✍️ احمد حیدری
✅ امروز سالگرد تولد مردی است که چهارده قرن پیش رخ در نقاب خاک کشید. مردی که دوستانش از سر ترس و دشمنانش از سر کینه و نفرت، نه تنها فضایلش را کتمان کردند که زشتیها و پلشتیها را هم به او نسبت دادند ولی به سنت تغییرناپذیر خدا مبنی بر «دفاع از مؤمنان»(حج/۳۸)؛ آفتاب نورانی شخصیت او بر جهان تابید و هنوز بشریت خود را وامدار باور، اخلاق، سخن و رفتار او میداند و امروز که بعد از چهاره قرن، در کشورمان جمهوری اسلامی برپاشده و حاکمانمان ادعای پیروی از این بزرگمرد را دارند، واکاوی لایههای اخلاق او بخصوص اخلاق حکومتیاش ضروریتر به نظر میرسد بدان امید که سرلوحه رفتار حاکمان گردد تا در دنیا و آخرت سرافکنده محضر او نباشند.
ابنشهرآشوب در کتاب ارزشمند «مناقب آل أبیطالب» جریانی از سیره حکومتی امام نقل میکند که اوج عظمت آن حضرت و تعهد بینظیرش نسبت به وظیفه بسیار سنگین حاکم اسلامی را نشان میدهد. او نقل میکند: روزی امام در زمان حکومتش زنی را دید که مشک آبی به دوش گرفته و به سختی آن را به خانه میبرد. حضرت به وی پیشنهاد کمک داد و مشک را از او گرفت و با وی به سوی خانهاش روانه شد. در بین راه از احوال وی جویا گشت و شنید که شوهر او به مأموریت مرزبانی اعزام شده و طیّ مأموریت، به شهادت رسیده و زن با چند طفل یتیم بر جای ماندهاند که باید زندگیشان را خودش تأمین کند.
✅ امام با آگاه شدن از وضعیت این خانواده، خود را نسبت به تأمین نشدنشان توسط حکومت مقصر شمرد و اندوهگین، شب را به صبح رساند و روز بعد با همیانی از آرد، روغن، خرما و … روانه خانه زن شد و با معرفی خود که دیروز به او یاری رساند؛ اجازه ورود گرفت. زن با دیدن وسایلی که امام همراه آورده بود؛ شادمان در حق وی دعا کرد و در همان حال «علی- خلیفه» را نفرین کرد و از خدا خواست بین او و علی بن ابیطالب حُکم کند! امام اظهار داشت از مشاهده تنگدستی آنان اندوهگین شده و در صدد کمک برآمده و گفت: «تو خمیر میکنی و نان میپزی و من بچّهها را آرام کنم، یا من خمیر کنم و بپزم و تو آنها را آرام کنی؟» زن خود را به نان پختن آگاهتر شمرد و به خمیر کردن مشغول گشت و از امام ساکت کردن بچهها را خواست. امام هم مقداری از گوشت پخته شده که همراه آورده بود، را آماده کرد و لقمه لقمه به دهان اطفال میگذاشت و در همان حال به بچهها میگفت:«علی را حلال کنید، در حقّ شما کوتاهی کرده است.»
✅ چون خمیر آماده شد، زن از امام خواست تنور را آتش کرده و برای پختن نان آماده کند. امام تنور را آتش کرد و وقتی شعله کشید، چهره خود را به شعله عرضه کرد و با خود گفت: «بچش حرارت آتش را، این سزای حاکمی است که[نسبت به مردمش کوتاهی کرده و] از زنان بیوه و اطفال یتیم در حوزه حکومتیاش بیخبر باشد».
در این میان زنی از زنان همسایه داخل شد و امام را شناخت و به صاحب خانه گفت: «وای بر تو، مگر نمیدانی کسی که به خدمت گرفتهای خلیفه[علی] است؟» زن چون امام را شناخت، از حضرت پوزش طلبید ولی امام فرمود: «ای کنیز خدا؛ من باید شرمنده و پوزشخواه باشم که در حق شما کوتاهی کردهام»(مناقب، ج۲، ص۱۱۶؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۵۲؛ دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۴۲۹)
✅ گر چه در صحت سندی و مفهومی این حدیث تشکیک شده و آن را منافی عصمت امام و … شمردهاند(پرسمان دات کام، مقاله 25840) ولی این تشکیکها از نشناختن دقیق و عمیق وظیفه حاکم دینی و تعهد وی نسبت به این وظیفه میباشد. «حاکم» در جامعه دینی در قبال همه کاستیها، ظلمها و انحرافها «متّهم اول» است لذا قرآن میفرماید وقتی حضرت موسی(ع) برای مناجات به طور رفت و برادرش هارون(ع) را به جای خود بر مسند حکومت بنیاسرائیل نشاند، در بازگشت به هنگام مواجه شدن با گوسالهپرستی بنیاسرائیل توسط سامری، در اولین وهله و قبل از سامری و مردم گوسالهپرست؛ برادرش هارون را مقصر شمرد[با این که هارون نبی خدا و معصوم بود] و به شدّت او را مؤاخذه و محاکمه کرد(طه ۹۴-۹۲). آری مضمون این حدیث با تعالیم دین در زمینه وظیفه خطیر حاکم و سیره حکومتی امام هماهنگی واضح دارد و حاکی از تعهد بالای امام نسبت به حقوق مردمی است که شهروند اویند و حکایتگر سیره پوزش طلبی امام به عنوان «حاکم»، از خدا و مردم در قبال قصور و تقصیر احتمالی است. درست است که امام تمام تلاش خود را میکرد تا حقی ضایع نگردد و کسی در حکومتش مورد ستم واقع نشود ولی به عنوان یک حاکم متعهّد، همیشه خود را نسبت به کاستیها مقصر میدید و بابت آن علاوه بر اقدام به رفع، به وضوح و صراحت تمام از خدا و مردم پوزش میطلبید. امید که حاکمان ما که داعیه «علوی» بودن دارند، به این سیره امام اقتدا کنند.