✍️ قاسم خرمي
14 مرداد، روز امضاي فرمان مشروطيت در دستان لرزان مظفرالدين شاه قاجار است. حكومت قاجاريه هم، تا جايي كه ممكن بود، از اصلاحات تدريجي و بهنگام گريخت و به انكار تغييرات و تحولات جاري در زير پوست جامعه ايران پرداخت و نهايتا در كمال ضعف و ناتواني به پذيرش خواسته هاي عمومي تن داد و هيچ فرصتي را، براي بدنامي انقلابيون و پشيماني و نااميدي مردم، فرو نگذاشت!
انقلابي كه در 1285 شمسي در ايران به وقوع پيوست، در ظرف زماني خودش، رويدادي بسيار مدرن و بزرگ بود. يك جامعه سنتي با اقتصاد ارضي و نظام عشيره اي و استبدادي را به دوران مدرني پرتاب كرد كه برگشت از آن مسير، ديگر حتي با توپ لياخوف روسي و تشر محمدعليشاه قاجار و تشرع مشروعه خواهان، ميسر نشد.
نارضايتي مردم و طبقات از حكومت ها در ايران، موضوع بي سابقه و يا مختص دوران شاه بيمار قاجار نبود. اما در ماجراي مشروطيت، شايد براي نخستين بار در تاريخ ايران، ناله و نفرين رعايا، شكوائيه تجار، اعتراض روشنفكران و حتي فتوا و روضه علما و روحانيون تبديل به يك نيروي متحد اجتماعي شد و قدرتي جديد به نام «اراده ملت» خلق كرد تا همه ذراتِ توده هاي ِبي قدرت، در مقابل حكومت، احساس قدرت كنند.
استاد غلامرضا يخدان ساز يكي از همان ذرات بي قدرتي بود كه با وزش طوفان مشروطيت، احساس وجود كرد و به حركت در آمد و درست زماني كه همه چيز در حال از دست رفتن بود،، به داد ايران رسيد. زماني كه محمدعلي شاه با سركوب آزاديخواهان و استقرار استبداد صغير، نفس نمايندگان پارلمان تازه تاسيس را در سينه ها حبس كرده بود و خواهان تغيير نظام «مشروطه» به «مشروعه» و در حقيقت جمع كردن بساط آزادي خواهي و استبداد ستيزي در ايران بود، ناگهان صداي خسته اي از گوشه مجلس بلند شد و گفت: « آقايان! صبر كنيد! ما يقه چركين ها، كلي جان كنديم تا معني مشروطه را فهميديم، بگذاريد همين مشروطه با همين نام فعلا براي ما بماند… من با مشروطه مشروعه مخالفم!». با همين شهامت و اعتراض او بود كه ترس بقيه نمايندگان ريخت و تير استبداد به سنگ خرد
اما صد حيف كه تمام آن نيروي عظيم و سازنده كه استبداد قاجار را به زير كشيده بود، بعد از انقلاب، به كار عمران و استقلال ايران نيامد. سخن پر مغزي دارد جان فوران نويسنده كتاب« مقاومت شكننده» كه مي گويد: ايراني ها در خراب كردن و از كار انداختن نظام هاي سياسي مستقر، با هم متحد و متفق القولند اما در ايجاد حكومت و جامعه جديد، دچار تفرقه و ناتواني مي شوند! انقلاب مشروطيت هم در حقيقت دچار همين خودمداري هاي نخبگان ايراني شد و در آشوبي شوم فرو رفت
15 سال بعد از انقلابي كه براي گسترش آزادي بيان، برادري و برابري، امنيت و استقلال و پيشرفت ايران پديد آمده بود، تقريبا اثري از آن آرمانها و خواسته هاي مترقي ديده نمي شد. شاه و اتابك و نيروهاي مرتجع، روزنه هاي مجلس را بستند و دانه درشت هاي سياسي را خفه كردند. انقلابيون «كميته مجازات» و فاتحان تهران، چوبه هاي دار به پاكردند
دموكرات ها و اعتدالي ها به جان هم افتادند و همديگر را خائن و بابي و مزدور اجنبي خواندند تا جايي كه به ترور سيد عبدالله بهبهاني از رهبران مشروطه منجر شد. تمام سرداران و سلحشوران طراز اول انقلاب نظير حيدر خان عمو اغلو، يفرم خان ارمني، ستارخان و باقرخان در جنگ و جدالهاي داخلي جان باختند. كشور دچار قحطي شد و رهبران ايلات و فرقه ها،از گوشه و كنار ايران، ساز جدايي كوك كردند.
