✍️محمدمهدی مجاهدی
در صدر تأسیس جمهوری اسلامی، انقلابیان تعارفی سرد و بیروح با الگوی «جمهوری» و ساخت و معنا و مدلول آن کردند و آن را ظرف و شریعت را مظروف پنداشتند. تمایزی تصنعی که آن استعاره پیش مینهاد، دیری نپایید و به تدریج ظرف در مظروف حل و بلکه منحل شد. از درون این فرایند حل و انحلال، ملغمهای دیگر حاصل آمد.
حالا بعد از ۴۲ سال، جا دارد کسانی که این ملغمه را خوش نمیدارند و به نام جمهوریخواهی آن را دگرگون میخواهند، باز از همان راه خطا نروند و این اصطلاح و الگو را مثل گوشت قربانی تکهپاره نکنند و حداقلی از حق معانی و اصطلاحات و شأن تجربهی سیاسی را ادا کنند.
جمهوریخواهی اصطلاحی تزئينی نیست که بشود دلخواهانه و خودسرانه آن را برای خوشنما شدن سخن در کار کرد. جمهوریخواهی مقوماتی پایه دارد که در غیاب آنها حکایتش میشود همان داستان پهلوان قلابی مولوی و «شیر بییال و دم و اشکم.»
ولی متأسفانه نشان روشنی از توجه به آن مقومات گریزناپذیر در بیانیهها و اظهاراتی که زیر پرچم جمهوریخواهی صادر میشود، نیست (مثل این نمونهی اخیر).
جمهوریخواهی الگویی تکثرگرایانه، مشورتی و «رایورزانه و رایزنانه» (delibrative) در مقیاس «جمهور ملت» است، برای تشخیص و تأمین خیر عمومی، و توزیع عادلانهی منابع و فرصتها، و بازتوزیع منصفانهی منافعی که از گردش چرخهی قدرت و ثروت در مقیاس جمهور ملت حاصل میشود، بدون حذف و طرد احدی از گروههای جمهور ملت به هر بهانهای.
متأسفانه بسیاری از کسانی که امروز خود را جمهوریخواه میخوانند، مثل بسیاری جمهوریخواهان انقلابی ۴۲ سال پیش، دائما از حذف و طرد این و آن حرف میزنند، خیر عمومی را بهشکل محفلی و خصوصی و نا-رایزنانه و نا-رایورزانه تعریف و تعیین میکنند، هیچ زبان یا پلتفورمی گشوده به گفتوگو با تنوعات و تکثرات موجود جامعهی ایران ندارند، باب مشورت و رایزنی و گفتوگو را چندان که با دیگران باز کردهاند، با ایرانیان داخل و خارج نگشودهاند، و بلکه تا توانستهاند هر صلای اعتدال و صدای اصلاح را داخل و خارج کشور، بیرون و درون ساخت رسمی قدرت، با انگ استمرارطلبی یا به نام فرصتطلبی و یا با نشان سازشکاری سرکوب و خاموش کردهاند.
این پریشانی کجا نشانی از فهم تجربهها و تئوریهای جمهوریخواهی دارد، تا چه رسد به تقید اخلاقی و سیاسی به منش جمهوریخواهی؟