راه سبز امید
شروع به کار اجلاس خبرگان
با دستور کار پیگیری مطالبات اقتصادی رهبری از دولت و سخنان جنتی
در جلسه افتتاحیه در راستای مقصر جلوه دادن دولت
و بی تقصیر دانستن رهبر
و منع رییس جمهور از مذاکره با رییس جمهور امریکا
در حاشیه اجلاس مجمع عمومی
و بیانیه ای که بر این سیاق فردا
از سوی بیت رهبری دیکته و به نام خبرگان صادر خواهد شد
ثابت می کند که هیچ گوش شنوایی در این نظام خوکامه
و خود را به خواب زده
و سراپا غرق در فساد و تباهی نیست
و گوش آنها سنگین تر از صدای
تک اعتراض های انسانهای شریف و شجاعی
چون کروبی و موسوی و خاتمی و قدیانی و عبدالفتاح سلطانی و نرگس محمدی و قاسم شعله سعدی و دیگران است
و به یک بانگ گوش خراش جمعی و اقدام ملی و همت و شجاعت همگانی نیاز دارد.
هیات حاکمه کنونی با این شیوه کشورداری
دارد ایران را برای مردم آن به بزرگترین زندان
و تبعیدگاه و شکنجه گاه و آرامگاه و کوره آدمسوزی جهان تبدیل می کند
و هولوکاستی دیگر را برای ۸۰ میلیونی ایرانی تدارک می بیند.
دیگر صبر و ترس و تردید هیچ جایز نیست
همه باید برای دادن هزینه آزادی و رفتن به حبس و حصر و تبعید آماده شویم.
بالاتر از سیاهی رنگی نیست.
مرگ یک بار و شیون هم یکبار.
راه رسیدن به آزادی و رهائی از این سیاهچال
این نیست که همه به کشورهای دیگر پناهنده شویم.
با این روند سیل مهاجرت ایرانیان بزودی همه راههای فرار بر روی ما بسته خواهد شد.
حتی بر روی دانشجویان ما برای ادامه تحصیل.
باید خطر کرد و خود را برای دادن هزینه آماده کرد.
باید همه یکدیگر را به صبر و پایداری
و ایستادگی در برابر نظام ستم و استبداد دینی
و شکستن دیوار ترس و سکوت توصیه و سفارش کنیم.
همه چون کاوه اهنگر باید درفش کاویانی و پرچم ازادیخواهی را بلند کنیم
و فقط منتظر ظهور قهرمان بی همتا و منجی آخرالزمان نمانیم.
در هر عصر قهرمان خود مائیم.
هر زمان که تک تک ما خود پیشگام و پرچمدار مبارزه بر علیه حاکم جور زمان شویم
آن موقع گاه ظهور امام زمان هم فرا خواهد رسید.
معنی واقعی ظهور این است.
زمان ظهور با حضور ما در صحنه مبارزه بر علیه ظلم فرا می رسد.
ظهور منجی موعود با حضور حاضران در صحنه همزمان و همراه است.
حکایت ظهور امام زمان حکایت پرواز دسته جمعی
مرغان برای رسیدن به قله کوه قاف و دیدار سیمرغ است.
سیمرغ کوه قاف افسانه ای بیش نبود
و سی مرغی که از بند خود رستند و به قله ازادی رسیدند واقعیت بود.
حکایت ظهور امام غائب حکایت وصیت دهقان دانا به پسرانش و داستان رنج و گنج است.
گنج ظهور با رنج حضور حاصل می شود
نه با به انتظار ظهور موعود نشستن و دعای فرج خواندن.
گاه غیبت به سر آمد و زمان حضور و ظهور اندر آمد.
و این معنای واقعی انتظار است
برادر گام بردار همت چاره ساز است.
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان، چون همیخواست خفت
که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندرکجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست
چوشد مهرمه کشتگه برکنید
همه جای آن زیر و بالا کنید
نمانید ناکنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هرجا سراغ
پدر مرد و پوران به امید گنج
به کاویدن دشت بردند رنج
نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدرگفت شد گنجشان
نگام ، ناگفته های ایران ما