الف » حادثه ی زلزله در مناطق غربی کشور و وقایع پس از آن و گستردگی خسارات جانی و انسانی ، آنقدر تلخ و نابهنگام و دردآلود است که هر کس که اندک و کمینه ای حس انسانی و نگاه همدلانه در او باقی مانده باشد را به واکنش وامیدارد ، تأسف و تأثر چنان عمیق است که آدمی را از درون میسوزاند و جز تله خاکستری ذهنی – روانی از وی چیزی دیگر بر جای نمی ماند .
ب » از ابتدای تاریخ تفکر بشر تاکنون ، همواره پرسش از چرایی « فلسفه ی وجود شر » اعم از شرهای طبیعی و غیرطبیعی ، در این زمین فسون زده ، مطرح بوده و از زوایای گوناگون فلسفی و هنری و علمی و دینی و خلاصه فیزیکی و متافیزیکی هزاران هزار پاسخ به این پدیده داده شده و صد البته هیچکدام از این جواب های اندیشمندان و کوشندگان حوزه های گوناگون ، حداقل تاکنون من نگارنده را راضی نکرده است و ذهنم را به قناعت نرسانده است .
ج » در این نوشته برای پیشبرد بحث فرض را بر این میگذارم که انواع شرهای طبیعی — منجمله زلزله — گونه ای خصلت و منشاء متافیزیکی دارد — فارغ از اینکه این فرض گَپ های اساسی دارد و چالش های بسیاری در پیش رویش آشکار است — اما سوالی که پیش می آید این است که فی المثل چرا مردمان ژاپنی توانسته اند اینگونه هجمه های متافیزیکی را هنگام وقوع و پس از وقوع مهار نمایند و خسارات جانی و مالی را کاملن و یا تا حدود بسیاری نزدیک به صفر کنند و ما نه ؟؟ اگر قبول کنیم که آنها هم مثل ما « بشر و انسانند » ، لابد یا آنها « بشرترند !؟ » یا کار از جای دیگری می لنگد ؟!
د » هجمه های فیزیکی یا متافیزیکی در این عالم ، نه « مدیریت قُدسی » که « مدیریت عقلانیت محورِ فربه » میطلبد. هنگامی که عده ای مهار و لگام همگانی کشور و مدیریت همه جانبه و جان و مال مردم را تمامن به دست روان پریشانی که نام آنها را « معجزه ی هزاره ی سوم » می گذارند ، می سپارند و ترکیب روان پریشی و نابلدی را قُدسی می کنند و اطاعت از آنها را اطاعت از خدا می پندارند و هر کس که به نقد و مقابله با آنها پرداخت ، دشمن خدا و پیغمبر و خلفا و ائمه و … محسوب شده و لگدکوب می شود ، طبق قوانین علت – معلولی حاکم بر این هستی ثمره ی چند سال بعدش بهتر از این نخواهد شد .
ه » ترکیب روان پریشی و کارنابلدی و تقدس پوشاندن بر امر زمینی مدیریت است که به زور و زر و تزویر پروژه ی مَسکنِ مرگ را — علیرغم داد و بیداد و اعتراض همه ی کارشناسان امر — پروژه ای « الهی و متافیزیکی !؟ » شمرده و جلو می برد و در دیگر سو وقتی کارفرما و مهندس ناظر و بنا و کارگر و … می بینند که آنها که در صدر و فرمانده ی پروژه ها هستند ، می دزدند ، با خود می گویند ما چه کم از آنها داریم ؟! و بیاییم به جای سیمان ، آب را زیادتر کنیم !؟ ، نتیجه این می شود که کنون بسیاری از زنان و مردان و کودکان کم توان که به ناچار و از روی فقر اقتصادی به دامان « مهر » رفته بودند ، سر از دهلیز « مرگ » درآورده اند .
و » علاوه بر معجزه و دار و دسته اش ، تمام کسانی که موجودی دو پا را « معجزه » نامیدند ، حمایت همه جانبه اش کردند و تمام خطاهای مدیریتی و غیرمدیریتی اش را در عِداد الهام متافیزیکی شمردند و معترضان را ناآگاه و نفهم دانستند ، تمام کسانی که با اینها همکاری کردند و تمام آنهایی که خُرد و یا کلان خوردند و بردند و آبی رویش کشیدند از بالادستی ها تا آن پیمانکار دزد ، در این « پروژه ی مرگ » سهیمند و گناهکار ، و اگر مملکت ، مملکت بود باید به جدّ به محکمه برده میشدند و جواب کرده ها و ناکرده هاشان را می دادند و البته بنابر تجربه های پیشین ، قطعن چنین نخواهد شد !!؟
ز » ژاپنی ها از ما « بشرتر » نیستند ، فقط آنقدر وجه فیزیکی انسانی ، مدیریتی و نگاه کلان و آینده نگرانه به سرزمینشان در وجودشان جاری شده است که جنبه ای شبه متافیزیکی این جهانی به خود گرفته و سبب شده هجمه های متافیزیکی و شرهای زمینی و آسمانی را مهار کنند و ما هنوز چه از لحاظ حاکمیتی و چه از لحاظ روانشناسی اجتماعی و چه از لحاظ انسانیّتِ انسانی با همچون آنهایی بسیار فاصله داریم و همین سبب می شود که در ژاپن زلزله زده مردم در صف خرید از فروشگاههای ویران و بی در و پیکر بایستند و در این سمت ما فرصت را غنیمت شمرده و برای دزدی و سرقت از مناطق زلزله زده !؟؟ شبها به آنها هجوم بریم … !!؟
ح » این المفرّ