مهین دخت ایرانی
هر تفکر و باور و ایدئولوژی که حذف فیزیکی مخالف خود را در خود توجیه می کند و مبارزه را تنها در کشتن و خونریزی می بیند از پایه و اساس اشتباه است و درنهایت جز زوال و نابودی هیچ آینده دیگری را برای آن نمی توان متصور شد.
سازمان مجاهدین خلق در پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشتند و پس از پیروزی انقلاب در سال 57 و در اوج تسویه حساب ها و پاکسازی ها و تشکیل دولت موقت آنجا که پای سهم خواهی و مصادره انقلاب به نام یک طیف و گروه خاص به میان آمد زمزمه های مخالفت سازمان با بنیان گذار انقلاب شروع شد
موافقان بنیانگذار جمهوری اسلامی که در زیر پرچم ایشان جمع شده بودند از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق به عنوان مخالفان با رهبری ایشان از طرف دیگر در مقابل هم قرار گرفتند و کار به جنگ داخلی و تسویه حساب های شخصی کشیده شد.
ترور و خونریزی در کشور شدت گرفت و سازمان مجاهدین با تشکیل هسته های مقاومت به مقابله با نیروهای طرفدار بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداختند
طرفداران بنیانگذار جمهوری اسلامی که آنزمان در کمیته و سپاه فعالیت داشتند به مقابله با اعضا و طرفداران سازمان مجاهدین خلق پرداختند و دستگیری ها و اعدام های بی شماری اتفاق افتاد.
هر دوگروه به اسم اسلام و انقلابی بودن درصدد توجیه رفتار خود بودند
قدرت و نفوذ مجاهدین درکشور روزبروز کمتر شد و مجاهدین با کوچ اجباری به عراق به کمک صدام حسین رفتند و با ارایه اطلاعات و گزارش ها از داخل کشور و وضعیت نیروهای ایران در زمان جنگ با صدام در ریختن خون مردم ایران شریک شدند.
تندروهای حاضر در راس حاکمیت هم با برگزاری دادگاه های فرمایشی و نمایشی و با اعدام چندین هزار نفر از نیروهای وابسته به سازمان مجاهدین در داخل کشور و دفن آنان در گورهای بی نام و نشان برگ سیاهی را در تاریخ انقلاب رقم زدند.
شاید اگر آن اعدام ها و کشتارهای بی حساب و کتاب و ناعادلانه روی نمی داد سازمان مجاهدین خلق امروز در نقش یک مظلوم و افرادی که به آنان ظلم شده نمی توانستند با برگزاری شوهای تبلیغاتی و نمایشی و با تحریف تاریخ کارنامه سیاه خود در جنایت بر علیه مردم ایران را پنهان کنند.
حاکمیت مستقر در ایران و سازمان مجاهدین از یک نظر شبیه به هم هستند
هر دو به نام اسلام و انقلابی گری دست به حذف مخالفان خود می زنند و جنایت ها و کشتارهایی را که انجام می دهند به اسم دین مشروع جلوه می دهند
هر دو طرف با برداشت ناصحیح از اسلام و مسلمانی قصد دارند خود را برحق و درستکار نشان بدهند
افراطی گری و جنایت به نام اسلام وجه مشترک حاکمیت و سازمان مجاهدین خلق می باشد
حاکمیت اگر به روش و خط مشی خود ادامه بدهد و دست به اصلاحات ساختاری و با رویکرد انسانی نزند باعث خواهد شد تا سازمان مجاهدین از این ضعف حاکمیت به نفع خود استفاده نماید.
نسل جوان و نوجوان کشور تصویر درستی از انقلاب در ذهن ندارد
جوان و نوجوان امروز آنچه را که می خواند و می شنود باور می کند
به نظر می رسد حاکمیت باید افراط و تفریط را کنار گذاشته و با نشان دادن چهره درست اسلام به مردم کشور و دنیا راه نفوذ را بر سازمان هایی همچون مجاهدین خلق ببندد.
چرا که مجاهدین نشان داده اند اگر بر اریکه قدرت قرار بگیرند دست به فجایع بی شماری خواهند زد
سلاخی کردن مخالفان شاید کوچکترین جنایتی باشد که از طرف آنان انجام شود
آنان رفتار حاکمیت در دهه 60 و 70 را با شدت چندین برابر سرلوحه به قدرت رسیدن خود و کنترل کشور قرار می دهند
با پذیرفتن اشتباهاتی که انجام گرفته و عزم و اراده واقعی برای ساختن کشور و حل مشکلات کشور و مردم حاکمیت می تواند راه خود را از مجاهدین جدا کند.
باید مردم حق انتخاب واقعی داشته باشند و زمامداران و مسولان کشور در عمل و به شکل درست و واقعی خدمتگزار مردم و کشور باشند