با توجه به بداخلاقی هایی که بیشتر از انتخابات 88 شکل گرفت و هم اینک نیز بعضی از نانزدهای ریاست جمهوری بدان اهتمام تام نی دارند و هواداران انها تیز گاه هنان راه و شیوه را دنبال می کنند نکاتی را خدمت دوستان عرض می کنم:
1- یک روز تو مدرسه نواب البته سالها پیش از این. دو تا آخوند به جان هم افتاده بودند. ضمن مشت و لگدی که به هم پرتاب می کردند مدام به یک دیگر فحش می دادند. من انتظار داشتم مثلا بگویند بیسواد. نفهم. عقل و شعور یک طلبه جامع المقدماتی از تو بیشتره و… اما چشمتان روز بد نبیند، هر کدامشان گراهای دقیقی از مادر و خواهر و زن یک دیگر می دادند. یکی مادر و خواهر و زن آن یکی را از این رو به آن رو می کرد و آن یکی هم خواهر و مادر دیگری را. مات و مبهوت نظاره گر دعوای آخوندی بودم. تعجبم از این بود که حتی دور و بر منزل ما یعنی آخر عامل هم دشنامهایی به این شفافی و بی پردگی داده نمی شد. نمی دانم چرا مطالب بعضی صفحات مجازی را دنبال می کنم و یا سخنان بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری را مرور می کنم به یاد این خاطره در مدرسه نواب می افتم.
2- در پیروزی انقلاب که شهید هاشمی نژاد و مرحوم طبسی و آقای خامنه ای را گرفته بودند. جمعی از طلبه ها به منزل آیت الله شیرازی رفتیم و تحصن کردیم تا این عزیزان که رهبران انقلاب در مشهد بودند را آزاد کنند. بگذریم از این که در این منزل چه گذشت. نیروهای انتظامی و نظامی که حلقه را هر لحظه تنگ و تنگ تر می کردند تا به نزدیک در خانه ایت الله شیرازی رسیدند.می خواستند در منزل آیت الله شیرازی را ببندند یکی از آقایان انقلابی دستهایش را از در منزل گرفت و … چشمهای من چهارتا شده بود. خیال می کردم این تعبیرات و کنایات و استعارات مختص الواطهای پایین خیابان و گودال زابلی ها و آخر عامل است. از این که این فرهنگ آن قدر قوی است که در حوزه نیز حاکم است سخت شگفت زده شدم. نمی دانم جرا این روزها به یاد ان ایام می افتم.
3- دور اخیر که به درس آسید جلال آشتیانی شرکت می کردم و نیز با ماشین گاهی از اوقات ایشان را به منزل می رساندم. چون همسایه تقریبا نزدیک به ایشان بودیم. روزی در بین راه منزل و مدرسه گفت: حیف که دیر با هم آشنا شدیم. کاش زودتر از اینها می آمدی. خندیم و گفتم ده سال قبل من به درس شما آمدم . تو درس حسابی به پرو پای مرحوم … پیچیدید و یک حال حسابی به خواهر و مادر ایشان دادید. من فکر می کردم درس و بحث و فلسفه لااقل زبان ما را کنترل می کند. چون هنوز ظرفیت شنیدن این سخنان آب نکشیده را نداشتم رفتم و ظرفیت خودم را افزایش دادم. حالا که آمده ام مهم نیست که به هرکی دلتان می خواهد فحش بدهید. ایشان خندید و گفت کاش همانجا این نکته را به من می گفتی…
الغرض:
دولتها می آیند و می روند. حکومتها می آیند و می روند. چنان که آمده اند و رفته اند. چه چیزی از ما باقی خواهد ماند؟ حیف نکرده همان یک ذره شرافت و انسانیت را که شاید در ما باقی مانده در بازار مکاره روزگار در معرض فروش بگذاریم.
یقینا هر یک از دوستان از نامزدی در انتخابات به علتی حمایت می کند. بهتر نیست به همان علل بپردازیم نه بد و بیراه گفتن به دیگری.
امید که بتوانیم در جمع دوستان دوستانه بازی انتخابات را به پیش برویم. بدانیم که انتخابات یک بازی است اما بازی جدی. بازی را جدی بگیریم نه جدی را به بازی.
4- با علی عسکری از اوایل انقلاب رفیقیم. مدتها در دفتر مرحوم طبسی که مسول سیاسی این دفتر بود با هم ارتباط داشتیم. ارتباط وثیق و عمیق. جریانهای سیاسی به لحاظ موقعیت ما را در دو سو قرار داد. در جلساتی در مشهد گاه در برابر هم قرار می گرفتیم… ولی به نظر نمی رسید دوستی و رفاقت ما آسیب دیده باشد. در نزدیکی آقای هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی به هم و اب شدن یخهای گذشته و نامزدی مرحوم هاشمی رفسنجانی دو جریان از هم گسسته و شکافی که بینشان افتاده بود به برکت این دو بزرگ مرد به هم پیوست.
