✍?حمید امیناسماعیلی
تحولات داخلی امریکا و نتایج حاصل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری آن کشور جای بحث و تحلیل مفصلی دارد که مجال طرح آن در این نوشته نیست، لکن سیر تحولات داخلی ایران طی سه دهه پس از جنگ تحمیلی وافزوده شدن تدریجی شکاف دولت-ملت در کشور به دلیل کاهش پایگاه مردمی و کاهش توان حل و فصل مسائل اجتماعی و اقتصادی توسط نظام تدبیر جامعه ( معضل ناکارآمدی) علیرغم نا چیز بودن این شکاف در دهه اول انقلاب، امری روشن و آشکار است پدیدار شدن قوانین و مقررات محدود کننده نقش مردم در روند تحولات کشور که اوج آن را میتوان از جمله در تغییرات قوانین انتخابات و افزوده شدن نظارت استصوابی به منظور امکان هدایت و ساماندهی نتایج انتخابات ها طبق نظر و خواست حاکمیت به روشنی دید کم و بیش حکایت از عدم اعتماد حاکمیت به انتخاب های امت همیشه در صحنه و انقلابی کشور دارد، نتیجتا انتخاباتهای مردمی که یکی از نقایص جدی رژیم پیشین و نقدهای وارد بر آن توسط انقلابیون بوده است امروزه در کشور به وضوح وبا تمهیدات قانونی پدیدار شده وسابقه ای قریب دو دهه دارد وطبعا انتخاب مردم در عرصه های انتخاباتی از انتخاب یک مرحله ای به انتخاب دو مرحله ای تبدیل کرده است (در مرحله اول توسط هیئتهای نظارت دست به انتخاب کاندیداهای واجد شرایط میزنند و در مرحله بعدی مردم از میان تایید صلاحیت شدگان نمایندگان خود را انتخاب می کنند در حالی که در دیگر کشورها معمولاً عوامل محدودکننده توسط مدارک ثبتی نظیر محدودیتهای سنی، عدم سوء پیشینه، میزان مشخصی از سطح سواد و عدم محکومیت های قطعی مشخص تعیین می گردد نه آنکه عوامل کیفی نظیر اعتقاد و التزام به برخی آموزه ها و…ملاک عمل باشد)
این تحولات تدریجی سه دهه اخیر که عمدتاً خود را در ناکارآمدی، تضعیف مشروعیت، تضعیف مشارکت و نفوذ در جامعه نشان می دهد باعث شده است نقش خارجی خصوصاً روابط و مناسبات با قدرت های بزرگ جهانی روز به روز در مسیر تحولات داخلی افزونتر شود البته باید توجه داشت که ماهیت تغییرات و تحولات عام جهانی و پدیدار شدن انقلاب اطلاعاتی و حرکت به سمت دهکده جهانی نیز خود موجب افزایش تاثیر بیش از پیش روندهای جهانی بر مسائل داخلی کشورها گشته است. از این رو نقش وضریب تاثیرات مناسبات جهانی واز جمله کشورهای بزرگ خصوصا امریکا بر جریانات داخلی کشورها افزایش یافته است. پدیدار شدن شخصیتی نامتعارف به نام دونالد ترامپ و در اختیار گرفتن سکان مدیریت قویترین کشور جهان توسط او و تصمیمات خطیری که در مورد ارتباط با ایران خصوصاً در مورد توافق برجام اتخاذ نمود ومتعاقب آن تحریم های ظالمانه ای را که در حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی بر اقتصاد وبخشهای دیگر جامعه ایران وضع نموده وبه اجرا گذارد آثار زیانبار قابل توجهی بر وضعیت اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و سیاسی کشور داشته است به خلاف انچه رهبران ایران میگویند این تحریمها در حدوث وضع ناگوار فعلی اقتصادی و اجتماعی کشور نقشی اساسی و جدی داشته و دارد، کاهش ۸۰ درصدی صادرات نفت کشور (با داشتن سهمی معادل ۴۰ درصد درآمدهای بودجه کشور) کاهش صادرات صنعتی و سنتی کشور (دارا بودن سهم۲۰ درصدی از درآمدهای بودجه ای) و بدتر از ان بسته شدن راه نقل و انتقال منابع مالی از سوی سیستم بانکی جهانی برای ایران( هم به دلیل تحریم های امریکا و هم قرارگرفتن کشور در لیست سیاه Fitf ) کاهش شدید واردات کالاهای سرمایهای، واسطه ای و مصرفی به دلایل پیش گفته و علاوه بر همه اینها پدیدار شدن آثار ویرانگر پاندمی کووید ۱۹، حاصل مجموعه این موارد پیدایش نابسامانی های متعدد اقتصادی و اجتماعی نظیر تورم ۳۰ تا ۴۰ درصدی نرخ و فلاکت نامناسب ( چهارمین کشور دنیا ) نرخ رشد منفی بالای ۵ درصد، نرخ سرمایه گذاری منفی، افزایش شدید میزان فقر و سایر نابسامانی های اجتماعی در طول دو سال اخیر بوده است .
حال با انتخاب جو بایدن به مقام ریاستجمهوری امریکا و اظهارات مکرر وی و اطرافیان موثرش مبنی بربازگشت به توافق برجام، طبیعتاً این شرایط میتواند فرصتی درخور توجه برای بهبود روابط خارجی ایران و رفع تحریم های ظالمانه و پدیدار شدن تحولات مثبت اقتصادی و اجتماعی کشور باشد درصورتی که رهبران موثر کشور قدر این فرصت را دانسته و از آن استفاده مناسب در جهت منافع ملی کشور به عمل آورند.
متاسفانه در سال های پس از انقلاب جز در بخشی از دوره ریاستجمهوری مرحوم هاشمی جمهوری ودوره های مسوولیت آقای سیدمحمد خاتمی و نیز دوره اول آقای روحانی جمهوری اسلامی ایران نتوانسته است روابط منطقهای و بین المللی خود را به سامان نسبی برساند. بخش اعظم سال های پس از انقلاب در حوزه سیاست خارجی هم در سطح منطقهای و هم در سطح جهانی معمولا سیاستهای نامتناسب و غیر منطبق بر مصالح و منافع ملی کشور اتخذ کردهایم و سطح تعامل خود را از یک کشور معتدل و اهل تعامل به سطح یک جنبش انقلابی رادیکال تنزل داده ایم، توجه نکردهایم که تجارب جهانی نشان میدهد طی یکی دوقرن اخیر هیچ کشوری در جهان نتوانسته است با سیاستهای خارجی تهاجمی و انقلابی به توسعه و تحول اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی دست یابد. کشورهایی نظیر ژاپن، سنگاپو، کره جنوبی چین مالزی ترکیه وبرخی کشورهای امریکای لاتین ونیز برخی کشورهای اروپای شرقی تنها در سایه تلاش جدی و تعامل با محیط دور و نزدیک( منطقهای و جهانی) و درسایه تشنج زدایی در سیاست خارجی توانسته اند به توسعه و پیشرفت دست یابند.
طبیعتاً برای ما به عنوان یک کشوردر حال توسعه باید منافع ملی کشور اولویت اصلی باشد و پس ازان باید به رسالتهای منطقهای و جهانی اندیشید، امت اسلامی برای ما عزیز است، فلسطین و ظلم آشکار به مردمان این سرزمین برای ما دردآور است اما جمهوری اسلامی ایران ابتدا باید منافع ملی خود را تأمین کند و سپس به فکرمنافع ملتهای دیگر باشد، در صورت تعارض این دوسطح از منافع، منافع کشور بلا تردید در اولویت قرار گیرد، این امر که در همه جهان بدیهی است متاسفانه در ذهن رهبران ما هنوز سامان نیافته است. اکنون که جو بایدن با طرح اعاده شرایط تخاصمی فعلی میان دو کشور به شرایط دوره اوباما واردمیدان شده است باید از فرصت ایجاد شده استفاده کرد و روابط خارجی متشنج خود را با کشورهای منطقه و جهان سامان بخشید باید توجه داشت که نمیتوان بدون سامان بخشیدن به روابط خود با آمریکا و قدرتهای اصلی جهان روابط منطقهای خود را سامان داد. طبیعتا ساماندهی روابط خارجی به معنای تسلیم طلبی و دست کشیدن از همه آرمانها و اهداف نیست بلکه باید اولویت بندی مناسبی از اهداف خود با توجه به تواناییها و امکانات کشوربه عمل آورد و از بلند پروازی ها و رویا پردازی های غیر مبتنی بر اقتضائات عملی پرهیز کرد ، به واقع گرایی و مرحله بندی هدف ها روی آورد، از طرح شعارهای رادیکال و غیرعملی پرهیز نمود.
باید توجه داشت که علی رغم توانایی های نظامی کشور ودستاوردهای مناسب بخش صنایع نظامی در دو دهه اخیر، تواناییها ی نظامی وقتی میتواند در میان مدت و بلندمدت کارساز و مفید باشد که با تواناییها وقدرتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وعلمی وتکنولوژیک کشور همسان و هماهنگ باشد.
تجربه قدرت قوی نظامی اتحاد جماهیر شوروی و فعالیتهای بین المللی آن در چهار گوشه جهان( آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکای لاتین) پیش چشم ماست. دیدیم که این ابرقدرت علرغم توان وقدرت بازدارندگی قابل توجه نظامی چگونه به واسطه ضعف های مشهود اقتصادی اجتماعی فرهنگی و …درونی به راحتی فروپاشید وآثار و تبعات فراوانی را بر خود ودیگران تحمیل نمود.
تردیدی نیست ما هم در مناسبات داخلی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تکنولوژیک دچار نابسامانی های عدیده ای هستیم این نابسامانیها معمولا منجر به وقوع پدیده های اجتماعی ناگوار می شود که نمونه های مختلف آن را در سالهای اخیر به دفعات دیدهایم، باید فکری اساسی برای حل و فصل مسائل یادشده کرد، مسائلی که با رفت و آمد افراد در مناصب مختلف حل و فصل نمیشود باید جهتگیری های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک کشور دچار تحولات بالنده جدی متناسب با شرایط و اقتضائات داخلی و محیطی شوند که یک نمونه مهم آن را در ارتباط با پدیدار شدن رخداد جدید در انتخابات امریکا مطرح کردیم مابقی آن را می توان در فرصتی دیگر مورد بررسی قرارداد. امید که از این فرصت های زودگذر استفاده شود و رهبران کشور انها رامغتنم بدانند وبه نفع منافع مردم از انها استفاده کنند. ان شاء الله