انقلاب سال ۵۷ در ایران و تغییر نظام حاکم سبب اولین موج مهاجرت گسترده ایرانیان به خارج از کشور در تاریخ معاصر بود که میتوان بیشتر این مهاجرت ها را نتیجه اجتناب ناپذیر هر انقلابی دانست ، یعنی درست در جائی که مرزهائی به نام “انقلابی” و “ضد انقلابی” شکل میگیرد و این آغاز شکاف بین مردم یک کشور و یک جامعه است .
این روند مهاجرت از ایران به طور متناوب از فردای ۲۲ بهمن پنجاه و هفت تا به امروز ادامه داشته است اما این روند بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با شیب بسیار زیادی رو به ازدیاد گذاشت و به عکس انچه پیشبینی میشد که بعد از چند سال فاصله گرفتن از حوادث سال ۸۸ که باید این روند رو به کاهش بگذاری ، در عمل چنین نشد و این حرکت رو به فزونی گذاشت .
به نظر میرسد حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ تنها نقش یک نیشتر بر یک دمل چرکین را داشته که سال ها بود رشد کرده بود و این حوادث باعث باز شدن این غده شده است .
نقش حاکمیت در رشد این غده چه بوده؟ چرا مردم سال هاست دنبال راه فراری از کشور میگردند؟ آنچه مشهود است همه از سر دلخوشی دست به چنین اقدامی نمیزنند ، چه اگر بدانند که در این راه با چه مشکلات و مسائلی روبرو خواهند شد ، شاید از این تصمیم منصرف شوند اما آنچه آشکار است، مردم ایران حتی با دانستن مشکلات هم باز سعی در خروج از کشور دارند .
آیا همه به دنبال همان بهشت گمشده هستند؟ یا که نه مسئله چیز دیگر است و روند توتالیتر شدن رفتار حاکمیت آنچنان عرصه دارد به مردم تنگ میکند که آنها برای بدست آوردن حداقل های حقوق یک شهروند از کشور خارج میشوند
آنچه مسلم است این نکته است که حکام جمهوری اسلامی نتوانسته و نمیتوانند که خود را با خواست های همه مردم ایران تطبیق دهند و از همین روی است که سعی در ساختن طرفدار و شکل دهی نسلی جدید برای یکدست کردن جامعه دارند تا شاید بتوانند یک قشر از قبل تعریف شده را جایگزین همه مردم کنند و به نوعی انسان سازی کنند ، یعنی همان پروژه ای که سال ها اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفت .
و در پایان اگر این روند به همین منوال ادامه یابد به طور حتم مردم مجبور به گزینش بین ماندن و یکی شدن در یک جامعه میشوند و یا که باید از کشور مهاجرت و به نوعی فرار کنند ، که این بخش دوم به طور حتم بیشتر مورد علاقه سران جمهوری اسلامی است .
در مجال بعد سعی خواهم کرد که به این موضوع به صورت دقیقتر بپردازم