✍️ مدیر کانال تحلیل_اجتماعی#
۱- خروج ترامپ(آمریکا)
از برجام نشان داد که اروپا علیرغم میل باطنی توانایی استقلال در برابر یکجانبهگرایی آمریکا را ندارد، این موضوع قابل تأملی برای همه طرفها بود؛ حتی ایران نیز بارها به عدم اقدام عملی در برابر برجام و تعهدات مربوط، اروپا را سرزنش نمود. اروپا و بویژه کشورهای طرف برجام، از اینکه آمریکا از نا کارآمدی آنها در قبال تحریم ایران ابراز رضایت میکند و موجب بی اعتباری اتحادیهٔ اروپا میگردد و ترامپ از این موضوع به نفع خود استفاده کند بیمناک است! لذا حضور در صحنهٔ دیپلماتیک و مانورهای سیاسی در صحنهٔ جهانی سیاست را رقم زده و آمریکا را برای مذاکره با ایران تحت فشار قرار میدهد.
دعوت از ظریف به محل برگزاری اجلاس چنین نقشی را از اروپا بویژه از فرانسه در اذهان تقویت میکند.
۲- فرانسه با دعوت از ظریف به محل مذاکرات گروه ۷ بنای اثبات تاثیر و حضور بین المللی را دارد. بهترین زمینهٔ نهادینه سازی بعنوان قدرت تاثیر گذار استفاده از موقعیتهای بحرانیست؛ که خود این بر ساختار اقتصادی کشور مطروحه تاثیرات مطلوب دارد و سهم بیشتری از قبل رونق تجارت در اقتصاد بین الملل پیدا میکند.
این نشان میدهد که در دنیای امروز دیپلماسی نقش و اهمیت فوق العادهای دارد؛ هیچ کشوری نباید آنرا بی اهمیت بداند (که نمیداند، مگر در کشور ما که برخی از تندروها که گاهی در بهترین حالت سیاست خارجی و دیپلماسی را مانند اکل میت تلقی میکنند)
۳- ایران نیز زمان مذاکره را بسیار مناسب میداند، چنانچه هر چه به پایان دورهٔ اول ریاست جمهوری ترامپ نزدیک میشود، احتمال گردش ترامپ برای ایجاد مذاکرهای که منافع کشور ما را بهتر تامین کند و از طرفی موفقیتی (در داخل آمریکا)برای ترامپ محسوب شود امکان پذیر است. اما روشن است که ایران در قبال دریافت بستهٔ پیشنهادی درخور، تن به این مذاکره خواهد داد، وگرنه شرایط عدم مذاکره به نفع ترامپ نخواهد بود، از جانب دیگر جنگ با ایران نیز از مقبولیت او خواهد کاست، چرا که از حمایت بین المللی نیز برخوردار نیست.
۴- نظام بین الملل را انکار کردن راه حل هیچ مشکلی نخواهد بود. کشور ما کمترین ازتباط سیاسی و اقتصادی با آمریکا را بعد از انقلاب داشته است، اما نظام بین الملل طوریست که وقتی آمریکا از برجام خارج و به تحریم ایران روی آورد، حتی کشورهایی که موافق آن نیز نبودند، نتوانستند اقدامی برای رفع مشکل بنمایند! عملا تمام اروپا و آسیا و حتی شرکتهای چین تحت تاثیر تحریمهای آمریکا از حضور و خدمات در کشور استنکاف نمودند! پس نمیشود این نظام را نادیده گرفت؛ نادیده گرفتن آن نشانهٔ خوبی از حکومت داری نیست!
۵- موضع عدم مذاکره در قبال دریافت بسته مناسب پیشنهادی(و با قبول شرایط ایران از جانب ترامپ) به موضع مذاکره تبدیل خواهد شد و از طرفی، در صورت فقدان توافق در مذاکرات احتمالی نیز شکستی برای ترامپ تلقی میگردد. به این شکل که با عدم دستیابی به نتیجهٔ نهایی بین ایران و آمریکا نیز موجب تصور شکست دیپلماتیک ترامپ تلقی شده و در آراء داخلی او در دورهٔ بعدی ریاست جمهوری، دارای اثر خواهد بود.
