محمدحسين كريمي پور
جامعه معاصر ايران را سه مقومه ايرانيت، تشيع و مدرنيته شكل داده است.
بي ترديد انقلاب ٥٧ و تجربه ٤٠ ساله جمهوري اسلامي
را بيش از هر چيز ، بايد ثمره تجلّي “تشيع” در خانه ايران امروز دانست.
از منظر شيعياني مانند من اين مهم است
كه يادآور شويم آن قرائت شيعي كه دوره آغازين انقلاب را هدايت كرد
و مرحوم امام خميني شاخص آن بود، تنها يكي از گرايشات زنده شيعي را نمايندگي مي كرد.
ترديدي نيست كه خميني از معتبرترين فقهاي شيعي و متفكر امامي اصيلي بود.
انديشه او را بپسنيد يانه، بايد مشربي شيعي بدانيد .
اما بين تفكر امام و بسياري متفكران سياسي شيعي
از ميرزاي نائيني و آخوند خراساني تا موسي صدر
تفاوتهاي بارز وجود داشت.
به طريق اولي، اسلوب متفاوتي كه در دوران زعامت سي ساله رهبر دوم
ج ا رخ نمود نيز گرچه باز تجربه اي شيعي فرض مي شود ا
ما نه حرف تمام شيعيان است و نه تنها گرايش شيعي زنده!
رويكردفاخر آقاي سيستاني به سپردن كشور به انتخابات كاملا آزاد
و نفي دخالت فقيه مرجع در حكمراني عراق را اخيرا باهم مرور كرديم.
بگمان من دوران اول و دوم انقلاب، با هم تفاوتهاي اصولي دارد.
شايد روزي با هم ازين تفاوت ها گفتيم.
اما مهم ترين چيزي كه من از تجربه هر دو دوره آموختم
-و قبلا به تفصيل عرض كرده ام- آنست كه
نمي توان ولايت و اختيارات امام معصوم را براي فقيه غير معصوم هم فرض كرد.
مفهوم شيعي امامت و ولايت – بقدر فهم من- از مفهوم عصمت و نصب الهي، جدايي پذير نيست.
حكومت بنام خدا و با اختيارات پيامبر، كار معصوم منصوب من عندالله است و لاغير!
مي دانم از جاذبه مذهب در جامعه ايراني كاسته شده.
مي دانم خيلي ها گوششان به هر حرف ديني بسته شده.
مي دانم هستند كساني كه بگويند
اگر روايت علماي شما از وقايع روز چنين خلاف واقعست
چرا بايد نقلتان از هزار سال قبل را پذيرفت؟
پاسخ من، اما يك انسان است.
انساني كه حجت دينداري و ميزان شريعت مکتب شیعی است: علي!
علي بدون رضايت مردم و اقبال و خواهش آنها، قدرت را به كف نگرفت.
حاجب و بيت و قراول نداشت.
خود را متمايز نكرد. بالا و جدا ننشست.
احتشام و بروز سلطاني نداشت. اگر مردم را به جنگي برد خود و عزيزانش در صف مقدم شمشير زدند.
مردم را از دويدن دنبال مركبش و رفتار برده وار حذر مي داد.
از راه حكمراني ارتزاق نكرد و همه عمر كار كرد.
دهان كسي را نبست. سفياني و خارجي و مخالف در كوفه حرف خود را آزادانه مي زدند.
مخالفي را به علت احتمال توطئه نگرفت و نيازرد.
گفت اگر از راه دين خارج شدم، به شمشير راستم كنيد
. حاكمي پاسخگو بود. زنداني عقيدتي نداشت. ز
نداني گرسنه و رنجور و بيمار نداشت. در بستر مرگ هم نگران حقوق ضارب خود بود.
ترور نكرد. دروغ نگفت. شكنجه نداشت.
اميرالمومنين در دادگاه با هر شهروندي برابر بود.
بخدا قسم كه مي شد از علي واز فرزندانش به قاضي عارض شد و اصلا نترسيد.
دست نزديكانش به بيت المال باز نبود
و آتش در كف برادر نهاد.
علي چون فقيرترين رعايايش مي پوشيد و مي خورد.
اين است كه وقتي به آنچه بنام حكومت اسلامي و جامعه ديني ساخته ايم مي نگريم آ
نرا چه اندك علي گونه مي يابيم. گمان مي كنم اين تغاير را بايد با هم به تواتر باز گوييم.
حضرت قدرت!
چنين بي پروا مي تازي؟ بتاز !
اما نه بنام علي (ع)
نگام ، ناگفته های ایران ما