خلاصه كار به جايي رسيد كه عالمي بزرگ نظير نائيني به عنوان تئوريسين مذهبي انقلاب مشروطيت، از نوشتن كتاب «تنبيه الامه» پشيمان شد و آنرا در آب خمير كرد. اين بود سرنوشت غم انگيز انقلابي كه، فرزندانش را نخورد اما خلع سلاح و پشيمان كرد! و قدرت سياسي را از نيروهاي مترقي و فرزندان انقلاب، به اليگارشي خوانين و زمينداران بزرگ هديه كرد، كه با دموكراسي و مدرنيته نسبتي نداشتند.
در باره علل وقوع و پيامد هاي انقلاب مشروطيت، آثار زيادي منتشر شده است. يكي از آنها كتاب «ايران بين دو انقلاب» نوشته يرواند آبراهاميان است كه به باور او كشكمش و تضاد ميان طبقه متوسط جديد و سنتي، منجر به تغييرات سياسي و اجتماعي و نهايتا وقوع انقلاب مشروطيت و همچنين، انقلاب اسلامي در ايران شده است.
يافته هاي مهم اين كتاب در باره انقلاب مشروطيت را در ادامه بخوانيد :
معرفی کتاب «ایران بین دو انقلاب» / نقش طبقه متوسط سنتی و جدید در انقلاب مشروطیت از دیدگاه یرواند آبراهامیان
از نظر یرواند آبراهامیان در کتاب«ایران بین دو انقلاب» ظهور تدریجی طبقه متوسط جدید مرکب از تحصیل کرده های دانشگاه و روشنفکران و نزدیکی این طبقه به طبقه متوسط سنتی شامل بازاریان ، روحانیون و زمینداران منشاء اصلی تحولات و دگرگونی های ایران از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد بوده است . به عقیده او گسترش سلطه اقتصادی خارجی در دوره قاجاریه به اعتراض طبقه متوسط و نهایتا وقوع انقلاب مشروطیت در اوایل قرن بیستم منتهی شده است .
بخش اول کتاب «ایران بین دو انقلاب» به بررسی زمینههای تاریخی وقوع انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی پرداخته است. محور اصلی کتاب ایرواند ابراهامیان بررسی نقش طبقه متوسط سنتی و جدید ایران در تغییرات و تحولات سیاسی حادث شده از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد است.
به عقیده او، اساس قدرت قاجارها دست کم از دوره ناصرالدینشاه به بعد، بر ضعف طبقات و تفرقه ایلات و نبود تضاد عمده اقتصادی و اجتماعی در جامعه استوار بود و آمیزهای از سرکوب، انزوا و دسیسه، به سلطه دراز مدت آنان منجر شده بود.
او به همین منظور، ریشه انقلاب مشروطیت را به گسترش تماس ایران و غرب از نیمه دوم قرن نوزدهم و نیز تضاد طبقاتی ناشی از برخورد بخش سنتی و مدرن جامعه نسبت میدهد. به عقیده او، قاجارها با هدف تقویت دولت در مقابل جامعه، به تقویت و تثبیت سلطه خارجیها بر ایران کمک کردهاند.
۱ـ دوره ناصرالدین شاه
در طول قرن نوزده بویژه در دوره ناصرالدین به خاطر امتیازها و قراردادهای خارجی، مسئله بیگانه هراسی و تعصب مذهبی تبدیل به بخشی از فرهنگ عمومی در ایران شد. تماس بیشتر جامعه ایران با غرب البته به شکلگیری طبقه جدیدی از تحصیلکردهها و روشنفکران نیز کمک کرد.
