اخيراً گروهى از تحولخواهان (مطمئن نيستم اين عنوان براى آنها صحيح است يا خير) ظهور كرده اند كه سقف آرزوهاى شان در برنامه هاى دولت روحانى خلاصه شده است. هيچ انتقادى هم بيش از آنچه دولت روحانى انجام ميدهد از رژيم نمي كنند.
ام الفساد و اصل مشكلات كشور از نظر آنها احمدي نژادى ها و پايدارى و دلواپسان اند. از ديدگاه اين گروه، نبايد بالادستي ها را چزاند تا روحانى بتواند بدون مزاحمت آنها مشكلات اقتصادى كشور را حل كند.
در سياست خارجي هم فقط خواهان تَنش زدايى با آمريكا و غرب هستند و اصلا رغبتى به حل اختلاف با همسايگان در منطقه ندارند. از ديدگاه آنها دشمنان اصلي ايران عربها و تركيه هستند.
از اسرائيل هم نام مى برند، اما دروغ ميگويند و براى توجيه دخالت ايران در سوريه شعار حمايت از فلسطين و دشمنى با اسرائيل ميدهند، درحاليكه تا ديروز ميگفتند در مورد فلسطين نبايد دايه دلسوزتر از مادر بود و خيلي هاشون هم شعار ميدادن نه غزه نه لبنان… و حماس را هم تروريست ميدانستند.
آنها با صراحت ميگويند بايد با آمريكا و غرب و روسيه متحد شويم تا بتوانيم به حساب دشمنان منطقه اي مان برسيم.
از نظر آنها موفقيت و پيشرفت ايران در گرو حل مشكلات اقتصادي توسط روحاني و دفع خطر دشمنان توسط سپاه است. به همين خاطر براي اولين بار در ٢٥ سال اخير گروهى از تحولخواهان همزمان هم طرفدار دولت اند هم سپاه و رهبر.
آزادى بيان و احزاب و تجمعات و انتخابات سالم و رقابتى براى آنها مهم است اما اولويت و اهميت حياتى ندارد. دولت روحانى اجازه دهد كنسرت برگزار شود، كافى است.
نكته جالب در اين نوع گرايش اين است كه رد پاى آنها را در همه گرايش ها چه در داخل و چه در خارج مي توان يافت. اين افراد مي توانند در ميان تكنوكرات هاى حامى هاشمى، اصلاحطلبان دوستدار خاتمى، جنبش سبزها، ملى مذهبى ها، نهضت آزادى، مليگرايان، چپ ها، فدائيان خلق، ليبرال ها، روزنامه نگاران مستقل شاغل در رسانه هاى خارج از كشور مانند بى.بى.سى، راديوفردا و صداي آمريكا، علاقمندان به روشنفكري دينى و سروش و دفتر تحكيم، حتى سلطنت طلبان و غيره باشند.
براي تمام اين موارد ميتوانم اسم افرادى را به عينه ذكر كنم، اما از لحاظ اخلاقي كمى راحت نيستم. اگر نياز افتاد در كامنت يا پيام خصوصى عرض خواهم كرد.
نكته ديگر اينكه از نظر آنها نظام حق دارد هركسى را كه به حال و آينده امنيت كشور خطرناك تشخيص ميدهد، بدون رعايت روند قانونى و حقوقى فقط به صرف عقيده يا عضويت در يك گروه حذف و أعدام كند.
از نظر آنها خون و جان و مال “انسان بما هو انسان” محترم نيست و اگر امروز آنها را از بين نبريم فردا ما را از بين خواهند برد. اين دقيقا شعار اسرائيل در قبال فلسطينيان و داعش در قبال ديگران است. محمدرضا باهنر هم امروز گفته است اپوزسیون پی اعدام را به تنشان بمالند.
از نظر آنها أقليتهاى قومى كرد و عرب و ترك و بلوچ اگر حقوق خود را مطالبه كنند جدايى طلب اند و بايد آنها را از بين برد. بهائى ها، مزودر اسرائيل و غرب، سلفى ها، عوامل سعودي و داعشى و مجاهدين خلق، جنايتكار و خائن اند و بايد اعدام شون كرد.
يكى از ويژگي هاى بارز اين گروه اين است كه هركسى سياست هاى دولت و نظام را نقد كند بلافاصله او را به ارتباط با اجانب و “ايران ستيزى” متهم ميكنند و ميگويند تو كه فلان و وابسته به بهمان هستي حق نداري ايران (بخوانيد رژيم ) را نقد كنى؛ ميدان بحث را از “ماقال” به “من قال” تغيير ميدهند.
آنها ميرحسين را دوست دارند اما با موضع شفاف وي در اعتراض با اعدام تعدادى از كردها مخالفند. آنها منتظرى را دوست دارند، اما انتشار نوار صوتى او در اعتراض به اعدام ها را محكوم ميكنند. اين گروه حتى دارند از خاتمى و هاشمى عبور كه نه، بلكه عقب مى افتند و فقط در دولت روحانى خلاصه مى شوند.