✍️ مهران صولتی
توییتی را می خواندم نزدیک به مضمون؛ چین با پیروزی در نبرد با کرونا ثابت کرد که سنگ بنای دولت ها و ملت ها در دنیای کنونی یک چیز است، ” توانایی حل مساله”. این در حالی است که ایران پس از انقلاب کشوری بوده است با انبوهی از مسائل حل نشده! تجربه ای از وجود استخوان لای زخمی که بعد از گذشت چهل سال همچنان التیام نیافته است. مسائل حل نشده ای از جنس مسیر توسعه، رابطه با غرب، رفتار با مردم، روابط میان اجزای حکومت، نقش دولت پنهان، موازی سازی نهادی و … فقط بخش کوچکی از این معضل رو به بحران در ایران امروز محسوب می شوند. حال پرسش این است که چرا ما با چنین وضعیتی روبرو شده ایم؟ بخشی از پاسخ ها می توانند به شرح زیر باشند:
دو پایه بودن قانون اساسی که موجب مناقشه ای بلند مدت میان ابعاد جمهوریت و اسلامیت در نظام سیاسی شده است. در حقیقت منازعه میان نهادهای انتخابی و انتصابی در چهاردهه گذشته به شدت فرساینده و موجد ناکارآمدی گسترده در نظم سیاسی موجود بوده است!
عدم تناسب میان اختیارات و مسئولیت ها( هر که قدرت بیشتری دارد، باید مسئولیت بیشتری هم بپذیرد)، از همان ابتدا موجبات اتلاف انواع سرمایه ها را فراهم آورده است. برخی از سیاسیون از مفهوم ” دولت پنهان” به عنوان خروجی این عدم تناسب بهره گرفته اند!
اگر چه اکنون روشن شده است که اصول توسعه در جهان یکسان و مدل های آن متفاوت است ولی تلاش کشور در طراحی الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت بدون توجه به واقعیت های کارشناسی و صرفا با تکیه بر شعارها، اقدامی تبلیغی همراه با اتلاف هزینه فراوان محسوب می شود!
موازی سازی نهادی و شکل گیری مجموعه ای از شوراهای عالی، کشور را در مسیر توسعه به غایت زمینگیر ساخته است. تمهید اقداماتی برای شکست دادن رقبای سیاسی اکنون به بحران کارآمدی در مجموعه وسیع تر نظام سیاسی موجود انجامیده است!
فرآیند حل مساله نیازمند شکل گیری نوعی تمایز ساختاری است به طوری که استقلال نسبی عرصه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده از یکدیگر فرصتی برای نگاه تخصصی و کارشناسی به مسائل هر حوزه را فراهم آورد. در ایران سیاست زده کنونی، چیرگی سیاست بر همه عرصه ها موجب ناکامی در حل مسائل شده است!
حل مسائل اجتماعی نیازمند پذیرش برخی نارسایی ها و وجود اراده ای برای حل آنها از سوی حکومت است. در ایران اما دیری است که مسئولان با اتکا به نظریه توطئه می کوشند تا بیگانگان را عامل بسیاری از معضلات معرفی کرده و نقش خود را در پیدایش بحران ها انکار کنند. روشن است که با غلبه چنین نگاهی نمی توان به حل مسائل امیدوار بود!