در جریان امتیاز تنباکو در آخر دوره ناصری، همکاری روشنفکران با طبقه متوسط سنتی اعم از تجار و روحانیون مردم را علیه حکومت و سلطه خارجی بسیج کرد (ص ۶۷)ناصرالدینشاه بعد از ماجرای رژی فضای سیاسی را مسدود کرد و آشوبهای قومی را برانگیخت تا اینکه در سال ۱۲۷۵ ترور شد (ص ۶۸)
۲ـ دوره مظفرالدینشاه
مظفرالدینشاه برخلاف پدرش، فضای سیاسی کشور را باز کرد اما مجدداً به خارجیها روی خوش نشان داد. اعطای امتیاز اقتصادی و گمرکی به خارجیها و نیز درخواست وام برای مسافرت به اروپا اعتراض طبقه متوسط سنتی را برانگیخت و آنها را از هیأت حاکمه جدا کرد (ص ۶۹).
لیبرالیزم همراه با سلطه غرب روشنفکران و تحصیلکردهها را به سمت راهاندازی انجمنهای مخفی کشاند مرکز غیبی، مجمع آدمیت و حزب اجتماعیون و عامیون از جملات تشکیلات وابسته به طبقه متوسط جدید در این دوره بودند.
اتحاد روشنفکرها و تجار و روحانیون علیه دربار و سلطه خارجی آنها را به اعتراض آشکار واداشت. اعتراضاتی که از سال ۱۲۸۳ با تقاضای عزل نوز بلژیکی آغاز شده بود و به تقاضای تأسیس عدالتخانه و در نهایت نظام مشروطه انجامید. (ص ۷۸ـ۷۴).
طبقه متوسط سنتی قانون انتخابات صنفی تدوین کرد و طبقه متوسط جدید در قالب تشکلها و انجمنهای سیاسی و مطبوعاتی جدید سازماندهی شدند (ص ۷۹). طبقه متوسط مجلس اول را در اختیار گرفت.
۳ـ دوره محمدعلی شاه
محمدعلی شاه براساس سیاست سنتی قاجارها به دنبال برانگیختن اختلافات قومی و مذهبی رفت. عدهای از علما و محافظهکاران را با بهانه اعتراض به متمم قانون اساسی و گسترش حق رأی عمومی به اقلیتهای مذهبی در مقابل مشروطهخواهان قرار داد (ص ۸۵).
تقسیم ایران براساس قرارداد ۱۹۰۷ موقعیت مشروطهخواهان را تضعیف کرد. و منجر به ظهور استبداد صغیر شد. در دوره استبداد صغیر طبقه متوسط شامل تجار و پیشهوران شهری روشنفکران و خوانین تحصیل کرده به همراه معتمدین محلی نظیر ستارخان و باقرخان طرفدار مشروطه و متقابلاً اعیان و عموم طبقه پایین و روستایی و کارکنان خردهپای دربار و نظام اداری طرفدار سلطنت بودند. (ص ۸۹ـ۸۷).
مجلس اعلای تشکیل شده توسط فاتحان تهران احمدشاه را به سطنت رساند و دولت در اختیار خوانین قرار گرفت و در ۱۲۸۸ دومین مجلس تشکیل شد.
۴ـ دوره احمدشاه
مجلس دوم به دو طیف عمده دموکرات و اعتدالی تقسیم شد. دموکراتها وابسته به روشنفکران طبقه متوسط جدید خواهان تساوی حقوقی ملت و اعتدالیها مرکب از اشراف، زمینداران و بازرگانان نزدیک به طبقه متوسط خواهان صیانت از مذهب و سنت بودند. (ص ۹۴)
در ایالات ایران هم سایر ایلات از ترس قدرتگیری ایل بختیاری بنا ناسازگاری و تمرد گذاشتند. در مجموع دموکراتها به دنبال حکومت مرکزی قدرتمند و زمیندارهای اعتدالی خواهان درجهای خودمختاری محلی بودند. غلبه تفکر دموکراتها و تصویب قانون خلع سلاح باعث بروز درگیری و در نهایت خلع سلاح ستارخان شد.
