شاید هنوز پیامدهای روش مملکت داری وسیاست گذاری دولت اقای روحانی به خوبی شناخته نشده
و زیان های آن مورد ارزیابی قرار نگرفته باشد .
اصلاح طلبان که همه سرمایه های اجتماعی خویش را به پای آقای روحانی ریختند
و به گونه ای فریب شعارهای وسوسه انگیزی را خوردند که درمیدان عمل تنها نشانه های آن شعار و ادامه وعده ها و گزارش های سطحی بود .
شاید اقای روحانی گمان می کند مردم دامان واقعیت ها را رها می کنند
و دربند شعارها و وعده های بی نتیجه ای که تا حالا هم شاهد آن بوده اند باقی می مانند .
تصمیم گیری در دایره ای بسته تا کنون هم پیامدهای خود را بر جامعه تحمیل کرده است زیان بار تر از تصور است.
فاصله گرفتن از بدنه اجتماعی و بی توجهی به هشدارهای کارشناسان حوزه های علوم انسانی امری پنهان نیست .
برگزاری یکی دو نشست نمایشی نه تنها جبران کننده کاستی ها نیست
بلکه نشان دهنده درک نادرست از واقعیت های جاری نیز می باشد .
این درک محدود از واقعیت های جاری توسط دفتر ریاست جمهوری بیشتر دامن زده می شود .
نا امیدی مردم از اصلاحات بخشی از پیامدهای زمامداری آقای روحانی است
که پیش از ایشان به این شدت و وسعت بروز وظهور نکرده بود .
زیرا مردم با دعوت اصلاح طلبان و امید به اصلاحات و خواست تکرار امیدوار به میدان آمده
و اینک نا امید در کناری نشسته اند .
اقای جهانگیری در سخنرانی خود در مجمع نمایندگان می پرسد چه شده است که مردمی که با آن هیجان امدند و به اقای روحانی رای دادند چنین شده اند .
پاسخ روشن است و نیاز به نادیده گرفتن ندارد .
وعده های بی سرانجام اقای روحانی بیش از ان است که بتوان با بی توجهی از کنار ان گذشت
و یا به توجیه آن همت گماشت .
تعهد ما و اقای روحانی دو طرفه بوده است
پشتیبانی ما از اقای روحانی برای اجرای آن وعده ها وقول وقرارها بوده است .
وقتی ریاست جمهوری به وعده ها عمل نکرد یعنی پیشگام شکستن تعهد وپیمان نامه شده است !!!!
همه اینها اسباب نومیدی گسترده وبی اعتمادی فراگیرشده است.
این نا امیدی درهمه زمینه ها بروز جدی و غیر قابل چشم پوشی دارد ولی روش کتمان هم در همه جنبه های بروزی غیر قابل انکار دارد .
اگر چه کسانی که به بسته بودن فضای سیاسی ومیدان ندادن به اصلاح طلبان (منظورم اصلاح طلبان محدود در گروه های سیاسی نیست ) و کسانی که راه برون رفت از تنگناها ومشکلات موجود را اصلاحات درونی می دانند راه را برای اندیشه هایی که حل مشکلات را در چارچوب وساختار کنونی غیرممکن می دانند گشوده تر خواهد کرد وتا کنون نیز کرده است
بخش های دیگر حاکمیت این روش ومشی را سالهاست پیشه کرده اند و تنها امید که باقی مانده بود همین بود که از میان انتخاباتی که با هزار اما و اگر و از دل رد صلاحیت ها همه صاحبان اندیشه برگزار می شود تنها روزنه ای اندک برای پیگیری اصلاح درونی باقی است و مردم همه توان و امکانات خود را برای بهره گیری از همین فرصت اندک به میدان آورده وکوشش تمام کردند و این روزها با رفتارها وسیاست ها و اقدامات و گزینش های اقای روحانی نا امیدی بخش های بزرگی از جامعه ایرانی را دربرگرفته است
اما راه چاره چیست ؟
دل بریدن از اصلاحات وگزیدن راه های براندازی ؟؟
امری که به شدت تبلیغ و ترویج می شود و درسایه ناکار آمدی های دولت روحانی شانس تبلیغ و ترویج بسیار یافته است . .
پاسخ منفی است .
اصلاحات همچنان کم هزینه ترین و سودمند ترین روش برای گذر از تنگناها ومشکلات موجود است .
ولی بایستی از روشهایی که دراین سالها به کار بسته شده است و دل خوشی به حداقل ها دست کشید .
به روشنی بایستی اسیر شعارها نشد و به کسانی که شعار اصلاح طلبان می دهند و رفتار مخالف ان را ازخود نشان می دهند دل نبست
و حتی درمیدان خالی از نیروهای توانمند رای و اعتبار خودرا فدای آنها نکرد .
انتخابات تنها برای انتخابات معنا ندارد .
رای دادن برای پرکردن لیست بی فایده است .
این سیاست ها شکست خورده و کار آیی خودرا از دست داده اند
چرا باید باهمه این تنگناها نظارت استصوابی را در سخن رد کرد ودر عمل پذیرفت ؟؟؟؟
هنگامی که می پذیریم بدون داشتن نیروی کافی و دارای اندیشه اصلاحی به هرکسی که باقی مانده است رای بدهیم یعنی نظارت استصوابی را درعمل پذیرفته و آن را تایید کرده ایم !!
این امر در مورد انتخابات مجلس و ریاست جمهوری وخبرگان تا کنون مبنای عمل بوده است .
این امر آشکارا کمکی به اصلاحات بنیادین نکرده ست و امروز با رفتارهای دولت روحانی زیان های ان بیش از پیش احساس می شود .
شایسته سالاری اصل بنیادینی است که از مسیر ازمیان برداشتن نظارت استصوابی می گذرد .
مشارکت درانتخابات تنها با از میان برداشتن نظارت استصوابی و امکان گزینش نیروهای توانمند و غیر گزینشی شورای نگهبان می تواند پذیرفته و ترویج شود و بدون این اقدام اولیه مشارکت تنها برای مشارکت نیازمند بازنگری است
یعنی هرجا امکان گزینش بود مشارکت توجیه دارد و اگر این امکان گرفته شد مشارکت توجیهی نخواهد داشت .
سیاست انتخاب بین بد وبدتر کشوررا با کاستی های بسیار رو به رو کرده است
این میل مشارکت به هر دلیل تاجایی پیش می رود که یکی از اعضای کارگزاران پیشاپیش پشتیبانی اصلاح طلبان از اقای لاریجانی برای سال ۱۴۰۰ را پیش می کشد و این آشکارا اعلام شکست اصلاح طلبی است .
این روش که موضوعی به صورتی طرح و بعدهم تلاش برای اینکه همه به ان برسند و اسیر وعده ها بشوند دیگر کار آیی نخواهد داشت و باید ازان فاصله گرفت
ما نا گزیریم برای ماندگاری کشور و پیشگیری از هزینه های بسیار و برای اصلاحات درون زا و پیشگیری از اسیب به کشور بکوشیم