‘گَپی با بِل’
دیدم الکساندر گراهام بِل
هست شبی توی تلگرام، وِل
داد مَسِیجی به منِ خسته دل
ای پسرِ مُوس به دستِ زِبِل
شاکی از اینترنتم و این بساط
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط
گفتم الکساندر مگر مُشکلی ست؟
وضعِ نِتِ ما که به این خوشگلی ست
تکیه ی ماها به اَپِ داخلی ست
فیلترمان در جهتِ همدلی ست
تا نشود بسترِ هر اختلاط!
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط
از طرفی این همه خطّ تماس
از طرفی نعمتِ فورجی پلاس!
داده به ما دولتِ فرصت شناس
تا رود از یاد غمِ اختلاس
جامعه اینگونه شده با نشاط
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط!
گفت: مدیرانِ شما نادرند
در همه ی معرکه ها حاضرند
یک یکشان در صددِ فیلترند
بعد همه داخلِ توئیترند!
دستمریزاد به این انضباط!
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط!
گفتم الکساندر تو حالیت نیست!
فکر تو با ایده ی ما فیت نیست
بی خطری خصلتِ کبریت نیست
کارِ سیاست که دَرِ پیت نیست!
فیلترِ ما هست برای ثبات
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط
گفت الکساندر مُقصِر منم
دشمن آرامشِ خاطر منم
در صفِ این قافله لیدِر منم
مخترع و کاشفِ فیلتر منم!
می پَرم از پنجره توی حیاط!
اِرتَبَطَ، یَرتَبِطُ،ارتباط!