✍️رحیم قمیشی
دخترم پارسال همه دارائی و پساندازش در بانک ۱۸میلیون تومان بود.
تازه دلار شده بود هشت، نه هزار تومان، خیلی ناراحت بود از بیارزش شدن پولش، تصمیم گرفت کامپیوتری تخصصی برای رشتهاش بخرد با همان حدود قیمت، با اصرار گفتم نخرد. از او خواستم کمی صبر کند دلار برگردد به قیمت واقعیاش، بعد بخرد.
دلم نمیآمد همه پس انداز چندین سالهاش بشوند یک لپتاپ.
پرسید اگر گرانتر شد!؟
گفتم “امکان ندارد”!
اما امکان داشت.
امسال پس انداز او همان حدود است، لپ تاپی که میخواست بخرد شده ۶۰ – ۷۰ میلیون تومان!
نمیگذارم دخترم حرفی از لپتاپ در خانه ما بزند!
موقع سقوط هواپیمای اکراینی، همسرم اصرار داشت که هواپیما را زدهاند، من با قاطعیت میگفتم “یک درصد” هم ممکن نیست. یعنی هیچ کارشناسی تایید نمیکرد آن هواپیما موشک خورده باشد. موشک از غیب؟! چرا تکه تکه نشده…
از همان حرفهای کارشناسان جعلی صدا و سیما.
اما همان یک در صد شده بود!
من آن روز صبح که اعلام کردند، رفتم بیرون خانه، تا غروب هم دیگر نیامدم.
او دلش راست گفته بود و من نخواسته بودم باور کنم.
دختر یکی از دوستانم امسال در کنکور فوق لیسانس و در رشته هنر شرکت کرده بود. او جزو درسخوانهای موفق رشته خودش بود.
وقتی نتایج کنکور آمد نه تنها نفر سیام از آخر شده بود، که نمره اکثر درسهایش هم منفی بود. این اتفاق برای بسیاری دوستانش هم افتاده بود!
پدرش میگفت کلید پاسخنامهای که سازمان سنجش برای ارزیابی نمرات کنکورشان استفاده کرده یقینا اشتباه بوده.
گفتم “یک هزارم” هم امکان ندارد.
سه روز بعد تماس گرفت که درست حدس زده بود، دخترش نفر بیستم کشور شده!
همان یک هزارم اتفاق افتاده بود.
پسرم به من میگوید از الان میبینم خرداد سال ۱۴۰۰، وقتی که تنها امکان انتخاب بین دو گزینه که هیچکدام را قبول نداری قرار گرفتهای، با هزار توجیه در صف رفتهای تا زودتر رای بدهی!
و دِینت را به انقلابت ادا کنی…
میگویم “یک در میلیون” هم دیگر امکان ندارد!
میخندد و میگوید میبینیم…
میدانم در کشوری زندگی میکنم که احتمال یک درصد بیشتر از ۹۹ درصد است.
احتمال یک هزارم بیشتر است تا ۹۹۹ هزارم!
یقینها و اطمینانها همه بیخودند…
اما
نمیخواهم این “یک در میلیون” دیگر اتفاق بیفتد.
نمیخواهم بیشتر از این به من بخندند…
نمیخواهم باز بعدها بخواهم بخاطر سادگیام، خودم را سرزنش کنم.
نمیخواهم خرید لپتاپ بشود برایم آرزو
نمیخواهم آرزوی رفتن از ایران را از زبان بچههایم بشنوم
نمیخواهم اتفاقات بد هر روزه، برایم بشوند عادی
نمیخواهم یک درصدها سرنوشتم باشند.
نمیخواهم اخبار اعدام و زندان و اعتصاب غذا، عزاداری و گرانی و مهاجرت، اخبار بی ارزش شدن پول، اخبار بیکاری و تحریم، اخبار جنگ با دنیا و قهر و دشمنی، خبرهای روزانهام باشند
میخواهم زنده باشم
و از زندگی لذت ببرم
دلم خوش باشد به آینده
دور هم باشیم
با چند فنجان چای قند پهلو
میان باغی سرسبز
با خنده به پسرم بگویم:
دیدی یک در میلیون دیگر نشد!