آهای همهٔ آنهایی که با این کسی که بر کرسی رهبری جمهوری اسلامی ایران نشسته، مأنوس هستید و مجالست دارید! لطفاً از قول من به رسم امانت به او بگویید :
ملت سرخوردهٔ ایران با هزار و یک امیدِ (متأسفانه واهی) دل به وعدههایی سپردند که نشان از در باغ سبز داشت بطوریکه آنان را به دنیا و آخرتی آباد حواله میداد لذا بنابر اعتمادی که بصورت سنتی میان مردم آنروزگار
و روحانیت برقرار بود با تحولات مورد انتظار همنوا، همگام و همراه شدند.
اما پس از گذشت قریب به ۴دهه از فرمانفرمایی معممین (به استثناءِ دههٔ ابتدایی که بعلت تهاجم اجنبی، «بجای مطالبهٔ معیشت و رفاه» با سکوت ِناگزیریِ جامعه مواجه بودیم) خود را خسرةالدنیا والاخرة میبینند! قبرستانها آباد، فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا. گسترده، فساد. رکورددار شده و از همه مهمتر اعتماد عمومی آسیب اساسی دیده تا حدی که باورهای مردم نسبت به ارکان زندگی اجتماعی (از جمله : اعتقادات مذهبی، توانائی و صداقت حاکمیت و آیندهٔ مطمئنِ خویش) از بین رفته است.
بنابراین ستم بر کشور ایران بیش از این روا نیست و حتی قابل بخشودنی هم نخواهد بود تا جائیکه تاریخ از کارشناسان دین به زشتی یاد کرده و سوابق علماء موجه گذشته را نیز تحتالشعاعِ عملکرد واپسگرای کنونی قرار میدهد.
باید پذیرفت که ملتها با دقت رفتار حاکمان را رصد میکنند و توجیهات فریبکارانه، تناقضگوییهای مستمر، اولویت سازیهای بیهوده، دشمنتراشیهای عامدانه و تحمیل هزینههای ناشی از انحراف در اهدافی که تأمین کنندهٔ منافع ملی باید باشد یا تنفّرپراکنی و کینهتوزی با نخبگان و سپردن امور مملکت بدست نااهلان و کوتولههای بیهویت را به درستی درک میکنند.
نگذارید کارتان به گریه و التماس بیفتد (هرچند این شیوهٔ تمام مستبدان روزگار و دیکتاتورمسلکان میباشد) که در آن هنگام دیگر توقع ترحّم از خلق ستمدیده بیثمر است. تا همین جا هم بواسطهٔ انقلابِ فاقد برنامه و ساختاری مدون برای ادارهٔ کشور، تحمل جنگ ۸ساله بعلت پافشاری بر صدور انقلاب، قطع ارتباط با دنیای متمدن و دور ماندن از جهان مدرن و پیشرفته بر اثر بیتدبیریهای متحجرانه و دامنزدن به اختلافات داخلی؛ ایران سربلند را به حضیض کشانده و از اینکه بعنوان مردمانی خشن، آشوبگر و جنگطلب شناخته شده و متهم به اعمال تروریستی هستیم و بطور کلی در تراز رذیلتها رتبه گرفتهایم، آبرویی برایمان باقی نمانده است. همه میدانند که تاکنون قرنها عقبماندگی و خسران شدید را سبب بودهایم و روندی که ملت را به تحولی دیگر ناچار کند، نابودی کشور قطعاً کلید میخورد. پس در این واپسین لحظات «قبل از فروپاشی» لطفاً خردگرایی را پیشه کنید. مشئ شما به بنبست رسیده بگذارید فرهیختگان و نجبای ملت، کشور را نجات دهند. شاید هرگز کسی به نحوهٔ تحصیل این جایگاه، وقایع مربوط به طولانی شدن جنگ، ترورهای فردی و جمعی در داخل و خارج، غارت منابع ملی، قتلهای زنجیرهای، توصیههایی مبنی بر کش ندهید و… و… و…، ورود نکند! و همه چی در سکوت و فراموشی و احتمالاً بخشش! بگذرد!