سهراب سهیلی
چند ماه پیش ویدئویی در سطح فضای مجازی منتشر شد
که در آن مامور زن گشت ارشاد در پارک طالقانی دو دختر را دستگیر و کتک کاری و فحاشی کرده بود.
آن دو دختر نیز که دستشان به جایی بند نبود با گرفتن وکیل از زن مامور شکایت کردند.
حالا بعد از ماهها وکیل آنها می گوید که” شعبه نهم بازپرسی دادسرای سازمان قضایی نیروهای مسلح
با این استدلال که دلیل کافی وجود ندارد، قرار منع پیگرد صادر کرده است”
گویا قرار بود نگهبان پارک به عنوان شاهد به دادسرا برود
که بازپرس از این نگهبان دعوت نکرد
و فقط به شهادت سه تن از دخترانی که همراه آنها بودند اکتفا کرد
که آنهم معلوم شد که بازپرس گفته است که شهادت ها یکسان نیست!
قضاوت در ایران به همین راحتی دستخوش تغییر میشود.
فیلم گویا همه چیز است اما قاضی باید به شاهد عاقل و بالغ نیاز داشت نه فیلم.
مگر میشود سه تن از شاهدین که همراه آن دو دختر بودند، شهادت متفاوت بدهند؟
چرا از نگهبان پارک دعوت نکردند؟
باندبازی و رابطه بازی و قضاوت یک طرفه که باشد، به راحتی جای راست و دروغ، متهم و شاکی عوض می شود.
در آن زمان بسیاری از سیاست مدارن از جمله عارف و مطهری به این عمل خشن اعتراض کردند
اما چرا اکنون در برابر این حکم چیزی نمی گویند؟
شاید چون حکم است و قاضی و یا حکم دستور داده است پس باید به رای او گردن نهیم؟
ولو آنکه به نفع دیگری باشد؟
اینجاست که قانون، قضاوت، قاضی، متهم و شاکی همگی معنای خود را دست میدهند.
و قانونمدار به اسم قانون، قانون شکنی می کند!
قاضی به اسم قضاوت بی طرفانه، انسان خاطی را تبرئه میکند.
به راستی دانه پیش چه کسی شکایت برد وقتی قاضی خودش مرغ است؟
نگام ، ناگفته های ایران ما