بدین لحاظ مذاکره با ترامپ کنونی احتمال دستاوردهای بهتر برای کشور را ممکن خواهد کرد.
۶- از طرفی ایران تخاصمات منطقهای را کاهش داده و در روند مصالحه با همسایگان منطقهای بهبودی لازم را کسب خواهد کرد چنانچه در خصوص امارات چنین شده است.
۷- حضور جواد ظریف در محل گروه ۷ خود موضوعی کم سابقه و در عین حال به نوعی مبارزه دیپلماتیک با ایالات متحده به رهبری ترامپ بود که ظریف را تحریم کردهاند. کسی که تحریم شده با دعوت رسمی میزبان گروه ۷ به آنجا رفته است! این نکته برای ترامپ موضوعی قابل هضم نبود تا حضور کسی را که تحریم کرده است با دعوت میزبان اجلاس، به محل مذاکرات را تحمل کند، اما گویا ناچار به آن بوده است!
۸- به نظر میرسد علی رغم برخی اظهارات سنجیده و نسنجیده داخلی و خارجی، روند دیپلماتیک ظریف حساب شده(البته با درک واقعیات موجود) بوده و در راستای منافع کشور است. اصل مذاکره امری مقبول است و اصل فرار از مذاکره در عرصهٔ بین المللی نامطلوب تلقی میشود. عدهای دیپلماسی را مزاحم مبارزه با استکبار جهانی دانسته و برای از هم پاشیدن آمریکا بمانند شوروی تصویر ذهنی ساخته و مذاکره با آمریکا را تأخیر در استکبار ستیزی و تعلل در فروپاشی ایالات متحده میدانند! لذا مذاکره را مزاحم فروپاشی (شبیه شوروی سابق) تلقی میکنند! با وجود چنین جهانبینی که بر اذهان برخی از اشخاص و جریانات سیطره دارد، دعوت و مذاکره ظریف در گروه کار بزرگی قلمداد میشود.
روند رو به گسترش ذهنیت و ایدهٔ مذاکره گرایی، میتواند تصورات غیر واقعی از جهان پیرامون را اصلاح نماید. همچنانکه ظریف گفت راه دشواریست اما به امتحان کردنش میارزد!
۹- اظهارات اخیر رئیس جمهوری نیز مبنی بر اعلام آمادگی برای مذاکره با هرکس برای منافغ کشور، از پیشرفتهای دیپلماتیک کشور حکایت میکند. اما واقعیت امر در کشور ما چنین نیز آسان نیست که با هرکس بشود مذاکره کرد.
۱۰- پیشنهاد میشود که از تمامی جریانات در کشور بعنوان یک فرصت برای گفتگوی داخلی بهره برده شود و فرهنگ اهمیت مذاکره را در عمل بین جریانات رواج داد. همچنانکه روزی افرادی در کف خیابان به زنان و جوانانی که پوشش آنان را مناسب نمیدانستند و به ایشان حملهٔ فیزیکی میکردند؛ با ورود به عرصهٔ مطبوعات و سینما و فرهنگ ، با همان زنان و جوانان تعامل و همکاری کرده و حتی بهتر از سایرین نیز تعامل دارند (بنحوی که از آن طرف بام افتادهاند! ) در امور سیاسی و دیپلماتیک نیز میشود از چنین فرایندی بهره برد و به ارتقاء سطح اندیشه و فرهنگ سیاسی کشور کمک نمود و این جریانات را برای کشور تبدیل به فرصت کرد.
در این راستا دکتر ظریف میتواند با دعوت از احزاب و جریانات از ایشان در راستای سیاست خارجی هم اطلاع رسانی بمنظور تعامل و نیز به دریافت نظرات به منظور تبدیل مخالفت های تندروانه به انتقاد مصلحانه، اقدام نماید. ممکن است کار سختی باشد و درد سرهای زیادی ایجاد کند اما تبدیل این نیروهای مزاحم، به همراه و همراستا در جهت منافع ملی، ارزش دردسرش را دارد.