امیرالمومنین ، این حقیقت را به خوبی دریافته است که پدیده زمامداری باعث می شود حتی در صورتی که زمامدار ، خود را مالک زندگی و مرگ مردم تلقی نکند ، باز هم نوعی احساس سلطه بر دیگران در شئون مختلف زندگی آنها ایجاد می شود که زمامدار خود را با آن احساس ، برتر از دیگران می پندارد. این احساس برتری به مرور زمان باعث می شود که دیگران را زیر دست ببیند و همه را پیرو و مطیع اوامر مطلقه خود بخواهد.
این گونه است که خلیفه چهارم! علیرغم آنکه به اعتقاد شیعیان ، معصوم و بری از هرگونه خطا و اشتباهی است ، در توجیه اعمال و رفتار حاکمیتی خود؛ در هیچ برهه و حادثه ای از دوران کوتاه زمامداری اش به عصمت خود اشاره نمی کند و هنگامی که با تندترین انتقادات از سوی خوارج روبرو می گردد که باید به سوالات و انتقادات آنان پاسخ گوید ، به عصمت خود تمسک نکرده و آنان را از سوال منع نمی نماید و در تمامی عرصه های حکمرانی؛ از پاسخ گویی عقلایی طفره نمی رود.
اگر علی می توانست ، مردمی خموش ، ساکن و ساکت را به مردمی منتقد و فعال تبدیل نماید که رفتار حاکمان را زیر نظر داشته باشند؛ آنگاه می توانست امیدوار باشد که امت رسول الله در برابر انحرافات حاکمان از دین حساس بوده و به آنان اجازه خروج از مقاصد دین با تکیه برعناوین دینی را نخواهند داد.
آرزویی که با شهادت امیر المومنین به انجام نرسید و رجعتِ به رفتار جاهلی در حکومت عثمان با روی کار آمدن حکومت بیست ساله معاویه تقویت هم می گردد.
به باور ما ، حکومت علوی اسوه و نمونه است نه برای آنکه حاکمش معصوم است ، بلکه بدان دلیل شایسته الگو شدن است که نمونه ی کامل یک حکومت عقلایی ، پاسخگو و استوار بر طریق عدالت و توسعه سیاسی و اقتصادی است. / سحام