✍️ حسن خادم*
?روزی نیست که در مورد فساد مالی و افشاگری در این خصوص خبری به گوش ما نرسد . ببینید کاربه کجا کشیده که عضو مجلس خبرگان رهبری نیز دست به افشاگری زده است ! من هم که دیدم وضع تا این حد خراب است به خودم گفتم بد نیست کمی هم دست به افشاگری بزنم !
?وقتی مهندس موسوی نخست وزیر شد در ساختمان مرکزی مستقر گردید . یادم می آید در سمت راست طبقه اول اطاق بزرگی بود که جلسات هیات وزیران آنجا تشکیل می شد. داخل این اطاق میز بیضی بزرگی از زمان هویدا نخست وزیر شاه وجود داشت؛ همینطور پرده ها و سایر امکانات. وقتی مهندس موسوی کارش را آغاز کرد اجازه نداد کمترین هزینه ای در آنجا انجام شود. اما همین که ایشان پس از ۸ سال ساختمان را ترک کردند بلافاصله با استقرار مرحوم دکتر حبیبی بعنوان معاون اول رئیس جمهور؛ دست بکار شدند و شروع کردند به نوسازی وسایل داخل کاخ نخست وزیری!! از میز جلسات هیات وزیران بگیر تا پرده ها و دیگر امکانات. من هم مدتی بود که از آن ساختمان خارج شده بودم و بعد از چندی؛ یکی از همکاران که خواهش کرد از قول او جایی حرفی نزنم برگشت گفت: خادم اگه بدونی چه هزینه هایی دارند می کنند. هر چی بوده و نبوده دارند عوض می کنند. اگه فاکتورهارو نشونت بدم مخت سوت می کشه!
?یادم می آید یکبار نخست وزیر آقای میرحسین موسوی آقای دانیالی رئیس تشریفات را به اطاق خود احضار کرد و از او سئوال کرد چرا در صبحانه وزرا در کنار پنیر کره هم قرار داشت؟ ایشان هم پاسخ داده بود؛ این کره مربوط به مهمانان خارجی شب گذشته بوده؛ گفتیم تو صبحانه وزرا استفاده بشه. اما آقای مهندس موسوی به ایشان اعتراض کردند و گفتند: دیگه تکرار نشه؛ چون همین آقایان در جلسه بعدی وقتی ببینند کره در صبحانه شان وجود ندارد می پرسند پس کره اش کو!؟
?خاطره ای دیگر هم بگویم که به خواندنش می ارزد . من مدتی در آرشیو مشغول کار بودم . وزیر ارشاد ماهانه لیست کتابهای چاپ شده را برای نخست وزیر می فرستاد تا ایشان ملاحظه و کتب مورد نظرشان را انتخاب تا دفتر وزیر آنها را برایشان ارسال کند . مهندس موسوی عنوان و موضوع کتابها را ملاحظه و سپس تعدادی را انتخاب می کردند . یکبار پیش از آن که این لیست را آرشیو کنم ؛ چشمم افتاد به پی نوشت نخست وزیر در هامش صفحه اول لیست کتابها . ایشان خطاب به وزیر ارشاد نوشته بودند :
“لطفا کتابهای علامت گذاری شده به هزینه شخصی اینجانب خریداری شود.”
?یادم می آید ۶ ماه بود که ساختمان نخست وزیری را ترک کرده بودم و همکاران سابق مرا به ناهار در همان ساختمان دعوت کرده بودند. ظهر وارد آن ساختمان شدم و حیرت زده داخل حیات خشکم زد. باغ و حیاط بزرگ کاخ نخست وزیری شده بود بهشت! باورم نمی شد. پیش خودم حدس زدم حتما باغبانها عوض شده اند. اما حدسم کاملا اشتباه بود. همان وقت آقای دربانی یکی از باغبانهای سابق را صدا زدم و به او گفتم: چقدر اینجا قشنگ شده؛ مرد حسابی اون وقت که آقای مهندس موسوی بود چرا بهش نمی رسیدید؟
گفت: آقای مهندس اجازه نمی داد ما خرج کنیم اما الان دستمون بازه!!
?خاطره دیگر مربوط به زمانی است که در ساختمان شماره ۵ نخست وزیری مستقر شده بودیم. یادم می آید باغبانها گاهی با چکمه خیس آن هم در حضور مهمانی که قرار بود آقای مهندس موسوی را ملاقات کند از اطاق من می گذشتند و وارد باغ می شدند. من پیشنهاد دادم در انتهای راهرو تیغه را برداریم و یک در چوبی آنجا بگذاریم. اما آقای موسوی مخالفت کردند و گفتند: هزینه داره. اگه خیلی ناراحتید از اطاق من بیان رد بشن!!
?از این دست خاطرات زیاد داریم. افشاگری فساد و دزدی که چیز عجیب و غریبی نیست. دیگر کسی از شنیدن آمار و ارقام عجیب و غریب سرقتها تعجب هم نمی کند. اگر سراغ دارید بیایید پاک دستی ها و اخلاص در عمل را افشاگری کنیم. شخصا مطمئنم اگر آقای موسوی بداند این حرفها را زده ام مرا نخواهد بخشید اما دیگر برایم مهم نیست ببخشد یا نبخشد! می گویم و باز هم خواهم گفت چونکه احساس می کنم اگر نگویم خیانت کرده ام.
?حالمان از این همه فساد و دزدی و رشوه و خیانت به بیت المال به هم خورده و دچار تهوع شده ایم. امیدوارم با تغییر رئیس قوه قضائیه دست دزدان بدون ملاحظه هر نوع خط قرمزی؛ از بیت المال قطع شود. اخیرا کمی امیدوار شده ام اما با این حال نمی دانم چرا آدمی به پاکدستی میرحسین موسوی که ۸ سال خزانه و پول بیت المال در ید قدرت او بوده و از آن حراست کرده همچنان در حصر بسر می برد!!
*منشی مهندس میرحسین موسوی