✍️حسین جعفری
طبیعی است که همه ی حکومت ها بدنبال استمرار حیات خویش بوده و تلاش کنند تا با ایجاد اقتدار، ضمن حفظ امنیت همه جانبه، پیشرفت و رفاه مردم شان را تامین نمایند.
در این مسیر، حکومت ها یا متکی بر حمایت مردمند و مشروعیت و اقتدار حکومت شان منبعث از مردم است و به مردم پاسخگویند و امنیت حکومت را در سایه ی امنیت آحاد مردم تعریف می کنند. و یا بدلیلِ عدم پشیتبانی مردم، بدنبال کسب قدرت برای تحمیل خود به مردمند!! و برای تامین امنیت خود، دست به دامانِ انصار سر نیزه بدست خود می شوند و حاضرند برای تامین امنیت خود و حفظ مصالح نظام، امنیت و رفاه مردم را فدا کنند. در این حکومت ها حاکمانی هستند و رعیت! و رعیت ها یا خودی اند یا ناخودی!!! و پاسخ حاکمان قدر قدرت در برابر رعیت های منتقدِ ناخودی! که حتی دست به اسلحه نیز نمی برند، سه چیز است؛ حصر و زندان، فشار اقتصادی بر ناخودی ها و اطرافیان آنها و خونریزی بی واهمه!
برای ما که تصور می کنیم در جامعه ای با ادعای اسلامی بودن زندگی می کنیم که همه یا مدعی حب ولایت امام علی اند و یا خود را تالی تلو امام می دانند، دانستنِ اینکه امام با منتقدان، مخالفان و دشمنان اسلحه بدست خود چه می کرد؛ اهمیتی مضاعف می یابد.
امام علی(ع) پس از وقوع جنگ های سه گانه صفین، جمل و نهروان، مالک را به حکومت مصر منصوب می نماید. در دو دوتا چهارتای عقلی، علی که تجربه ی همراهی مالک در تمامی اتفاقات چند ساله گذشته را داشته و حساسیت های او را در مورد اشخاص و گروهها می داند و عنایت دارد که با انتساب مالک به حکمرانی مصر ممکن است برخی تندروی های او در جنگ های قبل در اینجا نیز تکرار شود لذا طی نامه ای به او نکاتی را مطرح می نماید تا با انضمام نکاتی اخلاقی، او را از تندروی پرهیز دهد!
امام علی می داند فرد مقتدری چون مالک (علیرغم همه ی شایستگی هایش)، آمادگی آن را دارد که با تمسک به شرایط ویژه و در قالب توجیه حفظ مصلحت نظام، تصمیماتی اخذ نماید که تمامی اصول بنیادین دین، اخلاق، سیره نبوی و علوی را نادیده بگیرد و برای چند صباح حکمرانی بیشتر، اصول بنیادین را فدا نماید. لذا امام علی به مالک یادآور می شود که سیره علوی چنان است که قدرت را برای قدرت نمی خواهد و نمی باید برای حفظ حق، از روش های ناحق بهره جست و با تقسیم ظلم به اصلی و فرعی، انجام ظلم را تئوریزه کرد و خونریزی را در سایه ی کم اهمیت نشان دادن ظلم فرعی! توجیه نمود.
امام صریحاً تذکر می دهد که ای مالک! نمی توان برای خدمت به دین، خلق خدا را در سختی و محدودیت و ظلم قرار داد و با نفی روش های معقول حکمرانی (دیپلماتیک) و به دلیلِ انقلابی بودن، منتقدان و مخالفان را سرکوب کرده و به بهانه ایجاد امنیت، چنان مردم را به خانه ی ذلت و فقر و فحشاء سوق داد که مردم ناگزیر شوند حاکمان را از خانه ی دل های شان اخراج کنند که در این صورت سقوط حکومت حتمی است!
امام علی(ع) به مالک اشتر در خصوص”حفظ دماء” می فرماید:
ايّاكَ وَ الدِّماءَ وَ سَفْكَها بِغَيْرِ حِلِّها، فَاِنَّهُ لَيْسَ شَىْءٌ اَدْعى لِنِقْمَة، وَ لا اَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ…
از ريختن خون به ناحق برحذر باش، زيرا چيزى در نزديك ساختن انتقام حق و عظمت مجازات و از بين رفتن نعمت و پايان گرفتن زمان حكومت به مانند خون به ناحق ريختن نيست. خداوند در قيامت اول چيزى كه بين مردم حكم مى كند در رابطه با خون هايى است كه به ناحق ريخته اند.
فلاتُقَوِّيَنَّ سُلْطانَكَ بِسَفْكِ دَم حَرام، فَاِنَّ ذلِكَ مِمّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ، بَلْ يُزيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ…
پس ای حاکم! حكومت را به ريختن خون حرام تقويت مكن، كه ريختن خون حرام قدرت را به سستى كشاند، بلكه حكومت را ساقط نموده و به ديگرى انتقال دهد.
و لاعُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللّهِ وَ لا عِنْدى فى قَتْلِ الْعَمْدِ، لاَِنَّ فيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ. وَ اِنِ ابْتُليتَ بِخَطَأ،…
براى تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذرى نيست، چرا كه كيفر قتل عمد كشتن قاتل است و اگر دچار اشتباه شدى، و تازيانه يا شمشير يا دستت در كيفر دادن از حد بيرون رفت مبادا نخوت حكومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد.
اگر حافظه ام یاری کند این جمله را از مظلوم کم نظیر این انقلاب، مرحوم آیت الله منتظری بخاطر دارم که فرموده بود؛ اگر بدلیل اهمیت “دماء”، احتیاط کنیم و نتیجه احتیاط، آن شود که خون افرادی را که در واقع مستحق کشته شدن هستند، ریخته نشود. بسیار بهتر است تا با بی احتیاطی و افراط در برخورد، خون یک نفر بیگناه ریخته شود!
آری، حکمرانی منطبق بر سیره علوی؛ “نه به اعدام است.” زیرا نمی توان مخالف و منتقد حکومت را بدون تایید و همراهی افکار عمومی اعدام کرد!