند. چه برسد به اینکه من بپذیرم. اما ما میدانیم که در این دوره مردم کاملا با ما هستند. این را جریان مخالف هم میداند، به همین دلیل وقتی پیروز شویم، از همان روز انتخابات سنگ اندازیها را آغاز خواهد کرد. و این بار سخت ترو بی رحمانه تر از سال76.
برای همین باید کسی کاندیدا باشد که هم از لحاظ شخصیتی توانمند باشد، هم از لحاظ سیاسی در برابر تهاجم ها آسیب پذیری کمتری داشته باشد. من فکر میکنم میرحسین در این شرایط بهترین گزینه است.
من میدانم که رای می آورم. اما مهم پس از انتخابات است. باید فردی باشد که در شنبه ی پس از انتخابات روحیۀ حمایت از خواسته های مردم را داشته باشد. من خود را مرد عرصه های فرهنگی و اجتماعی میدانم و علاقه ای به مجادلات سیاسی ندارم. اما می دانم که میرحسین مرد روز شنبه است. او بهترین مقاومت را در برابر مشکلات خواهد کرد. این را مطمئن باشید.»
حالا خاتمی از “آشتی ملی” سخن گفته است؛ عده ای دوباره او را “خائن” و “ترسو” و “تدارکاتچی نظام” میخوانندش؛ اما واقعا منتقدانی که خاتمی را تدارکاتچی نظام و ترسو خطاب می کنند فراموش کرده اند در دههی خداییِ دستگاه های امنیتی بر کشور و در زمانی که وزارت اطلاعات حاضر به پاسخگویی به هیچ مرجعی نبود سید محمد خاتمی، وزیر اطلاعات را مجبور به نوشتن اعتراف نامه ای خطاب به مردم می کند که در تاریخ جمهوری اسلامی و حتی در زمان شاه نظیر آن در هیچ وزارتخانه ای دیده نشده بود.اعتراف نامه ای که با حضور شخص خاتمی و اصرار وی در دفتر وزیر اطلاعات نوشته شد. همان اعترافنامه ای که علی فلاحیان آن را “آبروریزی” برای وزارت اطلاعات دانست و گفت که اگر وزیر بود هرگز اجازه انتشار آن اطلاعیه را نمی داد.
چه کسی خاتمی را سوپاپ نظام می داند در حالی که به اعتراف سردار حجازی فرمانده وقت نیروی مقاومت بسیج، دولت اصلاحات استخوانی در گلوی سپاه بود :”اگر دولتي مثل دولت خاتمي روي کار بيايد، حيطه قدرت و دخالت سپاه «مجددا» محدود خواهد شد و اينها جنگ بر سر منافع سياسي و اقتصادي سپاه است.”
با رویکرد انفعالی و شعارهای تکراری هیچ اتفاقی قرار نیست بیافتد؛ همانطور که با این رویکرد انفعالی و سیاستِ نق زدن های مجازی حصر رهبران جنبش سبز دو رقمی هم خواهد شد.
این روزها در واکنش به دعوت سیدمحمدخاتمی به آشتی ملی، تنها فحش خوانده ایم؛چه کسی نقدی سازنده سراغ دارد؟ راه حل و راهبردی سازنده تر برای خارج شدن از این اوضاع؟