مردم شهرستان پارسيان (گاوبندي) و ديگر نقاط استان هرمزگان از جمله بندرعباس مدتهاست به مدني ترين شيوه ممكن درحال اعتراض به مصوبه هيات دولت سابق در مورد إلحاق پنج روستا در غرب اين استان به شهرستان لامرد و استان فارس هستند.
آنها در اعتراضات خود سعي كرده اند با حساسيت تام، حرمت تمام نهادهاي نظام؛ از ولي فَقِيه و نماينده اش در استان گرفته تا روحاني و نيروي انتظامي و غيره را رعايت و از آنها حق خود را طلب كنند، چون با دلائل مختلف حقوقي و فرهنگي و اجتماعي و زيست محيطي و غيره معتقدند اين مصوبه غيرقانوني است.
كمپين ما جناحي نيست؛ اصولگرايان استان، از جمله امام جمعه بندرعباس، شوراي اصلاحطلبان و استانداري اعتدالگرا از آن حمايت كرده اند.
ما تجزيه طلب نيستيم، بلكه استان و شهرستان ما به دو نام اصيل ايراني؛ (هرمزگان و پارسيان) مزين است. يكي از چهره هاي شاخص كمپين مان، “نيما صفا” بيش از هركدام از شما در دفاع از “فارس” بودن خليج فارس كوشيده و نوشته است. گفتمان ما مذهبي نيست، بلكه شيعه و سني استان و شهرستان از آن حمايت كرده اند.
نه ما و نه همشهريان مهاجرمان در آن سوي آب، ضد نظام نيستيم، بلكه در تمام انتخابات ها بالاترين آمار مشاركت داشته ايم. در إثبات ادعايم همين بس كه براساس اطلاع موثق، رهبر ايران براي آزادي يكي از خيرين و ثروتمندان منطقه ما بنام احمد رستماني كه به اتهام اخواني بودن در إمارات به زندان افتاده، با حكام اين كشور رايزني كرده است.
اميدوارم مقدمه و استدلالم كافي باشد تا بگويم كه با اينحال جامعه مدني ايران؛ شامل اصلاحطلبان و حاميان دولت و همچنين دوستان شبكه هاي اجتماعي، تاكنون در دفاع از ما اقدامي نكرده اند. شايد بگوييد اطلاع ندارند. دليل آن مشخص است؛ رسانه هاي شان اخبار كمپين و اعتراضات ما را پوشش نداده اند.
ميگوييد چرا؟ دليل آن حاشيه نشين بودن ماست. در فرهنگ ايراني -ربطي به ج.ا و پهلوي هم ندارد- توسعه و حق و إمكانات متعلق به قشر سه بعدي “مركزنشين-شيعه-فارس” است. هركدام از اين مؤلفه ها داشته باشي، مهر محروميت بر پيشاني ات خورده است. گفتم در فرهنگ ايراني، جون گله و شكايت ما از جامعه مدني است، زيرا مسئولين تاكنون بيش از شما از ما حمايت و به حقانيت مان اذعان كرده اند، اما موفقيت ما مستلزم ياري و همراهي شماست.
(عبدالسلام سليمي ٦ تيرماه ٩٥)