اخیرا در تلویزیون سریالی به نام «بچه مهندس» در حال پخش شدن است که محوریت داستان حول عشق یک پسر 14 ساله به یک دختر 11 ساله می چرخد. آقا جواد ۱۴ ساله عاشق این دختر ۱۱ ساله شده و از بچگی برای او نشان و گردنبند میخرد.حالا این را بگذارید کنار موج تبلیغی تازه ای که برای رواج کودک همسری راه افتاده که مخالفان و موافقان بسیاری را با خود به همراه دارد که در ادامه بعنوان یک مخالف به ارائه دلایل خود میپردازم اما سوال اصلی اینجاست! تلویزیون و صدا و سیما چطور میتوانند این حجم از حماقت و بلاهت را در خود جای دهند؟؟؟ در شرایطی که بازیگران سی و چهل ساله در سریال ها از طریق بلوتوث یا وای فای بچه دار میشوند حال از عشق کودک ١۴ ساله و ١١ ساله حرف میزنند؟؟؟ احتمالا در آینده ای نزدیک در یکی از سریال ها شاهد این باشیم که در اتاق زایمان دو مادر همزمان کودکانی را به دنیا میآورد و در همان لحظه عاقد خطبه عقد را بین دو نوزاد جاری میسازد! و اتفاقا سریال مورد توجه و تشویق آقایانی همچون پورازغدی هم قرار گیرد اما اولین سوال بنده از موافقان کودک همسری اینجاست که شما برای ازدواج جوانان چه قدمی برداشته اید و یا برای تحکیم خانواده هایی که متوسط سنی زن و شوهر بین 30_40 سال است چه کار کرده اید که حالا اصرار به ازدواج در سن پایین را دارید؟؟؟؟؟؟ در جامعه ای که یک مرد ٣٠ ساله با مدرک فوق لیسانس و با کار در اداره و اسنپ و گاهی هم در اواخر شب نگهبانی از یک برج چند طبقه نمیتواند احتیاجات خود و همسر شاغلش را تامین کند کودک ١۴ ساله با مدرک سوم راهنمایی در واقع چه غلطی میتواند بکند برای تامین مایحتاج زندگی؟؟؟؟؟؟
اما بعد از اینها نگاهی منطقی تر و کاملا عملی به دور از احساسات به معقوله کودک همسری می اندازیم.
کودکی که هنوز در دنیای خاله بازی خود غرق است، عروسکهای خود را کنار گذاشته و حال باید به اجبار والدین واردت فصل جدیدی از زندگی خود شود، فصلی طولانی که خیلی زود برای او آغاز شده است.
پدیده های اجتماعی زیربنای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی دارند و برای رسیدگی به یک پدیده اجتماعی ابتدا باید خلاهای قانونی و فرهنگی را ابتدا رفع کنیم.
در حالی که قانون برای نوجوان ۱۲ ساله حق رانندگی و رای را قائل نیست، اما همین قانون به این فرد کم سن و سال اجازه میدهد زندگی جدیدی را تشکیل دهد.
اگر بخواهیم با مسائل اجتماعی علمی تر برخورد کنیم باید در بسترها بیشتر کار کنیم، باید یک فرد از آمادگیهای روانی و جسمانی برخوردار باشد تا بتواند ازدواج کند.
ازدواج یک مسئولیت است و فرد وقتی بله را گفت در برابر همسر خود مسئول است، و اگر عشق همزمان با دوران بلوغ فرد شود توانایی تفکر درست را از او می گیرد چرا که این سن، سن آسیب زایی است.
پس باید قانون از ازدواج کودکان جلوگیری کند،
یکی از علت های ازدواج زودهنگام دختران این است که خانواده فکر میکنند دختر با بالارفتن سن سخت گیر شده و قادر به انتخاب درست نیستند. اما بیشتر ازدواجهای کودکان به دلیل فقر اقتصادی اتفاق می افتد و این زمانی است خانواده برای رفع مشکل مالی خود دختر را زودهنگام وارد زندگی مشترک می کند.
آسیب های جسمی و روانی و مشکل در برقراری ارتباط جنسی از آسیب های ازدواج زودهنگام دختران است که باید ابتدا این آسیبها را دید سپس برای ازدواج اقدام کرد.
اما آسیب های ازدواج زود هنگام چیست؟
ازدواج زیر ۱۸ سال برای بارداری بسیار خطرناک است، تولد کودکان کم وزن که زمینه ای برای اختلالات ژنتیک است ، ایجاد معلولیت ها و زایمان زودرس از عوارض بارداری مادر در سن کم تر از 18 سال است، و به نوعی کودک همسری از مصادیق بارز کودک آزاری است
در واقع کودکان مهارت لازم برای ایفای نقش همسریرا ندارند یعنی اینکه فرد هنوز دوران کودکی خود را سپری نکرده و کودکی نکرده و هم اکنون قرار است نقش بزرگی را ایفا کند.
فردی که وارد ازدواج میشود باید توان ایفای نقش و آگاهی لازم را داشته باشد حال آنکه از کودکی می خواهیم که بتواند این نقش را ایفا کند.
در واقع از باب موضوعات روانشناختی واگذار کردن مسئولیت بزرگی به عنوان ف
رد همسر به فردی که وارد حتی جوانی هم نشده اشتباه است.
یک کودک معیارهای انتخاب همسر را نمیداند و به بلوغ عاطفی و روانی نرسیده است.
در این دوران کودک تازه مهارتهای ارتباط با دیگران و موضوعات دوران نوجوانی را فرامی گیرد حال چگونه ممکن است از او انتطار داشته باشیم در زندگی نقش همسری را ایفا کند.
کودکان دیدگاه نادرستی نسبت به ازدواج دارند هرچند که در بین جوانان نیز این دیدگاه وجود دارد، برای فردی که در دوران کودکی قرار دارد انتظار از ازدواج چیزی جز تجربیات هیجانی که سریعا فروکش می کند نیست.
به علاوه به دلیل کم بودن سن نمی توانند استقلال در زندگی داشته باشند و همین امر باعث دخالت اطرافیان می شود که این خود یک معضل استکه گاهی به جدایی ختم میشود چرا که دیگر در زندگی امنیت ندارند.
اما معضل بعدی کودکی نکردن است. کودکی نکردن از غمهای این افراد است که منجر به طلاق عاطفی و عدم پایداری بنیان خانواده می شود.
اما نکته مهم بعدی این است که یکی از رفتارهایی که باعث تکمیل نقش همسری میشود نقش جنسی است و ارتباط جنسی مطلوب می تواند به پایداری ازدوج کمک کند که به طور قطع کودک نمی تواند این نقش را به درستی ایفا کند.
درست اجرا نشدن رفتارهای جنسی معضلاتی چون ترس و دلهره، فاصله گرفتن زن و شوهر از یکدیگر، ایجاد دلزدگی زناشویی، شکاف عمیق و ایجاد طلاق عاطفی را در پی خواهد داشت
زن و شوهر برای آرامش بخشی به یکدیگر آفریده شدهاند اما این گونه ازدواج ها این تجربه را برای زوجین به ارمغان نمی آورد.
اما آسیب بعدی متوجه فرزندان این زوجین است و معمولا کودکانی که ازدواج می کنند نمیتوانند فرزندان سالمی را تحویل جامعه دهند.
و در آخر اینکه نباید از خاطر برد که امروزه کودکی به یک مفهوم جهانی تبدیل شده است. حقوق کودک در تمام جهان به رسمیت شناخته شده و باید کودک از این حقوق که حق طبیعی اوست برخوردار باشد.