ما نمی بایست اینگونه بمیریم ما نمی بایست برای حماقت و فرصت طلبی گروهی زیر آوار برویم و کودکان فردای کشورمان را بی جان در دستان پدرشان بگذاریم تا بخاک سرد بسپارند . ما چوب حماقت رهبر و حکومتی را می خوریم که از نانمان زدند سکوت کردیم از آبمان زدند سکوت کردیم بانک هایمان را زدند سکوت کردیم به بچه هایمان در کهریزک ها تجاوز کردند و کشتند چیزی نگفتیم ، بر روی دخترانمان اسید پاشیدند چیزی نگفتیم ، هموطن بهایی مان را بی خانمان کردند چیزی نگفتیم ، پوشاک مان را انتخاب کردند چیزی نگفتیم ، مواد مخدر را از نان مردم ارزانتر کردند چیزی نگفتیم ، زندان ها را از آزدیخواهان پر کردند چیزی نگفتیم ، بخانه مان ریختند و به ناموسمان بی احترامی کردند چیزی نگفتیم، به امریکا فحش دادند و فرزندانشان را به آنجا فرستادند چیزی نگفتیم ، ملای مسجد به دختران دست درازی کرد چیزی نگفتیم ، رییس پلیس را با بیش از بیست زن دستگیر کردند چیزی نگفتیم ، ساترلایت هایمان را کندند و بدور انداختند چیزی نگفتیم ، کتاب ها را سانسور کردند چیزی نگفتیم ، جلوی خواندن را گرفتند چیزی نگفتیم ، فیلم ها را تبری کردن چیزی نگفتم ، گفتند پسر رهبر دزد است خودمان را به کوچه علی چپ زدیم ، گفتند دکل و نفت و نفت کش ها را دزدیدند سکوت کردیم ، گفتند رییس بسیجی بانک ، میلیارد ها دلار دزدی کرد و رفت کانادا فقط نچ نچ کردیم ، دلار هفت تومانی را پانصد برابر کردند رفتیم خریدیم و لام تا کام حرف نزدیم ، فرزندانمان را برای فراگرفتن قرآن شان فرستادیم ، تجاوز شده به خانه برگشتند و از ترس جان ، به قاری رهبر از گل نازکتر نگفتیم … عاقبت ، رهبر و حکومت گمان بردند با کور و کر و لال مردمانی طرفند که هر چه بد تر کنند ساکت تر اند.
خوب حق هم دارند می بایست مسکن مهر بسازند با تف و آب دهن و سیمانش را در بازار سیاه بفروشند و من و تو هموطن کرمانشاهی در یک شب با تکان زمین زیر اواری برویم که خاکش را خود بر سر کرده بودیم .
آیا واقعا وقتش نرسیده است خاک و خل از پیکر خود بتکانیم و از وظیفه مداری دست برداریم و حق مدار شویم و طلب حق کنیم آخر این سرزمین پدری ماست نه سرزمین ملا ها …..
رها