بعضی اوقات برای اینکه موضوعی را به یاد بیاوریم یا خاطره ای را بخواهیم بازگو کنیم یا درسی که قبلا آموخته ایم پس بدهیم یا …. باید به ذهن خود فشار بیاوریم یا برگردیم و کتاب هایمان را دوباره مرور و بازخوانی کنیم یا از هم دوره ها و هم سن و سالهای خودمان که در موضوعی خاص با آنها شریک بوده ایم بپرسیم به هر حال میخواهم بگویم در این زمینه که قصد قلم فرسایی دارم نیازی نیست به این کارها و ارجاع به گذشته و کمک گرفتن از دیگران ، همین چند وقت پیش بود که هر چهره ی مشهور و شناخته شده ای در جامعه از طریق رسانه های نوشتاری ، گفتاری، تصویری، فضای مجازی و واقعی، اعم از ورزشکاران ، نویسندگان، هنرپیشه های سینما و تلوزیون ، سیاسیون ، فعالان اجتماعی، اساتید دانشگاه ،دانشجویان، روشنفکران و و و مردم را به حضور در انتخابات و رای دادن به آقای روحانی از هر تریبون و وسیله ای برای رساندن صدای خود به اقشار مختلف مردم استفاده می کردند و با گرفتن عکس های دسته جمعی و تکی و نوشتن بیانیه و تشکیل کمپین های انتخاباتی و جمع کردن امضا از چهره های مشهور،مردم را ترغیب و دعوت می کردند و با دلایل گوناگون حرف خود را به کرسی نشاندند و شاهد «حماسه ی حضور» بودیم.
اصلا کاری به حرفها نداریم که آیا این حرکت از طرف آنها درست بود یا اشتباه، به جا بود یا نابجا، کمی خوش بینانه اگر به موضوع نگاه کنیم شاید در آن موقع و آن شرایط و آن دوره ی تاریخی این تصمیم از طرف اقشار نامبرده و نیز انتخاب جامعه بهترین تصمیم ممکن بود.
اما حالا پس از گذشت دو سال از روز انتخاب اگر نگاهی به اوضاع جامعه و وضع معیشت و رفاه اجتماعی و اقتصادی مردم و وضعیت سیاسی و بین المللی بیاندازیم چه حرفی برای گفتن هست؟
از آن کمپین ها و بیانیه ها و امضا کنندگان به جز عده ی انگشت شماری هیچ گونه صدایی در نمی آید. هیچ اعتراض و انتقادی شنیده نمی شود. آیا آن همه تبلیغ و ترغیب و دعوت از مردم برای پسرفت جامعه بود و خالی شدن هر چه بیشتر سفره ها و تنگ تر شدن دست ها و شکسته شدن کمرها و ویران شدن خانه ها و از بین رفتن حرمت ها و و و
دوست عزیز ، هنرمند گرامی ، شاعر خوش قریحه، روشنفکر محترم، ورزشکار دوست داشتنی ….
کجایی؟
چرا روزه ی سکوت گرفته ای؟
چرا من را ترغیب کردی که رای بدهم و با دلایل گوناگون مرا قانع کردی که فلانی اصلح است و می تواند و می تواند و می تواند؟
اکنون از تو می پرسم چرا ؟