گرچه طی سالها دو جریان سیاسی بود ولی قرار نبود که دوستی و رفاقت ما به هم بخورد.
الغرض توجه داشته باشیم که همه این بازی ها تا آخر همین برج یعنی اردیبهشت است و نی دانیم که انتخاب بین دو مسیر و دو راه متفاوت است. در پاسخ به این پرسش:
چرا شما به دکتر حسن روحانی رای می دهید؟
در پاسخ خواهیم گفت:
ما به دنبال زندگی بدون تنش هستیم پس به روحانی رای می دهیم.
ما به دنبال فضای امن بدور از امنیتی هستیم پس به روحانی رای می دهیم
ما به دنبال عقلانیت هستیم پس به روحانی رای می دهیم
ما به دنبال صلح در جهان و اصلاحات در ایران هستیم پس به روحانی رای می دهیم
ما به دنبال چرخیدن زندگی مردم هستیم پس به حسن روحانی رای می دهیم
ما به دنبال شفافیت در حوزه اقتصاد و سیاست هستیم پس به روحانی رای می دهیم
ما چون پای بند به تعهدات بین المللی هستیم پس به حسن روحانی رای می دهیم
ما چون نمی خواهیم مردم را به زور به بهشت ببرند پس به روحانی رای می دهیم.
اما علیرغم همه این تمایزهای روشن بین روحانی -جهانگیری- با دیگران ولی این فضای انتخاباتی به زودی تمام می شود. و ما خواهیم بود و دوستی هایمان.
درست است که من در انتخابات به فرد خاصی رای می دهم و لی دوستی و رفاقتمان را با عزیزان به هم نزده و نخواهیم زد. کاش قدرت نمی بود تا ما دوستانه روی زمین می نشستیم و با همان لباسهای خاکی در کنار هم سخن از عشق می زدیم و در پی حقیقتهای گم شده و دست نایافتنی بودیم. از ارمانهایمان داد سخن می دادیم
ما که قطع نداریم راهمان درست است. اگر ادله کافی برای نادرستی راه باشد برمی گردیم.
جلسه ای در محضر جناب آقای سیدان بود و ایشان طبق معمول موضوع تند علیه اصالت وجود گرفتند. بنده عرض کردم حقیر از مادر که اصالت الوجودی زاده نشدم. نحن ابناء الدلیل. برای بنده ادله اصالت الوجودی ها قویی تر است تا دیگر ادله. اگر شما بتوانید بنده را قانع کنید از آن دست بر می دارم. من که کشته مرده ملاصدرا نیستم. و شیفته اصالت الوجود هم نیستم. من تابع دلیلم. او خود به زبان حال گوید چون کن. در عرصه سیاسی هم هنین شیوه و روش را تعقیب می کنیم.
من معتقدم اصل صلح است جنگ عارضی است. اگر آدمها مثل آدم باشند با هم جنگ نمی کنند ولی به خاطر منافع یا فزون خواهی یا جهالت و یا… جنگ می کنند. حالا یکی بواند با ادله کافی بنده را قانع کند که اصل جنگ است و صلح عارضی است من دست از آن نظریه بر می دارم.
من معتقدم در جریان انرژی هسته ای خسارات فراوانی به گردن ما وارد کرد. اصلا به انرژی هسته ای باور نداشته و الان هم ندارم ولی بخشی از هویت ما شده است. خدا رحمت کند نراقی را که علیه انرژی هسته موضع می گرفت به ایشان مفصل توضیح دادم که الان انرژی هستی به غلط یا درست بخشی از هویت ما شده است. و ایشان از این تاریخ به بعد هرگز علیه انرژی هسته ای موضع نگرفت. و دنیا می رفت که ایران را با خاک یک سان کند. دوستان خیلی ها در جریان شاید نباشد که چرا امام جام زهر را سر کشید. حالا در جریان گفتگوهای انرژی هسته ای با گفتگوی دیپلماتهای کشورمان سایه جنگ از سر ملت ما رفع شد. تاکید می کنم که رفع شد. حالا یکی بیاید و ما را قانع کند که برجام به ضرر مردم است. البته مردم را هم باید معنا کنمد. مردم نه کسانی که به راحتی جنس وارد و خارج می کنند. مردم نه نهاد و ارگان خاص. چون تو فرهنگ ما مردم مشترک لفظی است. ده ها معنا می دهد. واقعا اگر برجام به سود مردم نباشد راحت کنارش می گذاریم ولی این را بیایند و توضیح بدهند. دلیل بیاورند. به نظر من دلیل دلیل است و نظر هم نظر چه اصالت وجود در فلسفه باشد و چه برجام در عرصه سیاسی و چه حضور زنان در استادیو در ورزش و چه منع موسیفی در مشهد و… باید شعار را کنار گذاشت. ما با واقعیتها سر وکله می زنیم. مردم هم یعنی هشتاد میلیون که گوشت و پوست و استخوان دارند و احساس و عاطفه. ادله خود را رو کنیم. یاد بگیریم با هم گفتگو کنیم.