به عبارتی «انقلاب مشروطه ایران بسان انقلابهای دیگر فرزندانش را نخورد اما خلع سلاح کرد» (ص ۹۶). ورود انگلیس به خارک ایران و التیماتوم روسها برای خروج شوستر امریکایی باعث تعطیلی مجلس دوم شد. (ص ۹۸)
هرچندوقوع انقلاب روسیه، سلطه روسها در ایران را تضعیف کرده بود اما قرارداد ۱۹۱۹ با انگلیسیها، کمونیستها را تحریک کرد تا در ایران فعالیت بیشتری داشته باشند. در فضای بعد از انقلاب روسیه کمیته مقاومت ملی مرکب از رهبران دموکرات و اعتدالی تشکیل شد و در کرمانشاه حکومت دفاع ملی تشکیل دادند و زمینه شکلگیری مجلس سوم در دوره بعد از جنگ جهانی اول را فراهم کردند.
در شمال کشور هم «کمیته اتحاد اسلام» شکل گرفت که از درون آن جنبش جنگل پیدا شد. در درون جنبش جنگل احساناللهخان روشنفکر متمایل به دموکراتها و میرزا کوچکخان روحانی متمایل به اعتدالیها و زمینداران خرد بود (ص ۱۰۱). کمونیستهای ایرانی هم در ۱۲۹۹ به جای پیگیری انقلاب سوسیالیستی، تز حمایت از انقلاب ملی را پی گرفته و از جنبش جنگل حمایت کردند (ص ۱۰۵).
۵ـ دوره رضاشاه
رضاخان بعد از کودتای ۱۲۹۹ با شکست جنبش جنگل، لاهوتی، پسیان و ایلات متمرد کشور، نهایتاً در ۱۳۰۲ نخستوزیر شد. در درون مجلس چهارم حزب اصلاحطلب متشکل از زمینداران و اعتدالیهای قدیم و حزب تجدد متشکل از روشنفکران و دموکراتهای سابق و دو حزب کمونیست و سوسیالیست فعالیت داشتند.
رضاخان به کمک محافظهکارهای مجلس چهارم به قدرت رسید. از اشراف زندانی و روحانیون آسیبدیده در دوره سیدضیاء دلجویی کرد و فعالیت کمونیستها را متوقف کرد. اما لایحه خدمت سربازی، اربابان و روحانیون را در مقابل او قرار داد. (ص ۱۱۹). از اینرو با دستکاری در نتیجه انتخابات مجلس پنجم، حزب تجدد و سوسیالیست را به قدرت رساند و اصلاحات را آغاز کرد.
جمع بندی
به این ترتیب بنا به نوشته آبراهامیان ظهور تدریجی طبقه متوسط جدید مرکب از تحصیل کرده های دانشگاه و روشنفکران و نزدیکی این طبقه به طبقه متوسط سنتی شامل بازاریان ، روحانیون و زمینداران منشاء اصلی تحولات و دگرگونی های ایران از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد بوده است . به عقیده او گسترش سلطه اقتصادی خارجی در دوره قاجاریه به اعتراض طبقه متوسط و نهایتا وقوع انقلاب مشروطیت در اوایل قرن بیستم منتهی شده است .
این کتاب با ترجمه کاظم فیروزمند و دیگران از سوی نشر مرکز در سال ۱۳۹۲ تجدید چاپ شده است. ترجمه دیگری نیز از این کتاب توسط احمدگل محمدی و محمدابراهیم فتاحی انجام شده و در بازار کتاب موجود است. متن فوق ازترجمه فیروزمند استخراج شده است. نقدهایی هم به این کتاب صورت گرفته است که در نوشته های بعدی به آن خواهیم پرداخت.