مهمترین دغدغه این روزهای شما چیست؟ خیلیها از مشکلات اقتصادی در کشور سخن میگویند. جوانان مسائل مهمتری چون اشتغال، ازدواج و مسکن را مطرح میکنند. رکود در بازار و کاتالیزورهایی که دولت برای خروج از رکود در نظر گرفته، این روزها دغدغه خیلیهاست.
البته مسائل اقتصادی همواره و در هر دولتی، مهمترین دغدغه مردم بوده؛ اما بسیاری دیگر هم فارغ از مسائل اقتصادی با استناد به آمارهای عجیب و غریبی که هر ازگاهی از سوی مسئولان مطرح میشود، مسائل فرهنگی را مهمترین مشکل این روزهای جامعه میدانند. آمارهای وحشتناک طلاق، افزایش جرم و جنایت و بی بندو باریهای اخلاقی تنها بخش کوچکی از دریای بزرگ این موضوعات است که توجه بخشی از جامعه ایرانی را به خود اختصاص داده است.
به جز مسائل اقتصادی و فرهنگی موضوعاتی مانند عدم توسعهیافتگی، نبود زیرساختها و بسترهای مناسب در کشور و هدر رفت استعدادها و پتانسیلهای ناب کشور، مشکلات جامعه مدنی و تلاشهایی برای حل و فصل آنها و … شاید مهمترین موضوعات از دریای بزرگ دغدغههای مردم ایران باشد که در محاورههای عمومی به آن اشاره میشود.
این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد.
در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود
بلکه به شکلی غیر مستقیم و نامرئی، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند.
در چنان شرایطی، فرد مورد نظر به قدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هر آنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که در نهایت کارش به دیوانگی و خودکشی و یا فرار میکِشید.
و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت…
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها! گرگهایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از فقر، بیکاری، ناامیدی، فلاکت، تنهایی و روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و در نهایت او را در محاصره خود گرفته و تکه پاره می کردند.
شیوه “پرت کردن میان گرگها” بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی دیگر کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقه ی بسیار بکار می گیرند
پرت کردن میان گرگها، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف جامعه، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها…