پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ کارن یانگ در المانیتور نوشت: دولت بایدن باید برای جلوگیری از جنگ گفتگوها را آغاز کند. در دسامبر 2016 ، هنگامی که اعضای دولت جدید دونالد ترامپ، از جمله رئیس جمهور منتخب وقت با شکستن پروتکل ها با رهبری امارات در برج ترامپ ملاقات کردند. این موضوع کمی سر و صدا به پا کرد اما در واقع فرایند ضد نهاد سیاست خارجی در دولت ترامپ آغاز شد که تا به امروز ادامه دارد.
در ادامه این مطلب آمده است: ما در یک لحظه عجیب و غریب در تاریخ آمریکا هستیم، در جایی که رئیس جمهوری که شانس انتخاب مجدد را از دست داده و از پذیرفتن شکست خود امتناع میکند و در عین حال دو ماه فرصت دارد تا برای دولت آینده مانع تراشی کند. در بدترین حالت ممکن است ترامپ آمریکا را به درگیری بی مورد دیگری سوق دهد. حمله به ایران در دوران گرگ و میش ریاست جمهوری وی، به معنای نابود کردن هدف دولت بایدن برای ورود مجدد به برجام است. وضعیت اقتصادی فعلی با توجه به شیوع کرونا و سقوط قیمت نفت بدتر شده و یک جنگ منطقهای با ایران هیچ ثمری برای ثبات و شکوفایی آینده خاورمیانه ندارد.
اکنون برای آن دسته از کشورها که می خواهند قدرت منطقهای و رهبران خاورمیانه جدید باشند، یک نقطه تصمیم گیری مهم وجود دارد. عربستان سعودی با معضلی آشکار به نام عدم اطمینان از نحوه برخورد دولت بایدن با خودش رو به رو است. عربستان سعودی باید اکنون با تیم بایدن تماس بگیرد و دولت بایدن اهداف خود را بسیار واضح و خیلی زود به این کشور اعلام کند. ما در حال حاصر به یک کانال گفتگوی محرمانه احتیاج داریم. در سوی دیگر، امارات متحده عربی، همزمان بین تلاش برای بقای ترامپ و به دست اوردن دل بایدن قرار گرفته، اما با آغاز جنگ این کشور بیشترین ضرر را متحمل خواهد شد. هرگونه جنگی در منطقه، حمل و نقل، تدارکات، گردشگری و املاک و مستغلات را بیشتر تحت تاثیر قرار داده و ابوظبی را به شدت آسیبپذیر میکند.
عادی سازی روابط بین برخی از کشورهای عربی و اسرائیل اقدامی سازنده بوده، اما هنوز زود است که آن را به کلی موفق بدانیم. آزمایش میزان موفقیت این عادی سازی با درگیری میتواند طیف وسیعی از امکان هرگونه عادی سازی بیشتر را از بین ببرد. جنگ و مقابله با ایران انتخابی آسان و در مقابل به کار گرفتن دیپلماسی، حکمرانی مطلوب، آزادی سیاسی و اصلاحات اقتصادی کاری دشوارتر است. در راه اول، ممکن است دستاوردهای کوتاه مدتی وجود داشته باشد، مثلا اینکه با حرکت موشکها بر فراز خلیج فارس قیمت نفت افزایش یابد، اما این تنها مقطعی خواهد بود. ممکن است با حمله به جمهوری اسلامی ایران رضایتی حاصل شود، اما این جنگ تنها به ایران ختم نمیشود و آتش آن سراسر منطقه و حت فراتر از آن را میسوزاند. جنگ با ایران تنها باعث تعمیق وابستگی به نفت و سرکوب داخلی و از بین بردن دستور کار تنوع اقتصادی خواهد شد.
ترامپ میتواند با قرار دادن نام حوثیها در لیست سازمانهای تروریستی آخرین هدیه خودش به عربستان سعودی را هم بدهد، اقدامی که البته نوعی تأكید بر قدرت ایران در تغذیه بازار اسلحه منطقهای است. حوثیها به هر روی یمنی هستند و قرار دادن نام آنها در لیست گروههای تروریستی آن هم در مقطع فعلی تنها باعث میشود روند صلح در یمن نابود شود. قرار دادن نام حوثیها در لیست گروههای تروریستی همچنین به عربستان سعودی برای ادامه بمباران بی وقفه یمن چراغ سبز میدهد. بمباران بیشتر یمن تنها درگیری در مرز عربستان را طولانی تر و خطرات امنیت داخلی برای ریاض را افزایش می دهد، بدون شک با طولانیتر شدن جنگ جذب سرمایه گذاران و گردشگران خارجی محدود و به طور کلی امنیت صادرات از بین می رود.
در فاصله دو ماه مانده به آغاز کار بایدن، مایك پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا دقیقا جا پای جان بولتون گذاشته است. اگر پمپئو بتواند، هیچ بدش نمیآید که بخواهد با مشارکت اسرائیل، امارات و عربستان سعودی جنگی را آغاز کند تا اعتبار خود را در میان تندروهای مسیحی و ضد ایرانی افزایش دهد و بدین ترتیب بستر لازم را برای نامزدی در سال 2024 بدون هیچ مسئولیت پذیری در قبال افتضاحی که می خواهد راه بیاندازد، ایجاد کند. اگرچه ممکن است پمپئو در آخرین بررسی ترامپ در مورد حمله به ایران نظر مساعدی نداده باشد، اما وی احتمالا شرایطی را فراهم کرده که در آن حمله بتواند توجیه شود. تحریک ایران چه به وسیله یک حمله نظامی، ترورهای هدفمند یا خرابکاری اقدامی خطرناک است.
اکنون زمان آن رسیده که کشورهای عربی خلیج فارس، یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی پای میز مذاکره بنشینند. اکنون وقت آن است که به وضوح از دولت آینده آمریکا بشنویم که بالاخره در منطقه خاورمیانه به دنبال چه چیزی است. مشارکت، نشستن پای میز مذاکره و تعهد به امنیت منطقه از جمله تکرار دکترین کارتر، پیامی است که رهبران عرب خلیج فارس باید آن را بشنوند و اینکه دولت جدید بایدن باید بتواند آن را ارائه دهد.